کتاب یکی پس از دیگری فریدا مک فادن PDF ، یک تریلر روانشناسی نفسگیر که تا آخرین صفحه آن ، غافلگیر خواهید شد! کتاب یکی پس از دیگری داستانی بینهایت جذاب و پرفروش است
که نویسندهی مشهور فریدا مک فادن ، در آن قصه سفر خونبار سه زوج را روایت میکند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
آیا باور دارید که خواب یک کودک ، میتواند به بدترین و حقیقیترین شکل ممکن تعبیر شود؟
پیرنگ کتاب یکی پس از دیگری (One By One) همچون دیگر داستانهای آمریکایی ، بر محوریت قصه زوجی بنا شده است که طی مشکلات شخصیشان حادثه هیجانانگیزی به موازات آن پیش میرود .
فریدا مک فادن (Freida McFadden) در این اثر داستان زوجی را روایت میکند که ارتباط عاطفی خوبی با یکدیگر ندارند و پس از یک دهه زندگی مشترک ، به بنبست رسیدهاند . آنها برای فرار از روزمرهها و کلیشههای زندگیشان راهی یک سفر ماجرجویانه به قصد طبیعتگردی شدند تا غبار کدورتها را دور بریزند و رنگی تازه به زندگیشان بدهند .
یک روز پیش از راهی شدن نوا و کلیر به سفری که با دوستانشان ترتیب داده بودند ، فرزندشان به آنها گفت به این سفر نروید! من خواب دیدهام که هیولایی شما را نابود میکند! آنها این حرف را ناشی از تخیلات کودکانه فرزند خود میبینند و به این صحبت اعتنایی نمیکنند .
روز سفر فرا میرسد و شش دوست که در حقیقت سه زوج بودند به قصد اقامت در جنگلی بکر و مرموز ، شهر را ترک میکنند . پس از اتفاقات هولناکی که طی این روزها رخ میدهد ، در نهایت درمییابند که یک قاتل در میانشان است و از این جمع تنها یک زوج به خانه برمیگردند!
یکی از نکات قابل تامل کتاب یکی پس از دیگری این است که اکثر مخاطبان به طور متفقالقول میگویند برای خواندن آن بسیار هیجانزده بودند و با توجه به حجم نسبتا زیاد ، کتاب را در 24 ساعت تمام کردند!
او یکی از پرفروشترین نویسندگان نیویورک تایمز به شمار میآید . فریدا مک فادن در حقیقت یک پزشک متخصص در زمینه آسیبهای مغزی است که استعداش در زمینه نویسندگی سبب شده تا در حوزه داستاننویسی نیز وارد شود . این نویسنده آمریکایی در رمانهایش عمدتا سبک تعلیقهای پرپیچ و خم را لحاظ میکند .
سه کیلومتر . . . از خانه تا مدرسۀ بچهها سه کیلومتر است . پیاده برویم ، حدود یک ساعت زمان میبرد ، اما راه رفتن وسط جنگل ، طولانیتر هم میشود؛ بنابراین تا دو ساعت دیگر به هتل میرسیم . بعد کفش درمیآورم و توی وان ، حمام آبگرم میگیرم تا خستگیام دربرود . طاقت ندارم تا به هتل برسم .
وسایل را توی ماشین گذاشتیم . همینکه خودمان را توی جنگل بکشیم ، خیلی است . من کیفم را آوردم و نوآ هم بطری آبش را به من داد تا توی کیف بگذارم . مدام به تلفنم نگاه میکردم تا شاید یک جایی آنتن بیاید .
باید هرچه زودتر به پنی پیام بدهم که ما خوبیم و بچهها-مخصوصاً اِما-نگران نشوند . جک با خودش یک کولهپشتی آورد که وسایل پیادهرویاش و یک بطری بزرگ پر از آب توی آن بود . قطبنما را هم توی جیب شلوارجینش گذاشت .
بیرون هوا گرم است؛ کاملاً شرجی . هنوز راه نیُفتادهایم که من بهشدت احساس گرما کردهام و خیس عرق شدهام . حتی با وجود اینکه شلوارک کوتاه پوشیدهام؛ بازهم گرمم شده است . اگر پایم به یک پیچک سمی بخورد ، چه؟ ایکاش شلوار بلند پوشیده بودم .
چمدانم پر از لباس است ، اما حوصله نداشتم باعجله توی ماشین لباس عوض کنم . جادۀ خیلی عجیبوغریبی است . حتی اگر ماشین باتری خالی نکرده بود ، نمیدانم چطور میخواستیم از اینجا رد شویم! بااینحال مردها از این راه مطمئناند . جک قبلاً پیشاهنگ بوده و قطبنما داشت . وارنر هم نقشه داشت و قبلاً به این هتل آمده بود . ما سهتا خانم هم پشتسر هم حرکت میکردیم .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب زنده ایم یا زندگی می کنیم؟ مسعود لعلی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.