کتاب یک افسانه : زندگی چارلز بوکاوسکی رونی هاگ PDF یک افسانه ، زندگینامهی درخشانی است در مورد مرد عصیانگر ادبیات معاصر آمریکا و نمایندهی اصلی رئالیسم کثیف ، چارلز بوکوفسکی .
بوکوفسکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر آمریکا بوده است که در رمانها و شعرهای خود ، ساختار جامعهی سرمایهداری و رویای آمریکایی را زیر سؤال برده و بر اخلاقیات آمریکایی تاخته است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
نوشتههای بوکوفسکی به شدت تحت تأثیر فضای لس آنجلس ، شهری که در آن زندگی میکرد قرار گرفت .
او اغلب به عنوان نویسندهٔ تأثیرگذارِ معاصر نام برده میشود و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفتهاست .
بوکوفسکی ، هزاران شعر ، صدها داستان کوتاه ، و 6 رمان ، و بیش از پنجاه کتاب نوشته و به چاپ رساندهاست .
از ویژگیهای نوشتاری چارلز بوکوفسکی میتوان به پیچیده نبودن متن اشاره کرد . او در نوشتن قصد خودنمایی ندارد .
تلاش نمیکند تا دانش خود ، ادراکش از ادبیات ، تسلطش بر کلمات و دامنه آشناییاش با ترکیبهای پیچیده را به رخ خواننده بکشد .
نوشتار او ساده و قابلفهم است . همین است که آثارش خوانندگان بسیاری دارد و این افراد از قشرهای مختلف اجتماعی هستند .
جایی از او چنین نقلشده که « برخی از من میپرسند که چه کار میکنم ، چگونه مینویسم و آثار ادبیام را خلق میکنم ؟ و من به آنها پاسخ میدهم تنها کاری که لازم است انجام دهی این است که هیچ کاری نکنی ! کافی است دست از تلاش برداری ! این خیلی مهم است که تلاش نکنی ، چه برای به دست آوردن یک کادیلاک ، چه برای خلق یک اثر و چه برای جاودانگی .
فقط کافی است که منتظر شوی و اگر اتفاق نیفتاد بیشتر منتظر شوی . درست مثل یک میخ روی دیوار . صبر میکنی تا خودش به سمت تو بیاید » .
بیشک همین روش از او نویسنده و شاعری آشنا برای همگان ساخته است .
بوکوفسکی در سال 1920 در شهر آندرناخ آلمان در خانواده « هِنری کارل بوکوفسکی » بهدنیا آمد . مادرش « کاترینا فِت » ، که یک آلمانی اصیل بود ، پدرش را که یک آلمانی – امریکایی بود ، بعد از جنگ جهانی اول ملاقات کرد .
جدِ پدری بوکوفسکی در آلمان بهدنیا آمدند . بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول ، خانواده در سال 1923 به بالتیمور رفتند .
در زبان آمریکایی ، والدین بوکوفسکی او را به اسم « هِنری » صدا میزدند ، و تلفظ نام خانوادگیشان را از Buk-ov-ski به Buk-cow-ski تغییر دادند .
بعد از پسانداز پول ، خانواده به حومه لسآنجلس رفتند ، جایی که خانواده پدری بوکوفسکی زندگی میکردند . در دوران کودکی بوکوفسکی ، پدرش اغلب بیکار بود ، و به عقیدهٔ بوکوفسکی بد دهن و بد رفتار بود .
بعد از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان لسآنجلس ، بوکوفسکی دو سال در دانشگاه شهر لسآنجلس بود و دورههای هنر ، روزنامهنگاری و ادبیات را گذراند .
در 23 سالگی ، داستان کوتاه « عواقب یک یادداشت بلندِ مردود » بوکوفسکی در مجله داستان به چاپ رسید . دو سال بعد ، داستان کوتاه « 20 تشکر از کاسلدان » منتشر شد .
بوکوفسکی نوشتن را با جریان انتشار و رها ساختن نوشتن برای یک دهه آزاد ساخت . در طول این مدت او در لسآنجلس زندگی میکرد اما مدتی را در ایالات متحده سرگردان بود ، کارهای موقتی میکرد و در اتاقهای ارزان اقامت میکرد .
در اوایل دههٔ 1950 بوکوفسکی در اداره پست لسآنجلس به شغل پستچی و نامهرسان مشغول به کار میشود اما بعد از دو سال و نیم آن را رها میکند .
در 1955 او به خاطر زخم معده تقریباً وخیم بستری وی پس از ترک بیمارستان ، شروع به نوشتن شعر کرد .
در 1957 با شاعر و نویسنده « باربارا فیری » ازدواج کرد ، اما آنها در سال 1959 از هم جدا شدند .
فیری اصرار داشت که جدایی آنها هیچ ارتباطی با ادبیات ندارد ، اگرچه او اغلب به صورت مشکوک میگفت که چیرهدستی بوکوفسکی در شاعری است .
در پی این جدایی ، بوکوفسکی دوباره شرابخواری را از سر گرفت و به نوشتن شعر ادامه داد .
او به اداره پست لسآنجلس برگشت ، جایی که ده سال قبل در آن کار میکرد . در 1964 ، یک دختر ، به نام مارینا لوییس بوکوفسکی ، از او و فرانس اسمیت بهدنیا آمد .
اسمیت و بوکوفسکی با هم زندگی میکردند ولی هرگز ازدواج نکردند . بوکوفسکی برای مدت کوتاهی در توزان اقامت کرد جایی که با « جان و جیپسی لو وب » دوست بود .
« وبزهاً مجلهٔ ادبی The Outsider را منتشر میکردند و بهطور خاص برخی از شعرهای بوکوفسکی را چاپ کردند .
آنها از بوکوفسکی « قلب من در دست او اسیر است » ( 1963 ) و « صلیب در دست مرگ » را در 1965 منتشر کردند .
جان وب هزینه چاپش را از قماربازی در لاسوگاس بدست میآورد . در این مسیر بود که دوستی بوکوفسکی و فرانس داسکی آغاز شد .
آنها بحث میکردند و اغلب کار به زد و خورد میکشید . داسکی یکی از دوستان وب بود که اغلب در خانه کوچک آنها در خیابان E. Elm مهمان بود و به کارهای چاپ میرسید .
وبزها ، بوکوفسکی و داسکی مدتی را با هم در New Orleans بودند ، جایی که جیپسی لو بعد از در گذشت جان وب سرانجام به آنجا برگشت .
در 1969 ، بعد از بستن قرار داد با انتشارات Black Sparrow Press و ناشر آن « جان مارتین » و داشتن حقوق مادامالعمرِ ماهیانه 100 دلار ، بوکوفسکی کارش در اداره پست را رها کرد و به نوشتن حرفهای تمام وقت پرداخت .
او 49 سالش بود . همانطور که در نامهای در آن زمان شرح دادهاست : « من دو تا انتخاب دارم .
در اداره پست بمونم و احمق بشم . یا بیرون از اینجا باشم و وانمود کنم که نویسندهام و گرسنه باشم . من تصمیم گرفتم که گرسنه باشم . »
کمتر از یک ماه بعد از ترک اداره پست ، اولین رمانش به نام پستخانه را تمام کرد . از آنجا که بوکوفسکی به خاطر حمایت مالی مارتین و اعتمادش به او به عنوان یک نویسندهٔ نا شناخته احترام میگذاشت ، تقریباً تمام کارهای بعدی خود را با انتشارات Black Sparrow به چاپ رساند .
در 1976 ، بوکوفسکی لیندا لی بِیلی را که صاحب یک رستوران health-food بود ملاقات کرد .
دو سال بعد ، آن دو از شرق هالیوود ، جایی که بوکوفسکی بیش از همه در آنجا زندگی کرد ، به بندر « سن پدرو » و اقصی نقاط جنوب شهر لسآنجلس رفتند .
بوکوفسکی و بِیلی در سال ۱۹۸۵ ازدواج کردند . لیندا لی بِیلی با نام سارا در رمانهای زنان و هالیوود بوکوفسکی نام برده شدهاست .
بخش اول :
بخش دوم :
بخش سوم :
بخش آخر :
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.