کتاب تیمبوکتو پل استر PDF این کتاب داستان زندگی سگی به نام «مستر بونز» است که از صاحبش میآموزد که دنیای دیگری به نام تیمبوکتو وجود دارد . پس از مرگ ویلی ، مستر بونز میداند که باید در آنجا صاحبش را پیدا کند . او به کشف و شهود انسانی دست پیدا میکند و با مرگ ، خود را به تیمبوکتو برساند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
داستان روایتی است از زندگی یک سگ پیر به نام مستر بونز و البته صاحبش ویلی و … :
«اگر مستر بونز از نژاد مشخصی بود شاید در مسابقه روزانه سگهای خوشگل ، صاحب پولداری تور میکرد ، اما رفیق ویلی ملغمهای از نژادها بود … و برای فضاحت قضیه از پوست پشمالویش خارخسکهایی هم بیرون زده بود ، دهانش بوی بدی میداد و چشمانش هم همیشه خون گرفته بود . هیچ کس رغبت نمیکرد نجاتش دهد ، به قول دارودسته بیخانمانها عاقبت کار ردخور نداشت …»
او به همراه صاحبش ویلی سالها دورهگردی کرده است . ویلی هنگامی که دانشجویی جوان و معتاد بود با توجه به تاثیر مواد و زمینههای دیگر ، متعاقب یک شوک ، به نوعی بیمار شیزوفرنیک دچار میشود . پس از آن ، یک روز پای تلویزیون از طریق بابانوئل به او الهام میشود تا شیوه زندگی خود را تغییر دهد و او تصمیم میگیرد که به کل کشور مسافرت و زندگی خود را وقف انتقال پیام کریسمس کند .
«مستر بونز همه آرزویم این بود که دنیا را بهتر کنم … هر کاری توانستم کردم ، اما خب ، گاهی هر کاری از دست آدم برمیآید ، کافی نیست . » او دورهگردی فقیر و شیرینعقل است و البته به نویسندگی هم میپردازد و گاهی هم با فروش شعرهایش امرار معاش میکند اما فلسفه خاص خود را دارد .
« گاهی آدم از تعجب شاخ در میآورد یک کسی پیدا میشود و فکری دارد که تا به حال به فکر هیچ کس دیگر خطور نکرده … مثلاً چمدان چرخدار . چقدر طول کشید تا اختراعش کنیم ؟ سی هزار سال چمدانهایمان را به زحمت حمل کردیم ، عرق ریختیم و به خودمان فشار آوردیم و تنها چیزی که از آن نصیبمان شد درد عضلانی ، کمر درد و خستگی مفرط بود . منظورم این است که چرخ داشتیم ، مگر نه ؟ این مرا گیج میکند چرا باید تا آخر قرن بیستم برای این یارو صبر کنیم تا بتوانیم چیزی به این کم اهمیتی را ببینیم ؟ … مسئله آن طور که به نظر میآید ساده نیست . فکر آدم تنبل است و اغلب برای مراقبت از خودمان آنقدرها هم بهتر از کرمهای بی ارزش باغچه نیستیم .»
ویلی به همراه مستر بونز با پای پیاده مسافرتها کردهاند و حالا ویلی سخت مریض است و به نظر میرسد که روزهای آخر عمر خود را میگذراند . او دو آرزو بیشتر ندارد یکی اینکه خانم سوانسون معلم ادبیات دوران دبیرستان خود را که همیشه او را در امر نوشتن تشویق میکرد (به قول ویلی : “هیچ کس در زندگی بدون وجود فردی که به او ایمان داشته باشد به جایی نمیرسد .”) پیدا کند تا کلید صندوق اماناتی که دستنوشتههایش را در آن گذاشته است به او بدهد .
«نوشتههای آن صندوق همه چیزی بود که او به آن افتخار میکرد . اگر آن نوشتهها گم میشد مثل این بود که او هرگز وجود نداشته است » .
و دوم اینکه جای مناسبی برای مستر بونز بیابد . آنها پیاده به شهر بالتیمور رفته و در آنجا به دنبال آدرس خانم سوانسون میگردند اما در کنار خانه ادگار آلنپو حال ویلی رو به وخامت میگذارد :
«نمیشه روی زندگی قیمت گذاشت و وقتی دم مرگ باشی هیچ قدرتی در جهان نمیتواند جلو آن را بگیرد»
مستر بونز در کنار ویلی است و خاطرات و پندها و اندرزهای ویلی را در ذهنش مرور میکند. او به ویلی ایمان دارد و مطابق گفتههای او میداند که ویلی به زودی به تیمبوکتو میرود:
«آدمها بعد از مرگشان به آنجا میرفتند . وقتی روح آدم از بدنش جدا میشود ، جسمش را خاک میکنند و روحش به آن دنیا میرود. هفتههای گذشته ویلی مدام از این موضوع حرف میزد و حالا دیگر شک نداشت که سرای باقی وجود دارد . اسمش تیمبوکتو بود … جایی که دنیا تمام میشود تیمبوکتو شروع میشود .»
مستر بونز به زندگی بدون صاحبش فکر میکند و احساس میکند که با توجه به صحبتهای ویلی وضعیت خوبی در انتظارش نیست :
«سر هر خیابان یک رستوران چینی هست و اگر فکر میکنی وقتی از کنارشان رد میشوی دهنشان آب نمیافتد باید بهت بگم که از خوراک خاور دوریها هیچ چیز سرت نمیشود.»
اتفاقاتی که در نیمه دوم برای مستر بونز به وقوع میپیوندد بعضاٌ موجب بروز شک نسبت به افکار و رفتار ویلی در ذهن مستر بونز میگردد . او مطابق تز ویلی که یک سگ تنها با یک سگ مرده فرقی ندارد به دنبال آن است که به گونهای از تنهایی درآید و به حیاتش ادامه دهد . در این راستا به نظرش میآید زندگی در رفاه که ویلی همیشه با تمسخر از آن یاد میکرد زیاد هم چیز بدی نیست .
اما متعاقب آن از اینکه در خواب ویلی را میبیند که عصبانی است و به او طعنه میزند که پی زندگی بورژوایی رفته و … دچار عذاب وجدان میشود . ولی در نهایت تصمیم میگیرد به تیمبوکتو برود و به ویلی بپیوندد :
«بیتردید جانوران هم تیمبوکتوی خود را دارند ، جنگلهای پهناوری که بدون ترس از شکارچی و تله میتوانند در آن بگردند ، اما سگ با شیر و پلنگ فرق دارد و مخلوط کردن اهلی و غیر اهلی در آن دنیا کار عاقلانهای نیست . قویها ضعیفترها را میبلعند و بعد از مدت کوتاهی همه سگها میمیرند و آنها را به دنیای بعدی میفرستند ، بعد بعد بعد، معنی چنین کاری چیست ؟
اگر عدالتی در کار دنیا هست، اگر خدای سگها هم قدرت تصمیمگیری راجع به مخلوقاتش را دارد ، پس سگ که بهترین دوست آدم است بعد از اینکه هر دو ریق رحمت را سر کشیدند کنار آدم میماند … اما مگر میشود مطمئن بود که عدالت یا منطق در آن دنیا تاثیری بیش از این دنیا دارد ؟»
قسمتهای پایانی داستان زیباست . به نظر میرسد که بیشتر از حد معمول داستان را توضیح دادم ولی نگران نباشید این کتاب از آن تیپ داستانهایی نیست که دانستن انتهای آن لطمهای به لذت مطالعه آن وارد کند .
این جمله را هم از کتاب و بدون ارتباط به عنوان حسن ختام ذکر میکنم :
«داداش میخوای بدونی فلسفه زندگی یه سگ چیه ؟ بهت میگم . فقط یک جمله است : اگه نمیتونی بخوریش یا ترتیبش رو بدی ، بشاش روش .»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب ایرانیان و یونانیان به روایت پلو تارخ احمد کسروی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.