کتاب تاریخ طبری جلد دوازدهم ابوالقاسم پاینده PDF کتاب تاریخ طبری – جلد دوازدهم نوشتهی محمد بن جریر طبری از جمله باارزشترین کتابهای تاریخی در موضوع تاریخ اسلام به ویژه تاریخ صدر اسلام است که تاریخ را از وقت خلقت آغاز کرده و سپس به نقل داستان پیامبران و پادشاهان قدیمی میپردازد.
محمد بن جریر طبری تاریخنگار و پژوهشگر مسلمان ایرانی در کتاب «تاریخ الامم و الملوک» (تاریخ طبری) روش جدیدی از تاریخنگاری اسلامی را در اواخر سده سوم پس از هجرت بنا نهاد. به شکلی که امروزه هم هیچ پژوهشگر و تاریخنگاری نمیتواند بدون رجوع به تاریخ طبری، حوادث و وقایع صدر اسلام را مورد تحقیق قرار دهد. کتاب تاریخ طبری به صورت سالشمار وقایع را شرح داده است و به دو قسمت عمده تقسیم میشود: قسمت اول از خلقت آدم (ع) آغاز میشود و تا تولد پیامبر اسلام (ص) دنباله مییابد و قسمت دوم از تولد پیامبر اسلام (ص) تا وقت حیات خود مولف دنباله مییابد.
باارزشترین قسمتهای کتاب تاریخ طبری، بیان حوادث 2 قرن نخست تاریخ اسلام است. همینطور کتاب تاریخ طبری یک منشا خیلی باارزش در مورد تاریخ ایران پیش از اسلام به ویژه تاریخ امپراتوری ساسانیان محسوب میشود.
طبری در ارتباط با تاریخ وقت ساسانی مطالب را گستردهتر نگاشتهاست؛ ولی در این بخشها به غیر از بخشهایی که از روایتگران مسلمان نقل میکند. در اینباره منابع طبری با منابع راویان مسلمان برابری میکند که این نشانگر آن است که منشا راویان مسلمان و طبری منابع مشترک ایرانی است.
طبری در این بخش به تفصیل نسبها و تاریخ ایرانیان و غیر ایرانیان (انیرانیان) را با جزئیات نسب دقیق ذکر میکند که این امر سبب مزیت تاریخ طبری به تاریخهای هم سنگ خود در این زمینه است. همینطور وی از آوردن مطالبی که مضامین «شعوبی و رنگ حماسی» دارند پرهیز کرده که از این جمله میتوان به عدم پرداخت وی به مسائلی همانند زندگی خسرو پرویز یا از این دست ذکر نمود. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
در قسمتی از کتاب تاریخ طبری – جلد دوازدهم میخوانیم:
سخن از اینکه چرا منزلت ابو عبیدالله به نزد مهدی دگرگون شد؟
سبب رابطه وی را با مهدی در ایام منصور گفتهایم که زمانی عبد الجبار بن عبد الرحمان، منصور را خلع کرده بود و او مهدی را به ری میفرستاد ابو عبیدالله را بدو پیوست. فضل بن ربیع گوید: غلامان به نزد مهدی از ابو عبیدالله بد میگفتند و از وی سعایت میکردند، نامههای ابو عبیدالله و کارهایی که میخواست به نزد منصور اجرا میشد اما غلامان با مهدی خلوت میکردند و درباره ابو عبیدالله سخن چینی میکردند و مهدی را بر ضد وی برانگیختن میکردند.
فضل گوید: نامههای ابو عبیدالله پیاپی به پدرم میرسید که از غلامان و آنچه از آنها میدید شکوه میکرد و پدرم پیوسته از او به نزد منصور یاد میکرد و خبر کارهایش را میگفت و از منصور برای مهدی نامه میگرفت که سفارش ابو عبیدالله را میکرد و میگفت که سخن کسان را درباره وی نپذیرد.
گوید: زمانی ابو عبیدالله نظر که غلامان بر مهدی تسلط دارند و با وی خلوت میکنند از قبایل متفاوت چهار کس از اهل ادب و علم برگزید و آنها را به مهدی پیوست که جزو یاران وی بودند و نمیگذاشتند که غلامان با وی خلوت کنند. گوید: پس از آن، زمانی که ابو عبیدالله در باره بعض کارهای خویش با مهدی سخن میکرد یکی از آن چهار کس به کاری که درباره آن سخن میکرد اعتراض کرد، ابو عبیدالله خاموش ماند و با وی مقاومت نکرد، برون شد و دستور داد تا وی را از مهدی باز دارند و او را از مهدی باز داشت و خبر آن به پدرم رسید.
گوید: در آن سال که منصور وفات یافت پدرم با وی به حج رفت و درباره تازه بیعت مهدی بر خاندان منصور و سرداران و وابستگان اقدام کرد و چون بازگشت پس از مغرب به پیشواز وی رفتم و با وی بودم تا از منزل خویش گذشت و خانه مهدی را رها کرد و سوی عبیدالله رفت، به من گفت: «پسرکم، وی یار این مرد است و نبایست با وی چنان رفتار کنیم که میکردهایم یا آنچه را به یاری وی کردهایم به حساب
بیاریم.»
گوید: برفتیم تا به در ابو عبیدالله رسیدیم و پدرم همچنان متوقف بود تا من نماز عشا را بکردم. حاجب در آمد و گفت: «در آی.» وی گام پیش نهاد، من نیز گام پیش نهادم. اما حاجب گفت: «ای ابوالفضل، تنها برای تو اجازه گرفتهام.»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب روانشناسی مشاوران آموزش شنبم جلیلی منجیلی
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.