
کتاب شکست ناپذیران در ستایش قهرمانان ملی شهید ایران حسن نایب آقا PDF “شکست ناپذیران” اثری است که به قهرمانان ملی شهید ایران تقدیم شده است . نویسنده ، حسن نایبآقا قهرمان ملیپوش فوتبال ایران و عضو شورای ملی مقاومت ، روایتی از مبارزات ، شجاعت ، و فداکاریهای قهرمانان ایرانی در برابر دیکتاتوری خونریز آخوندی را به تصویر میکشد .
این کتاب شهادت بیش از 120 هزار تن از بهترین فرزندان مجاهد و مبارز ایران را گرامی میدارد ، که در میان آنها نام بسیاری از ورزشکاران و قهرمانان ورزشی ایران نیز به چشم میخورد ، با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
“شکست ناپذیران” نه تنها یک اثر تاریخی و ورزشی است بلکه به عنوان یک گنجینه ارزشمند از مقاومت و ایثار در برابر ظلم و استبداد ، عشق و انساندوستی قهرمانانی که جان خود را فدای آزادی و شرف وطن کردند ، به شمار میآید .
این کتاب شامل بخشهای مختلفی از جمله پیامهای مسعود رجوی به ورزشکاران ، زندگینامه غلامرضا تختی ، داستانهایی در مورد ورزش و آزادی ، یادداشتها و خاطرات درباره حبیب خبیری و دیگر قهرمانان است . همچنین ، بازتاب شهادت حبیب خبیری در رسانههای خبری جهان و ادای احترام به قهرمانان شهید ورزش ایران در فرانسه ، از دیگر بخشهای مهم این کتاب میباشد .
به نظر من تاريخ تولد و مرگ يك انسان ، همه زندگي او را تشكيل نميدهد . آنچه زندگي يك مرد را از لحظه آغاز ، از روز تولد تا لحظه مرگ ميسازد ، شخصيت ، روحيه جوانمردي ، صفا ، انسانيت ، و اخالقيات اوست . اما چون شما از من با اصرار همه زندگيم را ، از آغاز تولد تا امروز ، خواسته ايد ، خواست شما را اجابت ميكنم . اما اينكار در اعتقاد من تغييري نميدهد .
اسم من غلامرضا تختی است . در شهریورماه 1309 در خانی آباد تهران متولد شدم . خانواده ما از خانوادههای متوسط خانیآباد بود . پدرم غیر از من ، دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همه از من بزرگتر بودند . پدر بزرگم ، حا ج قلی ، نخود لوبیا و بنشن می فروخت . پدرم تعریف میکرد که حا ج قلی توی دکانش روی تخت بلندی مینشست و به همین جهت مردم خانی آباد اسمش را گذاشتند حا ج قلی تختی و همین اسم به ما هم منتقل شد و نام خانوادگی من نیز همین است .
حاج قلی تختی در راه مکه ناجوانمردانه بهدست راهزنان کشته شد و از ماترک او میراثی به همه فرزندانش ، از جمله رجبخان ؛ پدرم ، رسید . پدرم ، با پولی که در دست داشت ، در محل فعلی انبار را هآهن ، زمین خرید و یخچال طبیعی درست کرد . پدرم ، روی اصل اعتقادات مذهبیش و ارادت خالصانهیی که به امام هشتم داشت ، نام «غلامرضا » را بر من گذاشت .
نخستین واقعهای که به یاد دارم و ضربهیی بزرگ بر روح من زد ، حادثهیی بود که در کودکی برای من پیش آمد . پدرم برای تأمین معاش خانواده پراولادش مجبور شد که خانه مسکونی خود را گرو گذارد . یک روز طلبکاران به خانه ما آمدند و اثاثیه خانه و ساکنانش را به کوچه ریختند . ما مجبور شدیم که دو شب را توی کوچه بخوابیم . شب سوم اثاثیه را بردیم به خانه همسایهها و دو اتاق اجاره کردیم . چندی بعد ، روزگار عرصه را بیشتر بر پدرم تنگ کرد ، تااینکه مجبور شد یخچال طبیعیش را بفروشد . این حوادث تأثیر فراوانی در روحیه پدرم کرد و باعث اختلال دماغی او در سالهای آخر عمر شد .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب حلیه القرآن سطح 2 محسن بلده PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.