کتاب شهبانوی پنهان ساندرا گولاند PDF ، رمانی از فرانسهی قرن هفدهم که رازی بزرگ را بر ملا میکند . ساندرا گولاند در کتاب شهبانوی پنهان زندگی دختری را به تصویر میکشد که از میان فقر و تنگدستی برمی خیزد و قدم در دنیای تجملاتی و اشرافی دربار لویی چهاردهم میگذارد .
زندگی جدید او به صحنه نمایشی میماند که یادآور گذشته و هویت اوست . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
رویدادهای تاریخی تاکنون بارها دستمایهی نویسندگان و فیلمسازان گوناگون قرار گرفتهاند تا اثری تازه پا به عرصهی وجود بگذارد . این پسزمینههای تاریخی نهتنها اثر را دلنشینتر و واقعیتر جلوه میدهند که در مواردی بینشی جهتدار به مخاطب القا میکنند .
در این میان دنیای پر زرق و برق دربار و آنچه پشت درهای بستهی کاخها میگذرد همراه با نقش پررنگ ولی کمتر مورد توجه قرار گرفتهی زنان ، جایگاه ویژهای دارد .
خانم ساندرا گولاند در رمان شهبانوی پنهان (The Shadow Queen) بهمانند آثار دیگرش با نگاهی به تاریخ فرانسه ، هنرمندانه زندگی کلودت دزاُیه و دنیای هنرهای نمایشی را با دربار لویی چهاردهم پیوند میزند تا کتابی را پیش روی شما قرار دهد که در کنار گیرایی و آرامشبخش بودن ، آینهای از فرانسهی قرن هفدهم در برابرتان باشد .
گولاند همچنین با دنبال کردن آرزوهای قهرمان داستان به واژهی فریبندهی خوشبختی میپردازد و نشان میدهد که چگونه سمتوسوی این حسِ جادویی در بستر زمان و حوادث تغییر میکند و معنایی تازه مییابد .
همچنین با نگاهی به تاریخچهی هنرهای نمایشی ، این امید را در دل شما زنده میکند که خورشید هیچگاه پشت ابر پنهان نخواهد ماند و روزی حقیقت روشن میشود و گروه ستمدیده به حق خود خواهد رسید ، هرچند در این راه زندگیهایی پایمال شوند که بیشک به امتیازهایی که برای نسلهای بعد به جا میماند خواهند ارزید .
بینشی که شاید از این پس شما را بیشتر قدردان قهرمانان گمنامی کند که با تابآوردن سختیهای فراوان زمینهی پیشرفت این هنر جادویی را فراهم آوردهاند .
داستان کتاب شهبانوی پنهان درباره دختری به نام کلودت است که همه اعضای خانوادهاش هنرپیشههای دوره گرد هستند . او کودکی خود را در فقر و تنگدستی گذرانده و حالا ، در آغاز دوران بلوغش رویای رسیدن به یک زندگی تجملی و فارغ از ناآرامی را در سرش میپروراند . کلودت پس از طی ماجراهایی پایش به دربار لویی چهاردهم ملقب به شاه خورشید باز میشود .
به مرور زمان کلودت متوجه می شود که زندگی درباری و اشرافی هم بیشباهت با صحنهی نمایشی که خانوادهاش عمر خود را روی آن گذاشتهاند نیست . صحنه نمایشی که کلودت کم کم برای ماندن روی آن یا ترکش دچار شک میشود .
او در نوامبر 1944 در فلوریدای آمریکا متولد شد . پس از دوره دبیرستان برای ادامه تحصیل به دانشگاه برکلی کالیفرنیا و بعد از آن به دانشگاه روزولت شیکاگو رفت و در رشتههای ادبیات انگلیسی و ریاضیات فارغ التحصیل شد . ساندرا گولاند (Sandra Gulland) در سال 1969 به کانادا مهاجرت کرد و با ناشرین مختلفی به عنوان ویراستار همکاری نمود .
از مهمترین آثار وی میتوان به سه گانهای که بر اساس زندگی ژوزفین همسر ناپلئون بناپارت ، به نامهای عشقها و اندوههای ژوزفین – وقتی برای عشق ، وقتی برای نفرت – واپسین رقص باشکوه بر زمین اشاره کرد . بعد از این سه گانه او رمانهای معشوقه خورشید و شهبانوی پنهان را منتشر نمود که هر دو آنها بر اساس زندگی لویی چهاردهم نوشته شدهاند .
من ، لرزان از سرما ، از پیِ باربری که صندوقچهی کهنهی جامههایم را بر دوش گرفته بود بهتندی گام برمیداشتم . جایجای صندوقچه پر بود از برچسب آگهی نمایشهای گذشتهمان که گاستون آنها را خطخطی کرده بود؛ موسیقی و پشتکواروهای شگفتانگیز! دلقک ژانگولرباز! آخرین شانس!
نگاههای دزدانهی دیگران را بر خود حس میکردم . من هم با بیپروایی به چشمانشان زل میزدم . به خودم یادآوری میکردم که ندیمهی آتنای والاتبار ، ندیمهی مارکیز دو مونتسپان هستم . من آن جا یک فرد زیادی نبودم؛ به آن جا تعلق داشتم .
باربر مرا به دری که به اتاقی با سقفی طاقیشکل در اشکوب دوم کاخ باز میشد راهنمایی کرد . بوی شیرینی که از آتشدان سیمین اتاق برمیخاست تنها میتوانست اندکی از بوی تند گربهی نری را که در اتاق میلولید بپوشاند .
پردههایی به رنگ آبیِ کمرنگ بر سه پنجرهی باریکِ رو به درهی رودخانه آویزان بودند . رود سن یخبسته که گُلهبهگُله پشت حلقههای دود پنهان شده بود ، همچون روبانی سیمین ، پیچوتابخوران بر تپههای کمشیب خودنمایی میکرد .
آن پایین در کرانهی رود ، شاتوی نوین که پادشاه و خانوادهاش بههمراه خدمتکارانشان در آن زندگی میکردند گسترده شده بود . این دژ کهنسال بر تپهای بالاتر از رود ساخته شده بود تا از آسیب سیل به دور بماند .
رویم را از پنجره برگرداندم و به تماشای اتاق پرداختم . دیوارها همگی با مخمل گلدارِ برجسته پوشانده شده بودند . قالیهای ترکی گرانبها روی موزاییکهای صیقلی اتاق جلوهی بیشتری پیدا کرده بودند . چراغ آلاباستری زیبایی به شکل نیلوفر آبی بر میزی مرمرین خودنمایی میکرد . بر سقف نیز نقاشی هنرمندانهای از گلهای جنگلی چشم را مینواخت .
آیا بهراستی این خانهی تازه من بود؟ بهدشواری بخت خوشم را باور میکردم . با خود میگفتم باید جایی ، همین دوروبر ، رازداری ، کسی ، با دستگاهی پنهان شده باشد و در چشمبرهمزدنی دوروبرم را همچون صحنهی نمایش تغییر داده و مرا به جهانی دیگر فرستاده باشد .
بخش یکم : پرستوهای مهاجر
بخش دوم : تِراوِستی
بخش سوم : نبرد تالارهای نمایش
بخش چهارم : در خدمت شهبانوی پنهان
بخش پنجم : باغ تودرتو
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی: بر ذهنت چیره شو و ناممکن را ممکن کن دیوید گاگینز PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.