کتاب راشومون و داستانهای دیگر ریونوسوکه آکوتاگاوا PDF مجموعهای از شش داستان کوتاه به همراه مقدمهای مفصل در مورد ادبیات ژاپن و زندگی و زمانهی ریونوسوکه آکوتاگاوا در کتاب راشومون و داستانهای دیگر فراهم آمدهاند تا کلکسیونی بینظیر از برترین داستانهای کلاسیک ژاپنی را در اختیارتان قرار بدهند. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
مطالعهی این کتاب هم شما را با گوشهای از فرهنگ مردم ژاپن آشنا خواهد کرد، هم نکتههای اخلاقی فراوانی را به شما خواهد آموخت و هم با روایتهای نفسگیر و مجذوبکنندهاش، شما را با خود همراه خواهد کرد.
شش داستان کوتاه که همگی بر پایهی کتاب «داستانهای کهن و نو» نگاشته شدهاند، محتوای اصلی کتاب راشومون و داستانهای دیگر (Rashomon, Hell Screen, Cogwheels, a Fool’s Life and Other Short Fiction) را تشکیل میدهند.
ریونوسوکه آکوتاگاوا (Ryunosuke Akutagawa)، یکی از مشهورترین چهرههای ادبیات ژاپن، خالق این مجموعه داستان کوتاه است که کوشیده با نگارش آن، دریچهای رو به باورهای کهن مردم ژاپن بگشاید.
داستانهای کتاب حاضر، در عین حال که نشاندهندهی آشفتگیها و نابهسامانیهای اجتماعی دوران حیات نویسنده هستند، آینهای تمامنما برای بازنمایی ادبیات قدیم ژاپن نیز محسوب میشوند.
این دوگانگی موجب شده تا کتاب پیشرو، به اثری پرطرفدار میان مردم ژاپن و ادبدوستان سراسر جهان بدل شود. البته توجه آکوتاگاوا به آثار ادبی نویسندگان پیش از خود، تنها به مضمون و درونمایه محدود نمانده و موجب شده تا داستانهای وی بیشتر حالت نوعی اقتباس را به خود بگیرند.
بهطور مثال داستان کوتاه راشومون، با الهام از دو داستان «کونی کومونو گاتاری» نوشته شده و داستان آشیام نیز با اقتباس از داستانی به نگارش درآمده که «شین سوکهی نو» آن را در سال 1916 به انتشار رسانده بود.
بنابراین، میبینید که این داستاننویس، در واقع وامدار دیگر نویسندگان ژاپنی بوده اما در بازنویسی آثار آنها سعی داشته پا را از دایرهی تقلید فراتر بگذارد و جلوهای از روحیات، افکار و زمانهی خود را نیز در آثارش به نمایش بگذارد.
در بیشه، راشومون، آشیام، کیا و موریتو، شهید و اژدها، داستانهای ششگانهی این اثر محسوب میشوند. آنچه در ادامه میخوانید، شرحی است کوتاه از ماجراها و وقایع نخستین داستان این کتاب.
داستان بیشه در حقیقت ماجرای قتل مرد جوانی را روایت میکند که با همسر خود در حال عزیمت به سمت «واکاسا» بوده اما ناگهان توسط فردی ناشناس به قتل رسیده و همسرش نیز ناپدید شده است.
کل ساختار داستان را بازجوییهایی تشکیل میدهند که در کلانتری از شاهدان عینی و وابستگان مقتول صورت گرفته. در خلال صحبتهای همین افراد، مشخص میشود که مقتول «تاکیهیتو» نام داشته و یک سامورایی بوده.
این جوان بیستوششساله که اتفاقاً اخلاق ملایمی هم داشته، با دختر زیبایی به نام «هاساکو» ازدواج کرده؛ غافل از اینکه همین زیبایی همسرش او را به کام مرگ میکشاند.
در نهایت قاتل که «تاجومارو» نام دارد دستگیر میشود تا اظهارات خود را به گوش بازپرس کلانتری برساند. صحبتهای این قاتل، دقیقاً نقطهی عطف داستان محسوب میشوند و برای خوانندگان مشخص میکنند که تاکیهیتو به چه سبب به قتل رسیده و هاساکو در نهایت به چه سرنوشتی دچار شده.
ریونوسوکه آکوتاگاوا در کتاب راشومون و داستانهای دیگر، به سبک حکایات کهن، هر جا که مجالی بوده، سخنانی پندآموز و عبرتانگیز را در لابهلای داستانهایش گنجانده. البته گاه سخنان پندآموز وی حالت انتقادی به خود گرفتهاند و بیشتر به فریادی اعتراضی شباهت دارند.
برخی از مخاطبان و صاحبنظران معتقدند که داستانهای آکوتاگاوا از احساسات گرم بشری تهیاند و درست مانند شخصیت واقعی این نویسنده، بویی از عواطف انسانی نبردهاند.
خب، باید بگوییم داستانهای کوتاهی که در کتاب راشومون و داستانهای دیگر جای گرفتهاند، خلاف این مدعا را ثابت میکنند.
بااینکه نویسنده در بازگویی رخدادها و روایت داستانهایش مجال زیادی برای پرداختن به درونیات شخصیتها نداشته، اما به نظر میرسد در همین فرصت اندک نیز بهخوبی توانسته لایههای درونی قهرمانان داستانهایش را برای مخاطبان ترسیم کند.
اگرچه داستانهای آکوتاگاوا از نوع درونگرایانه نیستند اما این موضوع بدین معنی نیست که این داستاننویس به ظرافتهای درونی شخصیتهای قصههایش توجهی نداشته است.
گفته شده که این نویسندهی ژاپنی، به اخلاقیات بسیار پایبند بوده. همین نکته را با مطالعهی دقیق داستانهای اثر پیشرو نیز میتوان دریافت. آکوتاگاوا در داستانهای خود به اخلاق اجتماعی و رعایت آن توجه ویژهای داشته و مخاطبان را نیز به رعایت آنها تشویق کرده.
بد نیست بدانید که تمامی داستانهای این کتاب، طی هفت سال، یعنی از 1915 تا 1922 به رشتهی تحریر درآمدهاند. نگارنده برای آفرینش هر کدام از این داستانها زمان بسیاری را صرف کرده و مدت زیادی را به ساخت و پرداخت جملات آنها اختصاص داده.
در نتیجه، اثری سنجیده را به مخاطبان عرضه کرده که نهتنها میان هموطنانش، بلکه میان کتابخوانهای سراسر جهان نیز با استقبال گستردهای مواجه شده است.
سالهاست که این اثر، البته با ترجمهای دیگر، به دست مخاطبان فارسیزبان رسیده و اتفاقاً توجه ایشان را نیز به خود جلب کرده.
کتابی که هماکنون در مقابل شما قرار گرفته، به کوشش انتشارات ویکتور هوگو و با برگردان روان و استادانهی امیرفریدون گرگانی به چاپ رسیده.
اگر از هواداران پروپاقرص ادبیات ژاپن هستید یا صرفاً با هدف سرگرمی قصد دارید با ادبیات کلاسیک این کشور آشنا شوید، همچنین اگر به مطالعهی داستانهای کوتاه و بعضاً آموزنده علاقه دارید، شک نکنید که تهیهی کتاب راشومون و داستانهای دیگر، بهترین انتخاب ممکن خواهد بود.
برخی از داستانهایی که در این اثر به چاپ رسیدهاند، بعدها توسط کارگردانان و سازندگان کارتونهای انیمیشنی مورد اقتباس قرار گرفتند که در ادامه به دو مورد از آنها اشاره میشود:
از تمامی علاقهمندان ادب کلاسیک، داستانهای کوتاه و ادبیات ژاپنی دعوت میکنیم مطالعهی کتاب راشومون و داستانهای دیگر را به خود هدیه بدهند.
وقتی رفقایش شوخی را از حد بدر میکردند و تکه کاغذی را به نوک کلاهش میآویختند، یا نعلین حصیری به جلد شمشیرش میبستند وی غمگینانه میپرسید «چرا این کار را کردید»؟ و چهرهاش انسان را حیران میکرد که وی در حالت گریه است یا خنده.
هر کس که چهرۀ بی آزار او را میدید و یا صدای نازک جیر جیرش را میشنید دمی دلش میسوخت و به خود میگفت: این تنها گوی نیست که ما مسخره میکنیم.
یک نفر دیگر، شاید بسیاری دیگر که ما نمیشناسیم، قلب سنگ مانند ما را در صورت و صدای او مسخره میکنند. ولی آنان که این دل نازکی را تا مدتی نگاه میداشتند عدۀ معدودی بودند.
در میان آنها یک سامورائی بودکه درجهای نداشت و نسبت به گوی احساس دلسوزی میکرد. این سامورائی جوان از ایالت تامپا بود و هنوز موی عارضش نورسته بود.
البته او نیز در اول با دیگران بدون هیچ علت همراه میشد و گوی سرخ بینی را مسخره میکرد ولی روزی اتفاقی افتاد و او سئوال گوی را شنید که میپرسید «چرا این کار را کردی» این سخنان در مغز او فرو رفت.
از آن وقت او «گوی» را به چشم دیگری مینگریست. در نظر او گوی کسی میآمد که زندگی را تحمل میکند و پیوسته به گریهای بی صدا میگریست. همۀ اینها در زیر چهرۀ ابلهانه و رنگ پریده و گرسنه گوی نمایان بود.
این سامورائی نمیتوانست به گوی نگاه کند و نسبت به حقایق سخت و بیرحم زندگی احساس اعتراضی نداشته باشد. در همان حال نیز بینی سرما زده و قرمز گوی و سبیلهایش را که موهای انگشت شماری داشت به طریقی بدون لمس نوازش میداد.
ولی این جوان سامورائی استثناء بود. گذشته از چند نفری مانند او، گوی باید که زندگانی سگ مانند خود را در میان تحقیر اطرافیان ادامه دهد.
اول از همه وی جامهای نداشت تا بتوان بدان نامی گذارد. لباسهای او فقط قبای آبی رنگ و ردای کهنهای به همان رنگ بود ولی این تنپوشها آن قدر رنگ و رو رفته بود که دیگر نمیشد گفت در اصل آبی بود یا نیلی. قبایش بسیار ژنده شده بود، ساقهای لاغر او در زیر قبا نمایان بود.
ریونوسوکه آکوتاگاوا اول مارس 1892 در ایریفونهچو باله به دنیا آمد که آن زمان بخشی از منطقهی کیوباشی در توکیو بود. او آخرین فرزند از سه فرزند توشیزو نیئیهارا از همسر اولش، فوکو بود. از میان دو فرزند دیگر، که هر دو دختر بودند، فقط دختر کوچکتر، هیسا، زنده ماند و خواهرش، هاتسو، حدود یک سال قبل از تولد ریونوسوکه، براثر مننژیت از دنیا رفت.
آن روزها، خارجیهای حاضر در ژاپن فقط اجازه داشتند در محلههایی اقامت کنند که برایشان معین شده بود. ایریفونهچو، که ریونوسوکه که آنجا به دنیا آمده بود، در محدودهی بخش خارجینشین شوکیجی قرار داشت و در آن محله فقط دو خانوادهی ژاپنی دیگر زندگی میکردند.
درواقع، حضور خارجیها در این منطقه توشیزو نیئیها را را به آنجا جذب کرده بود: او لبنیاتفروش بود و تقاضا برای شیر، کره و خامه -که هنوز برای ژاپنیها خوراکیهای عجیب و تازهای به شمار میرفتند- در جامعهی خارجیها بسیار زیاد بود.
اجداد آکوتاگاوا از طبقهی سلحشوران بودند: مردانی اهل فرهنگ و ادب که نسلهای متمادی بهعنوان اوکوبوزو به شگونهای توکوگاوا خدمت کردند.
اکوبوزوها صاحبمنصبانی بودند که در میان سایر وظایفشان، مسئول اجرای مراسم چای برای شوگون و همچنین ایجاد سرگرمی برای دایمیوهایی بودند که به دربار میآمدند. اعضای خانوادهای که ریونوسوکه در آن بزرگ شد، ذهنیتی سنتی، مطابق با نیاکانشان داشتند.
ژاپن که پس از دوونیم قرن انزوای مطلق، چهل سال قبل از تولد ریونوسوکه دوباره درهای خود را به روی جهان بیرون باز کرده بود، بهشدت مشتاق مدرنسازی بود و بهسرعت تکنولوژی صنعتی را جذب و قوانین سیاسی غرب را اتخاذ میکرد.
در طول حیات توشیزو و میچیآکی، اولین راهآهن و اولین کارخانهی ذوبآهن ساخته و اولین کارخانههای مدرن پایهگذاری شدند. مجلسی که از سوی قانون اساسی جدید ایجاد شده بود، در سال 1889 رسماً شروع به کار کرد و اولین انتخابات سراسری در سال 1890 برگزار شد.
سال 1897 ریونوسوکه، در پنج سالگی، وارد مهدکودکی شد که چسبیده به دبستان کوتو بود. این دبستان کنار معبد ئهکوئین بود که درست آنسوی خیابان و مقابل خانهشان قرار داشت؛ بعد هم، در سال 1898 وارد همان دبستان شد.
مدتها قبل از پایان دبستان، در سال 1905، کتابخوانی حریص شده بود که بیشتر وقتش را در کتابخانههای عمومی شهر و کتابخانههای تجاری اطراف خانهشان میگذراند که البته کتاب هم امانت میدادند. اغلب یک بسته غذا با خودش میبرد و تمام روز را در کتابخانهی اوهاشی، در کودان، یا کتابخانهی سلطنتی، در اوئهنو میگذراند.
خلاقیتهای اولیهاش، هنگامیکه هنوز در دبستان بود، برای اولینبار خود را نشان دادند. وقتی حدوداً ده سالش بود، او و تعدادی از همکلاسیهایش شروع کردند به تهیهی مجلهی کوچکی که میان خانوادهها و دوستانشان توزیع میکردند. ریونوسوکه، علاوهبر نوشتن داستانها و سرودن شعرهای بسیار، طرح جلد و نقاشیهای این مجله را هم میکشید.
در سال 1902، مادرش، فوکو، درگذشت. دو سال بعد رسماً از سوی میچیآکی آکوتاگاوا به فرزندخواندگی گرفته شد. به عبارت دیگر، از حق قانونی خود، که وارث و رئیس خاندان نیئیهارا باشد، چشمپوشی کرد و نامش در خاندان آکوتاگاوا به ثبت رسید.
شرط این فرزندخواندگی این بود که نام خالهاش، فویو، هم که از سال 1892 از خانوادهی نیئیهارا مراقبت کرده و در سال 1899 برای توشیزو پسری به نام توکوجی به دنیا آورده بود، در خاندان نیئیهارا به ثبت برسد.
ریونوسوکه با اشتیاقی سیریناپذیر به کتابخواندن ادامه میداد. او کتابهای نویسندگانی چون دوپو کونیکیدا، کاتائی تایاما، روکا توکوتومی، چو گیو تاکایاما، کیوکا ایزومی و ناتسومه سوسهکی را میخواند و بهویژه دوّپو را میستود که رماننویسی بهشدت متأثر از فرهنگ غرب بود.
دوپو مسیحیای بود که به ادبیات بهعنوان وسیلهای برای آموزش نگاه میکرد، ابزاری برای «نقد زندگی انسان». او یکی از رهبران جنبش ناتورالیست در ادبیات ژاپن بود و سالهایی که به اوج خود رسید، ریونوسوکه دانشآموز مقطع راهنمایی بود.
نگاه ناتورالیستها به انسان، بهعنوان زندانی توارث و محیط زیست، حتماً به ایجاد یا حداقل تصریح عقاید منفینگر ریونوسوکه که نسبت به زندگی کمک بسیاری کرده؛ عقایدی که در شرحی تلخ در سالهای آخر عمرش اینگونه خلاصه شدهاند: «توارث، محیطزیست، اقبال -این سه سرنوشت ما را رقم میزنند.»
فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب نجواگر اسب نیکلاس ایوانز PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.