کتاب رام کردن زن سرکش ویلیام شکسپیر PDF ،نمایشنامه رام کردن زن سرکش ، با موقعیتی آغاز می شود که در آن یک اشراف زاده بداخلاق ، یک درویش نمای مست را فریب می دهد .
او کاری می کند که درویش فکر کند که اشراف زاده است . سپس اشراف زاده ، نمایشی ترتیب می دهد تا کریستوفر سلای را منحرف کند . پلات اصلی این نمایش حیاط درباره ی کشمکش بین پترکیو ، نجییب زاده ای از ورونا و کاترینا ، یک زن سرکش است .
در ابتدا کارتینا نمی خواهد که با او وارد رابطه شود ، اما پتروکیو او را با عذابهای روانی مختلفی روبرو می کند و دست از تهدید کردن او بر نمیدارد ، تا کاترینا عروس سازگار و مطیع او می شود . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
باپتیستا مرد ثروتمندی است که دو دختر جوان در خانهاش دارد؛ کاترینا و بیانکا . این دو دختر تفاوتهای فراوانی با یکدیگر دارند . بیانکا که دختر کوچکتر است ، در همهی محافل بهعنوان دختری مؤدب ، مهربان و دوستداشتنی شناخته میشود . اما برعکس او ، کاترینا را بهعنوان دختری سرکش و پرخاشگر میشناسند .
سید نوید سیدعلی اکبر در کتاب صوتی رام کردن زن سرکش (The Taming of the Shrew) که از نمایشنامههای مشهور ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) است ، داستان جنجالبرانگیز این دو خواهر را بازنویسی کرده است .
بیانکا خواستگارهای فراوانی دارد ، اما باپتیستا بر این نظر است که تا خواهر بزرگتر ، یعنی کاترینا ازدواج نکرده ، بیانکا هم نباید ازدواج کند . ولی مشکل اینجاست که کسی حاضر نیست با کاترینای خیرهسر ازدواج کند .
تااینکه مرد فرصتطلبی به نام پتروچیو از راه میرسد و به طمع تصاحب ثروت این خانواده میپذیرد که با کاترینا ازدواج کند . سید نوید سیدعلی اکبر در کتاب صوتی رام کردن زن سرکش که از کمدیهای شکسپیر است ، تلاش کرده تا با به کار بردن طنز رایج زمان حال در کلامش ، روح داستان را حفظ کند .
کتاب رام کردن زن سرکش منتقدان بسیاری دارد که معتقدند این اثر توهینی به زنان و حتی توهینی به هر دو جنسیت است . در انتهای این نمایشنامه ، پتروچیو موفق میشود خوی تند کاترینا را مهار کند و بهاصطلاح او را رام سازد .
به همین دلیل منتقدان معتقدند که این نمایشنامهی شکسپیر زنستیزانه و توهینآمیز است . اما تعداد دیگری نیز هستند که بر این عقیدهاند از آنجایی که پتروچیو مرد بدکار و پستی است و این اثر هم ازجمله آثار کمدی شکسپیر بهشمار میرود ، وجود زنستیزی در آن معنایی ندارد .
آنها معتقدند که این اثر درواقع انتقادی به زنستیزی و خشونت مردان آن دوره علیه زنان بوده است .
کتاب رام کردن زن سرکش که ششمین کتاب از مجموعه کتابهای شکسپیر خندان است را نشر صوتی لحن دیگر با صدای فرناز حداد منتشر کرده و نسخهی متنی کتاب را نیز انتشارات هوپا به چاپ رسانده است .
مجموعه شکسپیر خندان ، عنوان مجموعهای از کتابهای انتشارات هوپا است که کمدیهای بازنویسیشدهی شکسپیر را در برمیگیرد و متناسب با علایق نوجوانان و جوانان فارسیزبان بازنویسی شده است .
«تاجر ونیزی» ، «رویای یک شب نیمهی تابستان» ، «هیاهوی بسیار برای هیچ» و «کمدی اشتباهات» عنوان برخی از نمایشنامههای این مجموعه هستند که به قلم سید نوید سیدعلی اکبر بازنویسی شدهاند .
ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) در شهر استراتفورد انگلستان ، در خانوادهای معمولی ، چشم به جهان گشود . پدرش ، جان شکسپیر ، از طریق شغل پوستفروشی امرار معاش میکرد .
ویلیام شکسپیر به مدرسه رفت و در آنجا کمی زبان لاتین و یونانی آموخت ، اما به علت مشکلات مالی خانواده ، خیلی زود ناچار به ترک تحصیل و یافتن شغلی برای کمک به پدر شد . وی ابتدا شاگرد قصاب شهرشان شد ، اما علاقهی او به ادبیات تا حدی آشکار بود که هنگام کار در سلاخخانه ، شعر میخواند و خطابه میگفت .
ویلیام شکسپیر تنها هجده سال داشت که دلباخته و عاشق آن هاتاوی ، دختری 25ساله از اهالی دهکدهی مجاور ، شد . آنها خیلی زود با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب سه فرزند شدند .
در همین ایام بود که بخش پرحادثه و سرنوشتساز زندگی ویلیام شکسپیر آغاز شد . او تحت تأثیر هنرنمایی هنرپیشگان سیار ، بهتنهایی به لندن رفت تا بتواند با بازیگری ، زندگی مرفهی را برای خانوادهی خود فراهم سازد .
ویلیام شکسپیر ، به محض ورود به لندن ، سراغ تماشاخانههای مختلف این شهر رفت ، اما تنها شغلی که در ابتدا به وی سپردند حفاظت از اسبهای مشتریان بود . او با حوصله و صبر بسیار بالا ، پس از مدتی توانست به درون تماشاخانه نیز راه پیدا کند . تکمیل و ویرایش نمایشنامههای ناتمام ، بازیگری و انجام وظایف مختلف دیگر در پشت صحنه تجارب مفیدی بودند که ویلیام شکسپیر در این برهه از زندگی کسب کرد .
شبها که شکسپیر و دوستانش برای استراحت در میکدهای گرد هم میآمدند ، او با لطیفهگویی ، طنزپردازی و بیان جذاب ، تمام شنوندگانش را مسحور خود میساخت .
اشعار و قطعات منظومی که ویلیام شکسپیر میسرود نام وی را بر سر زبانها انداخت . او در سال 1594 ، در نمایشنامهای کمدی که در قصر گرینویچ ، در حضور ملکه الیزابت اول ، اجرا میشد بازی کرد .
سه سال بعد ، در سال 1597 ، شکسپیر نخستین کمدی خود را با عنوان «تلاش بیهودهی عشق» ، در حضور ملکه نمایش داد . ملکه ، با مشاهدهی این کمدی ، شیفتهی هنر ویلیام شکسپیر شد و پس از آن ، از کارهای بعدی او حمایت کرد . مرگ الیزابت در سال 1603 لطمهای به موفقیت شکسپیر وارد نکرد ، زیرا جیمز اول نیز همچون ملکه ، به او مجوز رسمی نمایش را اعطا نمود .
ویلیام شکسپیر پس از کسب موفقیت مالی ، توانست در مالکیت تماشاخانهی «کلوب» که اغلب نمایشهایش را در آن اجرا میکرد ، سهیم شود . از بخت بد او ، این تماشاخانه در سال 1613 ، در حین اجرای نمایشنامهی «هنری هشتم» آتش گرفت . ویلیام شکسپیر پس از این رخداد تصمیم به استراحت گرفت و با سرمایهی مالی هنگفتی که به دست آورده بود ، به شهر خود بازگشت .
ویلیام شکسپیر در آوریل سال 1616 ، در 51سالگی ، چشم از جهان فرو بست . دربارهی علت دقیق مرگ او اطلاعات چندان معتبری وجود ندارد . آرامگاه ویلیام شکسپیر در کلیسای شهر استراتفورد واقع شده است .
هملت بلندترین اثر ویلیام شکسپیر است . او در این نمایشنامهی مشهور داستان شاهزادهای را روایت میکند که پدر خود را بهتازگی از دست داده است و حالا او میان دو قطب انتقام و گذشت در نوسان به سر میبرد .
ویلیام شکسپیر در لیر شاه قصهی زندگی پادشاهی را به تصویر کشیده که از سر خیرخواهی حکومت خود را میان فرزندانش تقسیم میکند ، اما خیلی زود به شومی عواقب این عمل نابخردانه پی میبرد .
مکبث کوتاهترین اثر ویلیام شکسپیر است . این تراژدی محبوب ، داستان جاهطلبیهای بیحدومرز یک ژنرال نامدار اسکاتلندی به نام مکبث است که سعی دارد با کمک همسرش ، تخت پادشاهی را از آنِ خود کند .
این نمایشنامهی محبوب روایتی جذاب از درگیریهای بین آنتونیو (تاجری اهل ونیز) و یک رباخوار یهودی است که به او پول قرض داده است . تاجر ونیزی یکی از مشهورترین کمدیهای ویلیام شکسپیر است .
روایتی خیرهکننده از استیلای شر و بدی بر تمامیتِ جهانِ انسانی . شکسپیر در اتللو داستان فرمانده نیکقلبی را به تصویر کشیده که تحت تأثیر خدعههای مردی شیطانصفت ، به جادهی زوال و گناه گام مینهد .
زیر درختهای بلوط نشسته بودند و شطرنج بازی میکردند . هورتنسیو پیادهی جلوی قلعهاش را دو خانه جلو رفت و گفت : «حالا که تنها شدیم بگو ببینم باد از کدوم طرف وزیده که از ورونا تا اینجا اومدی؟»
پتروچیو گفت : «پدرم که مرد ، دیگه نمیتونستم توی ورونا بمونم . غمگینم میکرد . پولهاش رو ورداشتم و زدم بیرون و حالا شبیه کولی شهر به شهر میگردم .» و فیلش را در خانهی سفید گذاشت . اسب سیاهی محافظش بود .
«دنبال کی میگردی پتروچیو؟ همینجا بمون ، توی پادووا .»
«همهی آدمها دنبال چی میگردن عزیزم؟ راستش رو بخوای دنبال یه زن پولدارم . پولهای پدر داره تموم میشه .» و چانهی تیزش را توی مشتش گرفت .
هورتنسیو خندید . اسبش را جلوی شاه گذاشت و گفت : «امان از دست تو! اتفاقاً یه سلیطهی پولدار سراغ دارم . مثل برج زهرمار میمونه . میخوای؟»
پتروچیو گفت : «آره ، اگه پولدار باشه میخوام . تو بگو عجوزهی یهچشم ، تو بگو اخلاقش گندتر از زانتیپ ، تو بگو پلیدتر از عشق فلورنتیوس! پولدار باشه ، سگ باشه . یه دونه دندون هم نداشته باشه . من عاشقش میشم .» و جای شاه و قلعهاش را عوض کرد .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب تجسم خلاق شاکتی گاوین PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.