دانلود کتاب پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات PDF کتاب پنج قدم فاصله به قلم ریچل لیپینکت و میکی داتری و توبیاس ایاکونیس، قصۀ عاشقانهی دو جوان بیمار را به تصویر میکشد که هنگام معالجه بیماریشان، دلباختهی هم میشوند. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
پنج قدم فاصله (Five feet apart) رمان عاشقانهای است که هر شخصی را میتواند شیفتهی خود کند. داستان در آن واحد که موضوعی عاشقانه را نقل میکند به بحث ناخوشایند و غمناک بیماری خاص نیز میپردازد که ممکن است تعداد زیادی از افراد بطور حقیقی از آن رنج ببرند و این موضوع هنگامی سبب آزردگی خاطر بیشتری میشود که که افراد دچار عارضهای به نام عشق شوند. عشقی که هیچگاه نتوانند به آن برسند.
استلا و ویل، هر دو با بیماری فیبروز کیستیک دست و پنجه نرم میکنند که یک بیماری دستگاه تنفسی است که زمینه عفونتهای مختلف باکتریایی را در بدن ایجاد میکند. این زوج با یک مشکل مواجهند و آن این است که آنها نباید یکدیگر را لمس کنند زیرا یکی از آنها بیماری دیگری علاوه بر فیبروز کیستیک دارد که منتقل میشود.
ریچل لیپینکت (Rachael Lippincott) در این کتاب داستان آشنایی استلا و ویل در بیمارستان را به رشته تحریر درآورده است. آن دو هر چند مدت یکبار باید برای بررسی وضعیت ریههایشان در بیمارستان بستری شوند. ویل که اتاقش کمی آنطرفتر از استلا است، توجهش به رفتار گرم استلا با بیماران و مسئولان بیمارستان جلب میشود و تا طبقه پنجم به دنبال استلا میرود تا بتواند چند کلمهای با او صحبت کند.
پس از پایان صحبتشان پرستار به استلا میگوید که ویل، علاوه بر داشتن فیبروز کیستیک یک بیماری خطرناک دیگر نیز دارد که تا چند سال دیگر خواهد مرد و به او تذکر میدهد که از ویل دوری کند زیرا بیماری ویل واگیردار بوده و اگر استلا آن بیماری را بگیرد سرنوشتی جز سرنوشت ویل نخواهد داشت.
– کاراکترهای جانبی پیچیده و پر تحرک هستند و غیر قابل پیشبینی بودن این بیماری قلب خوانندگان را میشکند. (Booklist)
– ویل نیومن، کاسی وست زیبا و دلانگیز را ملاقات میکند. نویسندگان، شخصیتهای نوجوان با ایمان را به همراه بلوغ عاطفی بزرگسالان و بدون از دست دادن ویژگیهای نوجوانی خود به تصویر میکشند. (School Library Journal)
لباسم را عوض میکنم، آهسته و بااحتیاط راه میروم، یک جفت ساق میپوشم، تیشرت رنگیای که اَبی از گرند کنیون برایم آورده بود را به تن میکنم. خودم را در آینه نگاه میکنم، حلقههای سیاه دور چشمم در این چند ماه گذشته از همیشه تیرهتر شدهاند. موهایم را سریع شانه میکنم و دماسبی میبندم؛ ولی اخم میکنم، آنقدرها هم که انتظارش را داشتم خوب نشد.
دوباره موهایم را باز میکنم و با رضایت به تصویر خودم در آینه با موهایم که دور شانههایم ریخته نگاه میکنم. کیف آرایشم را از انتهای کشو درمیآورم و کمی ریمل و برق لب میزنم، تصور اینکه ویل نه تنها مرا زنده ببیند، بلکه با کمی آرایش هم ببیند و به چشمانم و به لبان رژدار من نگاه کند، لبخند بر لبانم مینشاند. آیا دلش میخواهد مرا ببوسد؟
میدانم هیچوقت این کار را نخواهیم کرد؛ ولی آیا در دلش چنین چیزی میخواهد؟
گونههایم گل میاندازد و سرَم را تکان میدهم و به او پیام میدهم. به او میگویم که ده دقیقهی دیگر مرا در تالار اصلی ببیند.
بند شانهای اکسیژن سیارم را کوتاهتر میکنم، راه سریعتر را انتخاب میکنم، از آسانسور بالا میروم، از روی پل رد میشوم و وارد ساختمان شمارهی 2 میشوم، از پلهها پایین میروم و وارد تالار اصلی میشوم که یعنی حدوداً کل نیمهی پشتیِ ساختمان را رد میکنم. روی نیمکتی مینشینم، گیاهان و درختان را تماشا میکنم، صدای جریان آب از فوارهی سنگی پشتسرم آرام شنیده میشود.
قلبم از این فکر که چند دقیقهی دیگر او را میبینم به تپش افتاده.
هیجانزده و با استرس، گوشیام را درمیآورم و زمان را چک میکنم. ده دقیقه از زمان پیامم به ویل میگذرد و هنوز نیامده
ریچل لیپینکات (Rachael Lippincott) در پنجم دسامبر 1994 در فیلادلفیا به دنیا آمده است. او در پنسیلوانیا، جایی که هماکنون نیز در آن ساکن است، بزرگ شده است.
ریچل لیپینکات در سال 2013 از مدرسه فارغالتحصیل شد. ابتدا، برای ادامهی تحصیلات خود، رشتهی پزشکی در دانشگاه پیتسبورگ را انتخاب کرد، اما آن را به نویسندگی انگلیسی تغییر داد.
او در کلاسی که «نویسندگی ادبی جوانان» نام داشت و توسط رماننویس مشهور، شیوون ووین، تدریس میشد شرکت کرد و همین کلاس بود که همهچیز را برای او تغییر داد. ریچل لیپینکات در سال 2017 فارغالتحصیل شد.
ریچل لیپینکات در سال 2018 رمان «پنج قدم فاصله» را منتشر کرد. این کتاب بیش از یک میلیون نسخه به فروش رسید و به مدت 60 هفته، در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز باقی ماند.
ریچل لیپینکات در سال 2020، رمان «تمام این مدت» را منتشر کرد که آن رمان نیز به یکی از کتابهای پرفروش نیویورک تایمز تبدیل شد. «فهرست شانس»، اولین رمانی که لیپینکات آن را بهتنهایی نوشته، در سال 2021 منتشر شده است.
کتاب تمام این مدت (All This Time): کایل و کیمبرلی در تمام طول دبیرستان، زوجی عالی بودند تا اینکه در شب فارغالتحصیلی، کیمبرلی از کایل جدا میشود و تمام دنیای کایل به معنای واقعی کلمه بههم میریزد.
ماشین آنها تصادف میکند، کایل با آسیب مغزی به هوش میآید و وقتی چشم باز میکند، با دنیایی مواجه میشود که انگار همهچیز در آن تغییر کرده است؛ کیمبرلی دیگر زنده نیست و کایل نمیتواند کسی را پیدا کند که حرفهای او را بفهمد. زندگی برای او به همین منوال میگذرد تا یک روز با مارلی ملاقات میکند…
کتاب پنج قدم فاصله (Five Feet Apart): استلا دوست دارد همهچیز را تحت کنترل خودش داشته باشد. حتی اگر ریههای بیمار او وادارش کرده باشند تا بیشتر عمرش را در بیمارستان بگذراند و درگیر دارو و درمان باشد.
او باید خودش را از هر کسی یا هر چیزی که ممکن است موجب بروز عفونت در بدنش شود و امکان پیوند ریه را از او سلب کند، دور نگه دارد. او باید از همه ـ بدون هیچ استثنایی ـ حدود پنج قدم فاصله داشته باشد و در همین حال است که ویل را ملاقات میکند. پنج قدم فاصله عاشقانهای آرام، غمانگیز و جذاب است.
کتاب فهرست شانس (The Lucky List): امیلی و مادرش همیشه خوششانس بودند تا اینکه روزگار از آنان روی برگرداند و خوششانسی آنها با ابتلای مادر به سرطان و تسلیم شدن او در برابر این بیماری به اتمام رسید. از آن به بعد، دیگر چیزی نبود که بتواند امیلی را خوشحال کند.
تابستان است؛ تابستانِ قبل از آخرین سال تحصیلی امیلی و انگار اوضاع مدام بدتر میشود. پدرش در حال فروختن خانهای است که امیلی در آن بزرگ شده و کلی خاطره از آن خانه و مادرش دارد.
پدرش اما میخواهد تمام وسایل مادر را دور بیندازد و بهزودی دیگر چیزی نخواهد ماند تا یاد مادر را در خاطر امیلی زنده کند. دوستانش نیز از او دور هستند و تنها کسی که میتواند با او صحبت کند بلیک است که حتی بهخوبی او را نمیشناسد. آنها در حال جمعآوری وسایل مادر امیلی هستند که فهرستی را پیدا میکنند و این تازه آغاز ماجراست.
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب سیگار شکلاتی هما پوراصفهانی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.