کتاب نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ نیکلای گوگول صوتی 🎧 آیا تا به حال شاهد دعوای دو دوست بر سر موضوعی پیش پا افتاده بودهاید که مدتها بیدلیل طول کشیده باشد ؟ در کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ نویسنده شهیر روس ، نیکلای گوگول ، با زبانی طنازانه و انتقادی شما را با دو ایوان آشنا میکند که زمانی دوستان خوبی بودهاند اما حال بر سر هیچ و پوچ با هم دشمن شدهاند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
در زندگی روزمره اتفاقات فراوانی رخ میدهند که برایمان اهمیت فراوانی دارند . بااینحال ، بسیاری از این اتفاقات با گذشت زمان اهمیت خود را از دست میدهند و شاید روزی باورمان نشود که چرا آنها را مهم میپنداشتیم . اغلبِ اختلافاتی که با دوستان و آشنایان خود پیدا میکنیم نیز از همین قرار است .
در روایت کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکفورویچ (The Tale of How Ivan Ivanovich Quarreled with Ivan Nikiforovich) با دو ایوان به نامهای ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ آشنا میشویم که در شهر میرگورود زندگی میکنند : همشهریانشان از هر دوی آنها خوششان میآید . اما این دو ایوان تفاوتهایی با هم دارند .
ایوان ایوانویچ قدبلند و لاغر است ، ایوان نیکیفورویچ کمی قدکوتاهتر و بسیار چاق . سر ایوان ایوانویچ شبیه به تربچهای رو به پایین است و سر ایوان نیکیفورویچ شبیه به تربچهای رو به بالا . ایوان ایوانویچ بسیار حساس است و امکان ندارد کلمه زشتی به کار ببرد ، اما ایوان نیکیفورویچ بهراحتی از کلمات زشت استفاده میکند .
کتاب با زبانی طنزآلود اختلاف این دو دوست سابق را روایت میکند که بر سر مالکیت یک اسلحه با یکدیگر اختلاف پیدا کردهاند و نزاع آنها سالها به طول میانجامد . موضوعی که بهنظر پیشپاافتاده میرسد اما شاید بتوانید با نگاه به اطراف خود نمونههایی از آن را میان آشنایان و دوستان خود بیابید . افرادی که بهنظر هر دو انسانهای خوبی میرسند اما بر سر موضوعی ساده مدتها با یکدیگر درگیر میشوند . موضوعی که تنها در چشم آنها آنقدر مهم بهنظر میرسد .
نابوکوف نویسنده مشهور روسی – آمریکایی باور دارد که هنر و تسلط نیکلای گوگول (Nikolai Gogol) بر بازیهای کلامی «به گونهای است که باعث میشود فکر کنیم دو خط موازی نهتنها ممکن است به هم برسند ، بلکه ممکن است به حیرتانگیزترین شکل ممکن در هم بپیچند . درست همانطور که انعکاس تصویر دو ستون در آب با ایجاد موجی کوچک درهمتنیده میشود .
نبوغ گوگول دقیقا همان موج کوچک است .» در کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ نیز نیکلای گوگول استادانه ماجرای اختلاف دو دوست بر سر یک اسلحه ترکی را آنچنان شاخوبرگ میدهد که پوچی نزاع آنها برای خواننده خندهآور میشود . شوری آش تا آنجا است که راوی داستان نیز هنگامی که پس از سالها به میرگورود بازمیگردد با مشاهده ادامهدار بودن نزاع دو ایوان در عین استیصال و خستگی آنها چنین میگوید : «آه ، عالیجنابان ! چه دنیای ملالآوری است !» ملالی که از مشغول شدن افراد به موضوعات سطحی و غافل شدن از حقیقت زندگی ناشی میشود .
روایت ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکفورویچ از نگاه برخی از منتقدان یکی از طنزآمیزترین داستانهای نیکلای گوگول است . و البته که هر طنزی در پس روایت خود هشداری گزنده برای خواننده دارد . هشداری که در این داستان در مورد اهمیت یافتن موضوعات پوچ در روابط انسانی و هدر رفتن زمان با ارزش زندگی ، برای خواننده به صدا در میآید .
– آرون خوپکار در 1996 از این شاهکار روسی الهام گرفت و فیلمی را با همین عنوان کارگردانی کرد. این اثر توجه مخاطبان زیادی را به خود اختصاص داد.
– در سال 2002 رادیو بیبیسی با اقتباس از این اثر یک نمایش متفاوت را بازآفرینی کرد و پایان آن را به شکل جذابی صورتبندی نمود.
علاقهمندان به ادبیات کلاسیک روسیه و طنز خاص نویسندگان روس، بهویژه نیکلای گوگول از این کتاب لذت زیادی خواهند برد.
نیکلای گوگول نمایشنامهنویس ، رماننویس و طنزپرداز روسی متولد 1809 است . فعالیتهای ادبی او تاثیر قابلتوجهی بر جهتگیری ادبیات روسیه گذاشته است . در میان آثار او ، رمان نفوس مرده و داستان کوتاه شنل شهرت زیادی دارند و آغازگر جنبش رئالیسم ادبی قرن نوزدهم در روسیه هستند .
طنز تیزبینانه از شاخصههای جذاب آثار او و کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ یکی از نمونههای درخشان چنین طنزی است. سبک نثر گوگول نیز بر آثار داستایوفسکی و بسیاری دیگر از نویسندگان روس تاثیر زیادی گذاشته است. از دیگر آثار او میتوان به شوخی ، کافه پاریس ، کالسکه ، پرتره و تاراس بولبا اشاره کرد .
فصل بدی برای سفر بود : پاییز بود با آن هوای ملالآور و نمناک و گلولای و آسمان مِهگرفته . نوعی سرسبزی غیرطبیعی، حاصل بارشهای بیوقفه و ملالآور مثل پتویی رنگورورفته ، دشتها و مزارع را پوشانده بود و هرچقدر که شیطنت برازندۀ پیرمردهاست و گل رز مناسب پیرزنها ، آن پوشش گیاهی نیز به آن دشتها و مزارع میآمد .
در آن روزها آبوهوا تأثیر بدی بر من میگذاشت ؛ هوا که ملالآور میشد ، من هم دلتنگ میشدم . بااینحال ، وقتی به میرگورود نزدیک شدم ، احساس کردم قلبم تند میزند . خدای من ، چقدر خاطره از این شهر داشتم ! بیست سال بود آن جا را ندیده بودم . در آن زمان ، در این شهر ، دو انسان ، دو دوستِ جدانشدنی در رفاقتی رشکبرانگیز کنار هم روزگار میگذراندند ! چقدر انسان سرشناس درگذشته بود !
دمیان دمیانویچِ قاضی دیگر دار فانی را وداع گفته بود . ایوان ایوانویچ ، همان ایوانِ یکچشم ، نیز جان به جانآفرین تسلیم کرده بود . وارد خیابان اصلی شدم . همهجا دیرکهایی نصب کرده بودند و به نوک هریک از آنها بافۀ کاهی گره زده بودند : ظاهراً طرح تازهای در دست اجرا بود ! چند کلبه تخریب شده بود و آنچه از پرچینها و حصارها باقی مانده بود غم به دل آدم مینشاند.
آن روز جشنی بر پا بود . دستور دادم ارابهام جلوی کلیسا بایستد و چنان آرام وارد کلیسا شدم که هیچکس متوجه حضورم نشد . البته کسی هم آن جا نبود . کلیسا خالی بو د. تقریباً هیچکس نبود . معلوم بود که حتی مؤمنترین آدمها هم دلِ خوشی از جادههای گلی ندارند . شمعها در آن روزِ ابری و، بهتر بگویم ، دلگیر ، بهطرزی عجیب بدشکل به نظر میآمدند .
از رواقهای تاریک غم میبارید و از پنجرههای قوسیشکل بلند اشکهای باران جاری بود . من بهسمت رواق کلیسا رفتم و خطاب به پیرمرد محترمی که موهایی سپید داشت گفتم : «لطف میکنید بفرمایید ایوان نیکیفورویچ هنوز زنده هستند یا نه ؟»
ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ
فصل 1: ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ
فصل 2: اندر باب خواسته ایوان ایوانویچ، گفتوگوی درگرفته میان او و ایوان نیکیفورویچ و سرانجام این گفتوگو
فصل 3: شرح حوادث پس از نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ
فصل 4: آنچه در دادگاه بخش میرگورود گذشت
فصل 5: اندر وصف گفتوگوی دو شخصیت محترم میرگورود
فصل 6: که خواننده از طر یق آن بهراحتی میتواند به آنچه رفت پی ببرد
فصل 7: و اما فصل آخر
پوچی خیرهکننده
پینوشتها
فهرست نامها
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب چگونه از تنهایی لذت ببریم سما قرایی صوتی 🎧
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.