کتاب معمای آقای ریپلی پاتریشیا های اسمیت PDF به گفته منتقدِ ضمیمه ادبی تایمز، هنر پاتریشیا هایاسمیت در این است که با مهارت تمام طرح و شخصیتسازی و سبک را در هم میآمیزد و داستان جنایی در اصل به «ابزاری برای افشا و وارسی ژرفترین علایق و مشغله ذهنیتش» بدل میشود. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
از مضامین مورد علاقه او چگونگی احساس گناه است و نیز رابطهای که بیشتر همزیستی میان دو نفر است (تقریباً همیشه دو مرد) که هم به سوی هم جذب میشوند و هم همدیگر را دفع میکنند.
رمانهای پاتریشیا هایاسمیت عمدتاً با تحلیل روانهای رنجور سر و کار دارند؛ تحلیلی که از تصویری کمرنگ از شخصیت روان رنجور آغاز میشود تا رنگهای تیره و دهشتانگیز اسکیزوفرنی پیش میرود.
«معمای آقای ریپلی» تلاش نفسگیر «پاتریشیا هایاسمیت» در خلق رمانی پلیسی است و چیزی بیش از آن. اگر غالب داستانهای نوشته شده در این ژانر، روایتگرِ مجرمانیست که از کماقبالی، گرفتار کارآگاهی زیرک با شم قوی میشوند و خواننده بیتابانه انتظار لحظهی نابِ کشف حقیقت را میکِشد، این قصه فضایی برای تنفس به مجرم میدهد و از رونمایی نکردن از کارآگاهِ همیشه خبره، ابایی ندارد.
هایاسمیت با انتخاب نثری بیتکلف، دردِ بیخویشتنیِ ضدقهرمان خود را نشانه میرود و به مدد این هدفگیری، موفق به همراه کردن خواننده با اضطراب و حیرانیِ ریپلی جوان میشود.
در طول داستان از تصمیمات هوشمندانهی او به وجد میآییم، سرگشتگیاش را درک میکنیم و میخواهیم یکبار هم که شده ذهنی درخشانتر از ذهن مجرمِ دوستداشتنی قصه برای به دام انداختن او یافت نشود. نویسنده در یک سوم ابتدایی داستان، خواننده را غافلگیر کرده و در باقی کتاب، او را در برزخ تعلیق با ریپلی سهیم میکند.
معمای آقای ریپلی نه فقط یک داستان جنایی جذاب و خوشخوان که یک اثر ادبی ارزشمند است. پاتریشیا های اسمیت نویسندهی بسیار با استعدادی است که در شخصیتپردازی و فضاسازی بسیار موفق عمل کرده است و رمانش را بهقدری جذاب نوشته است که وقتی خواندن آن را شروع کنید بهسختی خواهید توانست کتاب را زمین بگذارید.
این کتاب یکی از رمانهای برجستهی قرن بیستم در نوع خودش بهحساب میآید و افراد زیادی از یک نوجوان علاقهمند به داستانهای جنایی تا یک فرد سالمند که میخواهد زمانش را با یک داستان جذاب پر کند میتوانند آن را بخوانند.
روز بعد هتلش را عوض کرد و به هتل اروپا رفت که هتلی بود با قیمت مناسب در نزدیکی ویا ونه تو، چون فکر کرد هتل هسلر کمی پرزرقوبرق است، از آن نوع هتلهایی که سینماچیها زیاد به آنجا میآمدند و فردی مایلز یا امثال او که دیکی را میشناختند، ممکن بود وقتی به رم میآیند بخواهند آن جا اتاق بگیرند.
تام در اتاقش در هتل در خیال با مارج و فاستو و فردی حرف میزد. فکر کرد از همه بیشتر امکان دارد مارج به رم بیاید. فکر کرد اگر پای تلفن باشد جای دیکی با او حرف میزند و اگر رودررویش بود، دوباره تام میشود. ممکن بود؛
مثلاً سرزده به رم بیاید و هتل او را پیدا کند و پپایش را توی یک کفش کند که میخواهد به اتاقش بیاید و این صورت او مجبور میشد انگشترهای دیکی را درآورد و لباسهایش را عوض کند.
با صدای تام به او میگفت: «نمیدانم، خودت که میشناسیاش، دوست دارد احساس کند که دارد از همه چیز دور میشود. گفت که میتوانم چند روزی از اتاقش استفاده کنم، چون اتاق من از نظر گرما وضعش خیلی خراب است … نه بابا چند روز دیگر برمیگردد یا کارت پستالی میفرستد که حالش خوب است.»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 💚
دانلود کتاب محبوس سنت هلن ناپلئون اوکتاو اوبری PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.