کتاب مجموعه آثار چخوف سروژ استپانیان جلد اول PDF آنتوان چخوف پزشک ، نمایشنامهنویس و داستاننویس مشهور و محبوب روسی است که هم داستانهای کوتاه و هم نمایشنامههایش هر دو از اهمیت فوقالعادهای برخوردارند و ارزش ادبی غنیای دارند .
مجموعه آثار چخوف شامل یک دورهٔ 10 جلدی است که به صورت کامل و جامع تمامی آثار چخوف اعم از نمایشنامهها و داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد . این مجموعه حتی شامل نامههای چخوف نیز میشود که آنها را به الگا همسر خود و نیز دوستانش نوشته است و خواندنشان برای هر کسی که به زندگی شخصی و کاری این نویسندهٔ بزرگ علاقه دارد ، میتواند تجربهای لذتبخش باشد . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
در این مجموعهٔ 10 جلدی چهار جلد به داستانهای کوتاه ، یک جلد به رمان ، دو جلد به نمایشنامهها و سه جلد به نامههای او اختصاص یافته است. جلدهای این مجموعه به ترتیب عبارتند از :
این مجموعهٔ 10 جلدی را نشر توس منتشر کرده است .
جلد نخست مجموعه آثار چخوف شامل داستانهای کوتاه آنتوان چخوف میشود.
عناوین این داستانها براساس سال نگارش آنها از این قرار است :
سال 1880:
سال 1881:
سال 1882:
سال 1883:
سال 1884:
آنتوان چخوف سال 1860 در شهر تاگانروگ در جنوب روسیه به دنیا آمد . پدر چخوف شیفتهٔ موسیقی بود و همین شیفتگی او را از دادوستد بازداشت و به ورشکستگی کشاند. او در سال 1876 از ترس طلبکارانش بههمراه خانواده به مسکو رفت. آنتوان تنها در تاگانروگ باقی ماند تا تحصیلات دبیرستانی اش را به پایان ببرد .
چخوف در نیمهٔ سال 1880 تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ پزشکی در دانشگاه مسکو آغاز کرد . در همین سال نخستین مطلب او چاپ شد. برای همین این سال را مبدأ تاریخ نویسندگی چخوف برمیشمرند. چخوف بعد از پایان تحصیلاتش در رشتهٔ پزشکی بهطور حرفهای به داستاننویسی و نمایشنامهنویسی روی آورد .
او در 1885 همکاری خود را با روزنامهٔ پترزبورگ آغاز کرد . در سپتامبر قرار بود نمایشنامهٔ او به نام «در جادهٔ بزرگ» به روی صحنه برود که کمیتهٔ سانسور از اجرای آن جلوگیری کرد .
مجموعه داستانهای «گلباقالی» اثر او در ژانویهٔ سال بعد منتشر شد .
در فوریهٔ همین سال (1886) با «آ. سووُربن» سردبیر روزنامهٔ عصر جدید آشنا شد و داستانهای «مراسم تدفین» ، «دشمن» و … در این روزنامه با نام اصلی چخوف منتشر شد . بیماری سل او شدت گرفت . او در آوریل 1887 به تاگانروگ و کوههای مقدس رفت و در تابستان در باپکینا اقامت گزید . در اوت همین سال مجموعهٔ «در گرگومیش» منتشر شد و در اکتبر نمایشنامهٔ بلندی با نام «ایوانف» در تئاتر مسکو به روی صحنه رفت که استقبال خوبی از آن نشد .
چخوف در 16 ژوئن 1904 بههمراه همسرش «اولگا کنیپر» برای معالجه به آلمان و استراحتگاه بادنوایلر رفت . در این استراحتگاه حال او بهتر میشود، اما این بهبودی زیاد طول نمیکشد و روزبهروز حال او وخیمتر میشود . او در 44 سالگی ، یک سال پیش از انقلاب اول روسیه ، از دنیا رفت . تشییع جنازهٔ او در مسکو با حضور جمعیتی بسیار تبدیل به رویدادی ملی شد .
«یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچکی نبود ، زیر گنبد کبود دوتا دوست به اسم کریوگر و اسمیرنف برای خودشان زندگی میکردند . کریوگر استعدادهای فکری زیادی داشت اما اسمیرنف بیش از آنکه با هوش باشد محجوب و سر به زیر و ضعیفالنفس بود – اولی حراف و خوش بیان ، دومی ، آرام و کم سخن .
روزی آن دو را سفری با قطار پیش آمد که طی آن سعی داشتند زنی جوان را بهدام افکنند . کریوگر که کنار زن نشسته بود مدام زبانبازی میکرد و یکبند قربان صدقه او میرفت اما اسمیرنف که مهر سکوت بر لب زده بود مدام پلک میزد و از سر حرص و حسرت، لبهای خود را میلیسید. کریوگر در ایستگاهی به اتفاق زن جوان پیاده شد و تا مدتی دراز به واگن باز نگشت . وقتی هم که باز آمد چشمکی به اسمیرنف زد و با زبانش صدایی درآورد که شبیه به بشکن بود . اسمیرنف ، با حقد و حسد پرسید :
– تو برادر ، در این جور کارها مهارت عجیبی داری ! راستی چطور از عهدهاش برمیآیی ؟ تا پهلویش نشستی ، فوری ترتیب کار را دادی … تو آدم خوش شانسی هستی !
– تو هم میخواستی بیکار ننشینی ! سه ساعت تمام همانجا نشستی و لام تا کام نگفتی و بِر و بِر نگاهش کردی – مثل سنگ، لال شده بودی . نه برادر ، در دنیای امروز از سکوت ، چیزی عاید انسان نمیشود ! آدم ، باید حراف و سرزباندار باشد ! میدانی چرا از عهده هیچ کاری برنمیآیی ؟ برای اینکه آدم شل و ولی هستی !
اسمیرنف، منطق دوست را پذیرا شد و تصمیم گرفت اخلاق خود را تغییر دهد . بعد از ساعتی بر حجب و کمرویی فایق آمد ، رفت و کنار مردی که کت و شلوار سرمهای رنگ به تن داشت نشست و جسورانه باب گفتوگو گشود . همصحبت او مردی بس خوش سخن و اهل مجامله از آب در آمد و در دم بارانی از سوالهای مختلف ، به ویژه در زمینه مسایل علمی، بر سر او بارید . میپرسید که آیا اسمیرنف از زمین و از آسمان خوشش میآید یا از قوانین طبیعت و از زندگی مشترک جامعه بشری احساس رضایت میکند ؟
به طور ضمنی در باره آزاد اندیشی اروپاییان و وضع زنان امریکایی نیز سوالهایی کرد . اسمیرنف که بر سر شوق و ذوق آمده بود با رغبت و در عین حال با شور و هیجان ، پاسخهای منطقی میداد . اما – باور کنید – هنگامی که مرد سرمهای پوش در یکی از ایستگاهها بازوی او را گرفت و با لبخندی موذیانه گفت : «همراه من بیایید !» سخت دچار بهت و حیرت شد .»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب مجموعه آثار چخوف سروژ استپانیان جلد دوم PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.