کتاب مادام بواری گوستاو فلوبر صوتی🎧 کتاب صوتی مادام بواری اولین و درخشانترین اثر نویسندهی مشهور و رئالیست فرانسوی گوستاو فلوبر است که داستان عشقی واقعی و پایدار را روایت میکند که در انتها بیفرجام میماند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
رمان مادام بواری (Madame Bovary) نگرشی واقعبینانه به روحیات انسان دارد . گوستاو فلوبر (Gustave Flaubert) در اغلب آثارش واقعیت را از افسانه جدا میکند و رفتار بشر را بیطرفانه بررسی میکند .
رمان مادام بواری ، از اهمیت و ارزش خاصی در تاریخ ادبیات داستانی برخوردار است و اما بواری یکی از بهترین کاراکتر زن داستانی است که این چنین نظر روانشناسان و اهل ادبیات را به خود جلب کرده و در طول تاریخ و از زمان انتشار این رمان نقدهای عمیق و همه جانبهای در قالب کتاب، مقاله و پایاننامه از او ارائه شده است .
اما بواری دختریست روستایی که اشتیاق ثروت ، زیبایی و عشق ، او را به سوی رفتاری مردانه میکشاند؛ چه در رفت و آمدها ، چه در مهمانیها و خوشگذرانیها و چه در به دست گرفتن زمام امور اقتصادی ، آن هم در جامعهی نیمهی اول قرن نوزدهم که رفتارهایی بسیار کوچکتر از این ، برایش تابوهایی عظیم به حساب میآمد .
این ایدهآلهای خیالبافانه و جاهطلبی «اما» او را به سوی دو عشق محتلف میکشاند که بدهیها و مشکلات قابل توجهی نیز برایش به ارمغان میآورند .
روایتهای عجیب و جالبی در رابطه با نگارش رمان مادام بواری گفته شده است . یکی از آنها این است که فلوبر خود را به شدت با اما کاراکتر اصلی داستانش درگیر کرده بوده است ، فلوبر زمانی که صحنهای را مینویسد که اما زهر میخورد و خودش را مسموم میکند ، بعد از نگارش این صحنه خودش دچار سرگیجه و تهوع میشود؛ به گونهای که پس از مراجعه به بیمارستان پزشک معالجش بعد از انجام چند آزمایش میگوید که او دچار مسمومیت شده است .
گوستاو فلوبر در سال 1821 در فرانسه دیده به جهان گشود . کتابهای او به خاطر دقت بالا در گزینش کلمات و آرایههای ادبی بینظیرش در ادبیات زبان فرانسوی خاص و مشهور است .
کمالگرایی فلوبر به گونهای بود که برای نگارش یک صفحه حتی هفتهها وقت گذاشته است ، و به همین علت ، در طول سالیان نویسندگی خود تعداد اندکی کتاب از خود بر جای گذاشت .
او پس از نگارش ، آثار را با صدای بسیار بلند در اتاق کار خود ، که آن را فریادگاه نامیده بود ، میخواند تا وزن ، آهنگ و تأثیر کلمات و جملات را ارزیابی کند .
آنها یک شب حدود ساعت یازده با سروصداى اسبى پشت در خانه بیدار شدند . خدمتکار پنجره اتاق زیر شیروانى را باز کرد و با مردى که در کوچه بود ، صحبت کرد . آن مرد به دنبال دکتر آمده بود و براى او نامهاى داشت .
ناستازى که از پلهها پایین آمده و از سرما مىلرزید قفلها را یکى پس از دیگرى باز کرد . مرد اسب را همانجا گذاشت و به دنبال خدمتکار وارد خانه شد و از کلاه پشمى منگولهدار خود نامهاى که در پارچه کهنهاى پیچیده شده بود ، درآورد و با احترام به شارل داد .
شارل به بالشت خود تکیه داد و شروع به خواندن کرد . ناستازى نزدیک تخت ایستاده و شمعى را نگه داشته بود . خانم بوارى از روى حجب و حیا به سمت دیوار برگشت و پشت به آنها ایستاد .
در آن نامه که با مهر کوچک آبى رنگى مهر و موم شده بود ، از آقاى بوارى خواسته بودند خود را سریعا به مزرعهاى در برتو برساند تا پاى شکستهاى را جا بیندازد .
از تست تا برتو از راه میانبر حدود هشت مایل بود و براى آن باید از لونگ ویل و سن ویکتور عبور مىکرد . شب تاریکى بود. خانم بوارى مىترسید براى شوهرش اتفاقى بیفتد ، بنابراین تصمیم گرفتند ابتدا کارگر اصطبل به راه بیفتد و شارل سه ساعت بعد و در سپیدهدم حرکت کند . و در آن جا پسربچهاى را به پیشواز او خواهند فرستاد تا راه مزرعه را نشان و درها را براى او باز کند .
شارل حدود ساعت چهار صبح لباس بالاپوش خود را به تن کرد و عازم برتو شد . هنوز به خاطر گرماى رختخواب چشمهایش خوابآلود بود ، بنابراین خودش را با یورتمه آرام اسبش آرام مىکرد .
وقتى اسب او جلوى گودالهاى پرخار که در مسیر شیارها کنده شده بودند مىایستاد ، با یک تکان بیدار مىشد و یکباره به یاد پاى شکسته مىافتاد و سعى مىکرد تمام چیزهایى که در مورد شکستگىها مىداند ، به یاد آورد .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.