کتاب کیمیاگر پائولو کوئلیو صوتی🎧 داستانی جذاب از روحی بیقرار که در جستوجوی معنایی فراتر از یافتهها و داشتههای خود ، بیتاب است . کتاب کیمیاگر از آثار مشهور نویسندهی برزیلی ، پائولو کوئیلو ، داستان سیروسلوک یک جوان چوپان در سرزمینهای مختلف برای رسیدن به پاسخ سؤالهایش است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
این کتاب که از پرفروشترین و پرمخاطبترین کتابها در سراسر کشورهای جهان بهشمار میرود و جوایز متعددی را از آن نویسندهاش ساخته ، داستانی فلسفی از کاوشهای انسان در حیاتش بر روی زمین را روایت میکند .
سانتیاگو زادگاهش را رها میکند و به شمال آفریقا میرود تا در نزدیکی اهرام مصر گنجی مدفونشده را پیدا کند . پائولو کوئیلو (Paulo Coelho) در کتاب کیمیاگر (The Alchemist) با سبکی مشابه به داستانهای شرقی ، روایتگر قصهی این پسر جوان است .
او در مسیرش ، با زنی کولی ، مردی که خودش را پادشاه میداند و یک کیمیاگر آشنا شده و نیز عاشق فاطمه ، دختر صحرا میشود . همهی آنها هدایتگر سانتیاگو در مسیر جستوجویش هستند . پئولو کوئیلو در این اثر از جملات قصار و پرمعنایی استفاده کرده که به سهم خود ، داستان را بسیار زیبا و دلنشین کردهاند .
نویسنده در رمان کیمیاگر به مخاطبان خود این مفهوم را میرساند که اگر در زندگی هدفی پراهمیت دارند ، هیچوقت آن را غیرقابل دسترس ندانند و برای آن تلاش کنند؛ چرا که هرچه بیشتر ادامه دهند ، بیشتر شایسته نتیجهای والا خواهند بود .
سانتیاگو در طول سفر خود احساساتی از قبیل اشتیاق ، ترس ، تنهایی ، عشق و حتی شکست را تجربه میکند ، اما همچنان مصمم به راه خود ادامه میدهد . پائولو کوئیلو در این کتاب با اتکا به نقد زندگی روزمره ، همهچیز را با تخیل شروع میکند ، اما در آخر ، آنچه برای خواننده روشن است ، تحقق رویا و آرزوییست که محال پنداشته شده بود .
سانتیاگوی کتاب کیمیاگر نمادی از تمامی انسانهاییست که میخواهند برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند، هرچند دیگران آن را حتی با قوهی تخیل خود محال بدانند.
جوان چوپان ، ناامید از خانهی آن پیرزن خارج شد و با خود عهد کرد که دیگر هرگز به خوابها اهمیتی ندهد . همچنین به خاطر آورد که باید در طول روز به چند کار برسد ؛ به دکان بقالی رفته و مقداری مواد غذایی خریداری کند .
کتابش را با یک کتاب قطورتر مبادله کرده و بر روی نیمکتی در میدان اصلی شهر بنشیند تا نوشیدنی تازهای را که خریداری کرده بود ، امتحان کند . چرا که روز گرمی بود و او موفق میشد کمی بدن خود را خنک کند .
گوسفندان در دروازهی ورودی شهر و در اصطبل یکی از دوستان جدیدش بودند . او با مردم بسیاری در آن اطراف آشنا بود و به همین خاطر بود که مسافرت را بسیار دوست داشت .
او همیشه دوستان جدیدی به دست میآورد و نیازی نداشت تا تمام وقتش را با زندگی مداوم با آنها بگذراند . آنچه که در مورد صومعه اتفاق میافتاد معمولاً به این امر منتهی میشود که آنان به بخشی از زندگی ما تبدیل میشوند .
در آن صورت ، اگر خودمان را براساس آنچه که دیگران از ما میخواهند تغییر ندهیم ، آنان ما را به باد انتقاد میگیرند. چراکه مردم فکر میکنند بهدرستی میدانند که دیگران چگونه باید زندگی کنند .
حال آنکه ، هر یک از آنان نمیدانند ، خودشان چگونه باید زندگی کنند .
همانند آن زن تعبیرکنندهی خوابها که نمیدانست چگونه آنها را به واقعیت تبدیل کند . از آنجا که، با کارگاه بازرگان سه روز فاصله داشت ، تصمیم گرفت قبل از آنکه با گوسفندانش به سمت صحرا حرکت کند ، منتظر بشود تا کمی آفتاب فروبنشیند .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.