کتاب کریم شیره ای دلقک مهشور درباره ناصر الدین شاه محمد جعفر PDF در کتاب کریم شیره ای داستانها و لطیفههای معقولی را که مردم و بزرگترها درباره دلقك مشهور دربار ناصرالدین شاه گفتهاند به رشتۀ تحریر آمده.
کریم دلقک مخصوص ناصرالدین شاه بود. او کسی بود که اشتغال خاطر شاه را فراهم می کرد. کریم شیره ای اجازه داشت هر موقع هر مطلبی که خواست را بگوید. او مردی باهوش و موقعیت شناس بود و هر حرفی را به جای خود میزد.
عده ای از درباریان و رجال برای پیشبرد کارهای خود به کریم رجوع می کردند و کریم هم با گرفتن مبلغی کارهای آنان را انجام می داد، تا جایی که امروز “خر کریم را نعل کردن” به معنای حق و حساب دادن است. کریم را بعد از ملانصرالدین و عبید زاکانی یکی از چهره های درخشان مضحکه و هجو در ایران می دانند. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
خلاصه کتاب
کریم قبل از این که به تهران بیاید و به دربار راه پیدا کند در اصفهان به دلیل متلک های نیش دار و گزنده به «کریم پشه» معروف بود و همه مردم او را با این لقب می شناختند و با شیرین کاریها و متلک هایش آشنایی داشتند. برخی معتقدند وجه تسمیه واژه شیره ای در ادامه نام وی به این علت است که او قبل از ورود به تهران به امر تهیه و فروش شیره انگور اشتغال داشته است.
و برخی نیز بر این اعتقادند چون او همیشه چرت می زده و وانمود می کرده شیرهای است و از این عمل در شیرین کاری هایش کمال بهره را می برده است، به او چسبیده باشد.
اولین شبی که کریم شیره ای به تهران وارد شد چون با جایی آشنایی نداشت پس از مدتی سرگردانی وارد منزلی شد که جشن عروسی در آن برپا بود و چون محلی برای نشستن نیافت در میان مطربها نشست و در پاسخ به پرسش صاحب خانه از نام و نشانش خود را دلقکی که برای پیدا کردن کار به تهران آمده معرفی کرد.
کریم شیره ای مردی بلندقد و لاغر اندام بود که لباسی عجیب و رنگارنگ بر تن داشت و بر خری کوچک با دست و پایی کوتاه سوار میشد. او با این که جثهای حقیر و شغلی پست داشت، انسانی دارای علو طبع، با گذشت، فداکار، دلسوز و مردم نواز بود.
وی با رک گویی و سرعت انتقال حیرت انگیز و سخنان نیشدار و ابتکاری خویش در عین حال که خاطر شاه را خرسند میکرد گاهی نیز رفع ظلم از مظلومی و سبب خجلت ظالمی را فراهم میساخت.
کریم به قدر کفایت باخواندن و نوشتن آشنایی داشت، نماز میخواند و نیز به پرورش گل نرگس علاقه داشت و البته در عید نوروز با فرستادن گلهای دست پرورده خود به در منازل اشراف و درباریان از آنها عیدی میگرفت.
بخشی از متن کتاب
پیشنماز تازه ای که کریم انتخاب کرده بود مرد شکم گنده و چاق و چله ای بود. یک روز پس از ختم نماز جماعت همه بلند شدند و در بیرون مسجد دست آقا را بوسیدند، کریم شیره ای نیز که میدانیم از هیچ فرصتی برای ابراز وجود و گفتن متلک نمی گذشت مثل دیگران جلو رفت.
پیشنماز به تصور اینکه او نیز همانند سایرین قصد بوسیدن دستش را دارد، انگشتان چاق و گوشتالویش را جلو برد تا کریم بتواند به راحتی آن را ببوسد، ولی کریم از بوسیدن دست آقا امتناع کرد و خطاب به او گفت: اجازه بفرمائید بنده به جای دست شکم مبارک را ببوسم. همه از این حرف تعجب کردند و با نگاه های تند و تیزی به کریم نگریستند، آقا نیز به حیرت فرو شد.
تا یادم نرفته بگویم که تا به آن لحظه آقا و هواخواهانش کریم شیره ای را اصلا نمی شناختند و تصور می کردند مردی است دهانی که تازه به تهران آمده. بالاخره یک نفر از میان جمع گفت: مؤمن این چه حرفیه که میزنی؟ … بوسیدن شکم چه معنی داره؟! دیگری گفت: منظورت از این حرف چیه؟ سومی گفت: دست آقا را ببوس و قال را بکن.
در جواب، کریم شیره ای که نقش یک دهاتی ساده لوح را بازی می کرد گفت: آقايون من ۶۰ فرسنگ راه را طی کرده ام و آمده ام اینجا که فقط شکم آقا را ببوسم، حالا شما میخواهید مرا از این فیض عظمی محروم کنید؟ پیشنماز که در دل به سادگی این مرد غریب میخندید ابروها را در هم کشید و گفت: بوسیدن شکم دیگر چه صیغه ای است؟
نه اینکار گناه دارد. من اجازه نمی دهم. کریم که منتظر یک چنین حرفی بود گفت: مگر فراموش کرده اید که مرد عربی به تلافی ضربه ای که در مسافرتی از طرف حضرت محمد (ص) به پشتش وارد آمده بود از پیغمبر خدا خواست بدنش را لخت کند تا او همان ضربه را به تن مبارک حضرت رسول بزند؟
پیشنماز گفت: به خاطر دارم. کریم شیره ای گفت: و چون پیغمبر لخت شد مرد عرب از فرصت استفاده کرد و پشت رسول و مهر نبوت را بوسید… چطور این کار گناه نداشت؟ پیشنماز که دیگر در مقابل منطق قوی کریم درمانده بود و می ترسید با ادامه بحث به حسن شهرتش لطمه وارد آید بدون آنکه بداند ناشناس کیست و چه خوابی برایش دیده است جهت فیصله دادن به قضیه گفت:
خب اشکالی ندارد اما به شرطی که برای اولین و آخرین بار باشد و این عمل تو سنت نشود. کریم قول داد که او اولین و آخرین کسی خواهد بود که شکم آقا را می بوسد. بعد از آقا تقاضا کرد شکمش را برهنه کند. و چون پیشنماز چنین کرد کریم شیره ای دعاکنان و ذکرگویان در مقابل چشمان حیرت زده کسانی که دور آن دو را گرفته بودند جلو رفت…
و دو دستش را روی شکم چاق و برآمده و گوشتالوی او گذارد و آنگاه ماچی صدادار از آن برداشت و در همان حال با صدای بلند گفت: ماشاء الله چی ساخته … قربون این قبرستون مرغ و بوقلمون برم که هرچی توش میریزند باز صاحب مرده جا داره. کی پیغمبر خدا این همه گوشت میخورد و آنقدر شکمش چربی داشت؟
خدا پدر تو نیامرزه! این روا نیست که تو این چنین به خودت برسی و پیرمرد بینوایی از گرسنگی پشت در منزلت از حال بره. یک خورده هم به فکر اونا باش، عبادت واقعی دستگیری از ضعفاست. والا به خدا این راهی که شماها میرید به ترکستان است!
وقتی سخن کریم به اینجا کشید رنگ از روی آقا پرید و بدون ادای یک کلمه حرف راهی از میان جمعیت باز کرد و تقریباً پـا بـه فـرار گذاشت. از آن روز به بعد هم دیگر کسی او را توی مسجد ندید!
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 77 فائزه هاشمی
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.