کتاب قصر آبی ال ام مونتگمری PDF ، کتاب قصر آبی نوشتهی ال ام مونتگمری ، داستان به یادماندنی دیگری از خالق آن شرلی است که از ماجرای عاشقانهی دختری به نام والنسی میگوید که زندگی خشک و بدون عشقی داشته و تصمیم میگیرد این روند را تغییر دهد . این رمان دومین اثر مشهور لوسی مود مونتگمری محسوب میشود . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
در رمان قصر آبی (The blue castel) والنسی یک دختر بیست و نه سالهی مجرد است که هیچ عشقی را در زندگیاش نداشته و همه او را به چشم یک پیردختر نگاه میکنند . او تمام سالهای زندگیاش را در یک خانوادهی خشک و مقرراتی همراه با یک مادر غرغرو و خرافاتی و دختر عموی مزخرفش زندگی کرده و هیچگاه از دستورات آنها سرپیچی نکرده است .
یک روز به خاطر حملههای قلبی مکررش به دکتر مراجعه کرده و متوجه میشود که مبتلا به یک بیماری قلبی خطرناک است و بیشتر از یک سال زنده نخواهد ماند و از آنجا که هرگز معنای واقعی زندگی را نفهمیده و هیچ لذتی را در زندگیاش تجربه نکرده ، تصمیم میگیرد که به زندگی بیروح و کسل کنندهای که همیشه به او تحمیل شده خاتمه دهد و روزهای باقیماندهی عمرش را آنگونه که دوست دارد زندگی کند و عشقی واقعی را تجربه نماید .
لوسی مود مونتگمری نویسندهی شهیر کانادایی که عموماً با نام ال . ام . مونتگمری شناخته میشود در سال 1874 در کلیفتون واقع در جزیرهی پرنس ادوارد چشم به جهان گشود . شهرت او بیشتر به خاطر مجموعه رمانهایی است که با انتشار «آنشرلی در گرین گیبلز» در سال 1908 آغاز شد و مونتگمری را به شهرتی جهانی رساند .
او در طول زندگیاش یک دیوان شعر ، بیست رمان ، سی مقاله و پانصد و سی داستان کوتاه منتشر کرد . مونتگمری در سال 1911 با یوئن مک دونالد کشیش کلیسای پرسبیتری ازدواج کرد و به دنبال انتقال همسرش به کلیسای لیزکدیل به انتاریو نقل مکان کرد و یازده کتاب بعدیاش را در عمارت کلیسای لیزکدیل نوشت . او در 24 آوریل 1942 بر اثر ایست قلبی در تورنتو درگذشت .
در سال 1943 به عنوان شخصیت برجستهی تاریخ ملی توسط دولت کانادا شناخته شد . همچنین در ماه می 1975 پست مرکزی کانادا تمبر یادبودی به نام لوسی مود مونتگمری منتشر کرد . در تورنتو پارکی را به احترام او به پارک لوسی مود مونتگمری لقب دادند و در سال 1983 خانهای را که طی سالهای 1942 تا 1953 یعنی تا زمان مرگش در آن زندگی میکرد به عنوان مکان تاریخی ثبت کردند .
وقتی دخترعمو استیکلس در میزد ، والنسی میدانست که ساعت هفت و نیم است و باید بیدار شود . تا جاییکه یادش میآمد دخترعمو استیکلس ، همیشه ساعت هفت و نیم درِ اتاقش را میزد . دخترعمو استیکلس و خانم فردریک استرلینگ از ساعت هفت صبح بیدار میشدند اما والنسی چون لاغر و ضعیف بود به خاطر یک سنت خانوادگی میتوانست نیم ساعت بیشتر بخوابد .
والنسی که امروز از بیدار شدن در صبح امروز بیش از هر صبح دیگری متنفر بود از خواب بیدار شد . چه دلیلی برای بیدار شدن وجود داشت! یک روزِ کسلکنندهی دیگر مثل بقیهی روزها . پر از کارهای بیارزش و بیمعنی که هیچ سودی برای کسی نداشت . اما اگر فوراً بیدار نمیشد ، نمیتوانست تا ساعت هشت خود را برای صبحانه آماده کند . در خانهی خانم استرلینگ قوانین سختی برای وعدههای غذایی وجود داشت .
در طول همهی این سالها ، صبحانه ساعت هشت ، نهار ساعت یک ، شام ساعت شش سرو میشد و هیچ بهانهای برای دیر کردن پذیرفته نمیشد بنابراین والنسی با ترس و لرز بیدار شد .
اتاق به خاطر درزها و سرمایِ آن صبح بارانی در ماه می به شدت سرد شده بود . خانه در طول روز سرد بود . یکی از قانونهای خانم فردریک این بود که از بیست و پنجم ماه می به بعد دیگر نیازی به روشن کردن هیچ اجاقی در خانه نبود .
و غذاها با اجاق نفتی در حیاط پشتی پخته میشدند . حتی اگر در ماه می هوا سرد بود و در ماه اکتبر هم یخبندان میشد ، طبق تقویم ، هیچ اجاقی تا بیست و پنجم اکتبر روشن نمیشد . در بیست و یکم اکتبر خانم فردریک در آشپزخانه شروع به آشپزی میکرد .
او عصرها اجاق اتاق نشیمن را روشن میکرد . اینگونه که در فامیل میگفتند ، سرما خوردگی آقای فردریک استرلینگ که باعث مرگ او در اولین سال تولد والنسی شد مربوط به همین موضوع میشد . چون خانم فردریک در بیست و یک اکتبر اجاق روشن نکرده بود و آن را روز بعد روشن کرده بود ، اما آن روز ، دیگر برای آقای فردریک استرلینگ خیلی دیر شده بود .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب ارزیابی طرح های صنعتی داوود مجیدیان PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.