کتاب غریبه ای در خانه شاری لاپنا PDF رمانی نوشته ی شاری لاپنا است که نخستین بار در سال 2017 به چاپ رسید . کارن و تام کراپ خوشبخت هستند ؛ آن ها خانه ای زیبا در شمال نیویورک دارند ، در آغاز مسیر هستند و بچه ای هم در کار نیست که خللی در زندگی آرامشان به وجود آورد . اما یک روز ، تام به خانه بازمی گردد و درمی یابد که کارن ناپدید شده است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
فرض کنید که در خانهی خود غریبه هستید ؛ مانند کسی که احساس میکند هیچ چیز برایش مثل قبل نیست و آرامش سابق در زندگیاش جایی ندارد. آنچه گفته شد، داستان زندگی کرن و تام است ؛ زوجی که اتفاقی ناگهانی، همه چیز را در زندگیشان تغییر میدهد. تغییری که همه را در بهت و حیرت فرو میبرد .
کرن و تام ، زندگی آرامی را در یکی از محلههای نسبتاً خوب نیویورک میگذرانند . اتفاقات معمولی و آرامش، خانهی آنها را پر کرده و آن دو را به زن و شوهری خوشبخت تبدیل کرده است ؛ اما چه کسی میتواند ادعا کند که از آینده باخبر است ؟ شاید در یک لحظه اتفاقی رخ دهد که بعد از آن ، دیگر هیچ چیز مثل سابق نباشد .
در یکی از روزهای عادی ، تام به خانه برمیگردد ؛ اما متوجه میشود که خبری از کرن نیست . او از خانه بیرون رفته و دستهکلید ، کیف و حتی ماشین را نیز با خود برده است . اما او به کجا میتواند رفته باشد ؟ تام از این موضوع بیاطلاع است و همین شرایط، او را نگران میکند .
پس از مدت کوتاهی ، پلیس درِ خانه را میزند و نگرانی تام دوچندان میشود . به او خبر میدهند که همسرش در بیمارستان است ؛ در حالی که تصادفی جدی را از سر گذرانده است . تام مایل است این موضوع را باور نکند ؛ اما حضور پلیس در آنجا، هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد . تام باید هرچه زودتر خود را به بیمارستان برساند .
کرن ، در حالی که با سرعت در یکی از فقیرترین و خطرناکترین محلههای شهر رانندگی میکرده ، با تیر چراغ برق تصادف کرده است . کرن از تصادف جان سالم به در برده ؛ اما پس از مدتی بیان میکند که نمیتواند هیچ چیز را به یاد آورد . اینکه چه اتفاقی افتاده، او در آن محلهی بهخصوص چه میکرده و چرا به این سرعت رانندگی کرده برای او مانند موضوعاتی بودند که هرگز اتفاق نیفتادهاند . با وجود این ، تام و پلیس حرف او را باور نمیکنند . آیا کرن ، به از دست دادن حافظهی خود تظاهر میکند ؟
آنها به خانهی خود بازمیگردند و کرن مصمم است زندگی پیشین خود را از سر بگیرد ؛ زندگی سرشار از آرامش و خوشبختی ، ولی به زعم او چیزی در خانه تغییر کرده است . چیزی سر جایش نیست ؛ انگار کسی در نبود او ، در خانه حضور داشته است . از این پس ، هیچ چیز در زندگی آنها مانند قبل نیست . دروغها و رازها یکی پس از دیگری به وجود میآیند و خانه را پر میکنند . هیچکس تمایلی به برملا شدن راز خود ندارد و حتی ممکن است در این راه آدم نیز بکشد . واقعاً چه اتفاقی در جریان است ؟
کتاب غریبهای در خانه (A Stranger in the House) اثر شاری لاپنا (Shari Lapena) ، داستان پیچیده و شگفتانگیزی را روایت میکند که فقط قلم توانای این نویسندهی کانادایی قادر به خلق آن بود . با داستان کتاب همراه شوید و در وقایع آن غوطه بخورید . سعی کنید پایان آن را حدس بزنید ؛ اما این را هم بدانید که تعداد کمی از افراد میتوانند موفق به انجام چنین کاری شوند .
شاری لاپنا نویسندهی کانادایی است که پیش از نویسندگی ، به کار وکالت و دبیری اشتغال داشت . او با نوشتن اولین رمان خود «چیزهایی که پرواز میکنند» به شهرت رسید و پس از آن به جوایز گوناگونی دست پیدا کرد . از دیگر آثار او میتوان به «زن همسایه» ، «کسی که میشناسیم» و «پایان او» اشاره کرد .
در مسیر برگشت به ادارهی پلیس ، جنینگز مشغول رانندگی بود و رازباخ نیز پرسش و پاسخ با کرن را با خودش ارزیابی میکرد . کرن کراپ چیزی را پنهان میکند . در ظاهر رفتاری خیلی عادی دارد ، اما ظواهر نشان میدهد که از درون بیاندازه ترسیده است .
بازرس میداند که او در آنجا ، خیلی نزدیک به محل قتل بوده است ؛ تقریباً همزمان با زمان قتل . اگرچه ، ساعت قتل برای آنان فعلاً مشخص نیست . اما اطمینان دارد که این دو اتفاق به همدیگر مربوط است . در آنجا چه کار میکرده است ؟
با بررسی رفتارهای شوهرش ، به یاد آورد که او اصلاً بلد نبود دروغ بگوید . اطمینان دارد که کراپ دستکش لاستیکیاش را گم کرده است .
یکنفر باید کرن کراپ را در حال ترک خانه دیده باشد . باید میفهمیدند کرن تنها بوده است یا خیر . رازباخ تصمیم گرفت تا شب برگردد و با همسایهها در هنری پارک گفتوگو کند . باید ریزمکالمههای کرن را نیز دربیاورند . شاید آن شب تماسی داشته که ممکن است مهم باشد . باید کرن را زیر نظر بگیرند .
با رضایت به صندلی تکیه داد . پرونده به جاهای خوبش رسیده بود . وقتی به این مرحله میرسید . خیلی لذت میبرد .
تام با وحشت به همسرش نگاه میکرد . به خاطر او به پلیس دروغ گفته بود . زنی که دوستش داشت . او چی کار کرده ؟ قلبش درد میکرد .
کرن گفت : «تام .» سپس درنگی کرد . چه توضیحی دارد که بگوید .
تام نیز فکر کرد وقتی او نمیتواند توضیح دهد ، پس دارد فیلم بازی میکند . اولش به او ایمان داشت . باور میکرد که یادش نمیآید . اما حالا باور نمیکرد . مطمئن بود که چیزی را پنهان میکند . پرسید : «کرن . معلومه چه خبره ؟» صدایش سرد . اما درونش خیلی ناراحت بود .
گفت : «نمیدونم .» چشمهایش پر از اشک شد .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب سفرنامۀ ابن جبیر محمد بن احمد بن جیر PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.