کتاب دختری که با تبهکارها در افتاد استیگ لارسن PDF نخستین بار در سال 2007 انتشار یافت . در سومین عنوان از مجموعه ی «هزاره» ، «لیزبت سالاندر» در بیمارستانی در سوئد بستری می شود ، البته با گلوله ای در سرش . او اما در بیش از یک میدان ، مشغول نبرد برای حفظ جانش است : اگر «لیزبت» بهبود یابد .
باید به اتهام ارتکاب سه قتل در دادگاه حاضر شود . او با کمک «میکائیل بلومکویست» ، باید افراد قدرتمندی را پیدا کند که انسان های آسیب پذیر مثل خودش را مورد ظلم و سوءاستفاده قرار داده اند . «لیزبت» همچنین به تنهایی ، به دنبال انتقام است ؛ انتقام از مردی که تلاش کرد او را بکشد ، و از نهادهای حکومتی فاسدی که زندگی اش را تا آستانه ی نابودی پیش بردند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
ميكائيل بلومكويست روزنامهنگاري جستوجوگر است كه خشونتها و ظلم وارد شده بر ليزبت سالاندر ، شخصيت اصلي داستان را برنميتابد و براي حمايت از او با تمام قوا به مقابله با دستگاههاي امنيتي سوئد ميپردازد . اتفاقات و رخدادهايي كه در اين ميان براي بلومكويست و سالاندر روي ميدهد جذاب و هيجانانگيز و گاه متحيركننده است …
«نويسنده از درون خود داستان را ميپروراند ، نه از روي قاعده و دستورالعملي خاص … علاقهي لارسون به ليزبت وصلهي ناجور و شجاع داستان خود كاملاً آشكار است . شما هم به شخصيت ليزبت علاقهمند خواهيد شد .» يو اس اي تودي «لارسون خوانندههايش را به طور باشكوهي سرگرم ميكند و شخصيتهايي پيچيده و قابل باور و جذاب را خلق ميكند ، حتي زماني كه آنها خلاف خواستهي خود پيش ميروند … همواره مسحور كننده .»
… از ساعت 12:30 به بعد جریان یکنواخت بیماران اورژانسی کمتر شد . یوناسون سری به بخش زد و وضعیت بیماران را بررسی کرد و سپس به اتاق مخصوص کارمندان رفت تا کمی استراحت کند . باید تا ساعت 6 صبح سر کار میماند و حتی اگر مورد خاصی را هم به بیمارستان نمیآوردند خیلی فرصت خوابیدن پیش نمیآمد ، اما آن شب بلافاصله بعد از خاموش کردن برق خوابش برد . رعد و برق را روی دریا میدید . میدانست بالگرد سر وقت میرسد . ناگهان باران شدیدی روی شیشهی اتاق کوبیدن گرفت . انگار توفان به گوتنبرگ رسیده بود …
نوشتههای ستایگ لارسون ؛ نویسنده و روزنامهنگار سوئدی لحنی شجاعانه و تأثیرگذار دارند . او در فعالیتهای حرفهایش مشی جدش را ادامه داد و در دوران فعالیت روزنامه نگاریش علیه فاشیسم بسیار نوشت . به خصوص علیه نئونازی ها که آن زمان ابراز وجود کرده بودند . حتی او را تهدید کردند ؛ اما او بی پروا به نوشتن ادامه داد . استایگ به داستانهای جنایی – پلیسی علاقه بسیار داشت و آثار بزرگانی چون ریموند چندلر ، دشیل هُمت را دنبال کرده و از آنها میآموخت . او با دقت تمام روی جزییات طرحهای داستانیاش تمرکز میکردو به ساختار داستانهای پلیسی تسلط کامل داشت .
وقتی شروع به داستان نویسی کرد شک نداشت که رمانی پلیسی خواهد نوشت . هر چند برخلاف سنت مرسوم ادبیات پلیسی ، با رویکردی فمینیستی یکی از کلیدی ترین شخصیت های رمان هایش را که مایه های حادثه ای پررنگی هم داشت به یک زن سپرد . او طرح نوشتن ده جلد رمان را در سر داشت ؛ اما تنها فرصت نوشتن سه رمان کامل : «دختری با خال کوبی اژدها» ، «دختری که با آتش بازی کرد» و «دختری که با تبهکارها درافتاد» (دختری که به لانه زنبورهای قرمز لگد زد) و یک رمان ناتمام را پیدا کرد ؛ رمانی که قرار شده توسط نویسنده ای دیگر کامل شود .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب حقیقت آن طور که میسون باتل گفت لسلی کانر PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.