کتاب دیوار ژان پل سارتر PDF ، اثری مهم و ارزشمند از بزرگترین نویسندگان سراسر جهان . کتاب دیوار مجموعهای گرانبهاست که به همت صادق هدایت ترجمه و گردآوری شده
و هفت داستان کوتاه فلسفی و روانشناختی از ژان پل سارتر ، فرانتس کافکا ، آنتون چخوف ، الکساندر لانژکیلاند ، گاستون شرو و آرتور شنیتسلر را شامل میشود . داستانهایی که عمیقترین پرسشها را به جانتان سرازیر میکنند و شما را تا مدتها پس از اتمام داستان مشغول خود میسازند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
اوایل قرن چهاردهم شمسی بود که صادق هدایت تصمیم گرفت مجموعهای از برجستهترین داستانهای کوتاه را در یک کتاب گرد هم جمع کند . انتخابهای او بسیار هوشمندانه بود؛ از کافکا گرفته تا چخوف ، سرآمدترینها در این اثر جمع شدهاند .
این کتاب بعدها بر بسیاری از نویسندگان ایرانی تاثیر گذاشت و چراغ راه آنان در داستاننویسی شد . هدایت نام کتاب خود را از تنها مجموعه داستان ژان پل سارتر (Jean Paul Sartre) به نام دیوار (The Wall) برگرفته است .
دیوار که به عنوان اولین داستان این مجموعه انتخاب شده ، به روایت زندگی یک زندانی میپردازد که در آستانهی اعدام است . به او گفته شده اگر محل زندگی یک جمهوریخواه را فاش کند ، زندگیاش در امان خواهد بود . این موضوع او را با معنای زندگی ، پوچی و دغدغههای وجودی درگیر میسازد .
داستان دوم و سوم از فرانتس کافکا (Franz Kafka) ، نویسندهی بزرگ چک انتخاب شده است . در “جلو قانون” کافکا قانون را به عنوان فضایی فیزیکی ارائه میدهد . تمام داستان دربارهی مردیست که میخواهد از دروازهای عبور کند؛ دروازهای که به او اجازهی ورود به جایی به نام قانون را میدهد . این داستان اعتراضیست تمثیلی نسبت به قوانین وضعشده .
داستان چهارم که کلاغ پیر نام دارد ، از خشمی میگوید که انسانها در سالهای آخر زندگی خود تجربه میکنند . خشم از جوانترها ، خشمی که ناشی از حسرت زندگی نکرده و راههای نرفته است و خشم به علت نداشتن شور جوانی . این داستان به قلم الکساندر لانژکیلاند (Alexander Kielland) به تالیف درآمده است .
داستان بعدی ، به نام تمشک تیغدار اثر آنتوان چخوف (Anton Chekhov) روزگار قبل از روسیه را به تصویر میکشد . مردان حبشه نوشتهی نویسندهی نامدار فرانسوی ، گاستون شرو (Gaston Cherau) داستانی دلنشین از آهویی باردار است که زمان وضع حملش نزدیک است . آرتور شنیتسلر (Arthur Schnitzler) نیز در آخرین داستان به ماجرای فداکاری دو برادر میپردازد .
درونمایهی فلسفی ، اگزیستانسیال و روانشناختی در تمام داستانهای این مجموعه دیده میشوند . داستانهایی که در عین حال که ساده به نظر میآیند ، شما را دچار چالش میکنند . ترجمهی شیوای صادق هدایت یکی از ویژگیهاییست که دو چندان به جذابیت این اثر افزوده است .
ژان پل سارتر (Jean-Paul Charles Aymard Sartre) در پاریس به دنیا آمد . در دوسالگی پدرش را از دست داد و همراه با مادرش در خانهی پدربزرگش ، چارلز شوایتزر ، معلم زبان آلمانی ، ساکن شد . در همان کودکی تحت نظارت پدربزرگ و چند معلم خصوصی دیگر زبان فرانسه و آلمانی را فراگرفت و در کتابخانهی پدربزرگ با ادبیات کلاسیک آشنا شد .
ژان پل سارتر با ازدواج مجدد مادرش به لاروشل نقل مکان کرد؛ جایی که اغلب به دلیل مشکلات بیناییاش مورد آزار و اذیت همسالان قرار میگرفت و از زندگی با ناپدریاش رنج میکشید . پس از پایان تحصیلات دبیرستان ، وارد دانشسرای عالی پاریس شد . سارتر در سالهای نوجوانی چند رمان نوشته بود . عنوان یکی از آنها «عیسای دوستداشتنی : آموزگار شهرستان» بود که در یک نشریهی ادبی به چاپ رسید .
ژان پل سارتر در سال 1929 در اکول نرمال با سیمون دوبووار آشنا شد که در دانشگاه سوربن تحصیل کرده بود و بعدها به یک فیلسوف ، نویسنده و فمینیست مشهور تبدیل شد . آنها گرچه به دلیل اعتقاد به رابطهی باز ، هیچوقت با یکدیگر ازدواج نکردند ، به عشاق و همراهانی جداییناپذیر و مادامالعمر بدل شدند .
از سال 1931 تا 1945 ، ژان پل سارتر در لو هاور ، لائون و سرانجام پاریس تدریس میکرد . در سالهای 1933 و 1934 ، او جانشین ریموند آرون در انستیتوی فرانسوی آلمان در برلین شد و در آنجا فلسفهی پدیدارشناسی ادموند هوسرل را مطالعه کرد . حضور هفتگی او در سمینارهای هگلشناسی الکساندر کوژو در دههی سی ، شاید تعیینکنندهترین تأثیر را بر رشد فلسفی سارتر برجای گذاشت .
ژان پل سارتر در طول سالهای تدریس در لو هاور ، تهوع را منتشر کرد ، رمانی که باعث شهرت جهانی او شد . سپس نگارش یک مجموعهی داستانی به نام دیوار را پی گرفت که به دلیل شروع جنگ جهانی دوم ناتمام ماند . او که در سال 1939 به ارتش فراخوانده شده بود و به زندان افتاده بود ، یک سال بعد آزاد شد .
ژان پل سارتر پس از آزادی از زندان و بازگشت به پاریس در مهی 1941 ، به همراه نویسندگان دیگری همچون سیمون دوبووار ، موریس مرلوپونتی ، ژان توسن دسانتی و برخی از دانشجویان مدرسهی اکول نرمال پاریس گروه زیرزمینی سوسیالیسم و آزادی را تأسیس کرد . اما عمر این گروه دیری نپایید و او تصمیم گرفت به نویسندگی انتقادی بپردازد . سارتر در مدت کوتاهی به نگارش کتابهای مگسها ، هستی و نیستی و خروج ممنوع پرداخت . در همین دوران جنگ پایان یافت و فرانسه آزاد شد .
ژان پل سارتر در دههی 50 در دانشگاه اکول نرمال و دانشگاه سوربن با افرادی آشنا شد که در ادامه ، نویسندگان مشهور و تأثیرگذاری شدند . از آن جمله میتوان به ریموند آرون ، موریس مرلوپونتی ، سیمون ویل ، امانوئل مونیه ، ژان هیپولیت و کلود لوی استراوس اشاره کرد .
از سال 1960 تا 1971 ، بیشتر توجه ژان پل سارتر به نگارش کتاب «احمق خانواده» معطوف شد ، پژوهشی عظیم و در نهایت ناتمام دربارهی گوستاو فلوبر ، رماننویس فرانسوی قرن نوزدهم . سارتر از سال 1971 کمتر نوشت . او با این شعار که «تعهد یک عمل است ، نه یک کلمه» اغلب به خیابانها میرفت تا در شورشها ، فروش کتابهای مارکسیستی و سایر فعالیتهایی که به نظر او راهی برای ترویج انقلاب بود شرکت کند .
ژان پل سارتر که از سال 1973 تقریباً نابینا شده بود ، در آوریل 1980 بر اثر ادم ریوی درگذشت . تشییع جنازهی بسیار چشمگیر او که با حضور حدود 25000 نفر برگزار شد ، یادآور مراسم خاکسپاری ویکتور هوگو بود .
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ، این کتاب مهمترین اثر فلسفی ژان پل سارتر است . این کتاب تأثیرگرفته از کتاب «هستی و زمان» مارتین هایدگر است . سارتر در این کتاب به برخی از مهمترین بنیانهای نظریاش همچون اراده ، وجود ، آگاهی ، مرگ و دیگری میپردازد .
این کتاب که یک رمان اگزیستانسیالیستی و پدیدارشناسانه قلمداد میشود به درگیری وجودی شخصی به نام «آنتوان روکانتن» بهعنوان یک نویسنده پرداخته است . روکانتن ، شخصیت اصلی این داستان ، نویسنده و مورخی افسرده و منزوی است که متوجه میشود اشیاء و موقعیتها بر تصور و درک او از خود ، اراده و آزادیاش تأثیر میگذارند . او در این کنکاش ، ادبیات را تنها راه التیام رنجهای وجودی خویش میبیند .
ژان پل سارتر در این داستان ترکیبی از اصول اساسی فلسفهی خود را به کار میگیرد تا شخصیت اصلی داستان ، جایی به تأسی از شیطان و جای دیگر به تأسی از خدا با مردم مواجه شود . او در پیگیری هر دو مسیر شکست میخورد تا نهایتاً به راه انسان تأسی جوید .
این نمایشنامه با دستمایه قرار دادن یک روایت تاریخی از اساطیر یونانی ، به مسئلهی آزادی و انتخاب میپردازد . آگاممنون ، پادشاه آرگوس ، توسط ملکه و با همدستی معشوقش ، اژیست ، کشته میشود . اورست ، پسر آگاممنون ، به مأموران سپرده میشود ولی فرار میکند .
در شهر همه از کردارشان شرمسارند ولی وانمود میکنند که این سرنوشت بوده است و آنها تقصیری نداشتهاند . خداوند آسمانها ، شهر را عرصهی تاختوتاز مگسها (الهگان پشیمانی) قرار میدهد . اورست به شهر بازگشته تا آزادی انسان را یادآور شود .
در تمامی آثار ژان پل سارتر «محکوم به آزاد بودن» بهعنوان یک اصل کلیدی در درک انسان قابل ردیابی است . از نظر وی ، پذیرش این آزادی هرچقدر هم سخت باشد ، اقتضای وجود انسان است . سارتر معتقد بود که مفاهیمی چون اصالت و فردیت ازپیشداده نیستند ، بلکه در جریان زندگی عملی از سمت فرد کسب میشوند . و تنها آگاهی به مرگ است که امکان بیداری در مورد زندگی را به ما میدهد .
در نگاه سارتر از اگزیستانسیالیسم ، چیزی به نام طبیعت بشری وجود ندارد بلکه انسان پروژهای باز است که خود آن را تعریف کرده و به پیش میبرد . «انسان چیزی نیست ، مگر آنچه خود از خویش میسازد . این نخستین اصل اگزیستانسیالیسم است .»
ژان پل سارتر در مقام یک فیلسوف ، در مقام یک سیاستمدار ، و در مقام یک رماننویس بهنحوی عمیق و آگاهانه متعلق به روزگار معاصر است . او اندیشمندی است که در معرض سه جنبش فکری پس از هگل قرار داشته است : مارکسیسم ، اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی . او از هر یک از این جنبشها تأثیر پذیرفته و در هر یک از آنها تعدیلهایی به وجود آورده است .
سبک نگارش ژان پل سارتر در تمامی آثارش عمدتاً در خدمت محتواست . این سبک بیشتر به دنبال بازنمایی واقعیت است تا نوآوری در فرم . او درعین بهرهگیری از نثری زیبا ، بیانی نسبتاً ساده را برمیگزیند تا مفاهیم فلسفی اگزیستانسیالیستی را به مخاطب منتقل کند .
ژان پل سارتر در کتاب «ادبیات چیست» از ادبیات متعهد به عنوان شکل معنادار ادبیات سخن میگوید . او در استفادهی وسیعی که از انواع قالبهای نوشتاری میکند درپی طرح ایدههای فلسفی خویش است . او ابایی ندارد که برای طرح بهتر ایدههایش از رمان ، نمایشنامه و حتی روایت بهره گیرد .
صادق هدایت اولین کسی بود که با ترجمهی داستان دیوار در سال 1324 ژان پل سارتر را به ایرانیان معرفی کرد . پس از آن نسلی از مترجمان دست به ترجمهی آثار او زدند . بسیاری از نمایشنامههای او نیز بارها در ایران اجرا شده است . تأثیر سارتر بر روی برخی از روشنفکران ایرانی همچون علی شریعتی ، جلال آل احمد و … قابل توجه است . گرچه این ارتباط یکطرفه نبود و ژان پل سارتر در آستانهی انقلاب 57 از مبارزهی مردم ایران علیه شاه دفاع کرد .
ژان پل سارتر متفکر نامآشنایی برای ایرانیان است . در مورد او کتابهایی به فارسی نوشته شده است . بابک احمدی کتابی به نام «سارتر که مینوشت» در تشریح زندگی ، تفکر و نوشتههای سارتر به چاپ رسانده است . همچنین کتابی در مورد تأثیر سارتر بر جریان روشنفکری ایران در دههی چهل و پنجاه توسط احمد راسخی لنگرودی نوشته شده است .
اگر از خواندن داستانهای کوتاه لذت میبرید و قصد دارید اثری کوتاه از نویسندگان برجسته مطالعه کنید ، از این مجموعه داستان غافل نشوید .
کمتر کسی است که نام بوف کور به گوشش نخورده باشد . این رمان که مشهورترین اثر صادق هدایت است ، یکی از مهمترین آثار ادبی ایران به شمار میرود . هدایت را پدر داستاننویسی نوین مینامند .
میتوان او را یکی از موثرترین و جریانسازترین روشنفکران و نویسندگان در تاریخ ایران به شمار آورد . علاوه بر آثار فراوانی که توسط خود هدایت ترجمه یا تالیف شدهاند ، افراد بسیار زیادی در وصف او سخنها گفته و نوشتهاند . تاثیر افرادی همچون بهرام بیضایی ، غلامحسین ساعدی ، رضا قاسمی و بسیاری دیگر از صادق هدایت قابل انکار نیست . سه قطره خون ، سگ ولگرد و علویه خانم از جمله کتابهایی است که توسط او به نگارش درآمدهاند .
از صبح زود تکههاى بزرگ ابر روى آسمان را پوشانده بود . هوا ملایم ، نیمگرم و کسلکننده بود؛ مانند روزهاى خفه که پس از مدتى ابرها وعده باران مىدهند و بالاخره نمىبارند . این هوا روى کشتزار سنگینى مىکرد . ایوان ایوانیچ بیطار و پروفسور بورگین ، نفسزنان راه مىرفتند و کشتزار بهنظرشان بىپایان مىآمد . از دور به دشوارى آسیاهاى بادى میرونوسیستکو را مىشد تشخیص داد .
دست راست یکدسته تپههاى پست ممتد مىشد که در افق پشت دهکده ناپدید مىگردید . این دونفر شکارچى مىدانستند که در آن جا کنار رودخانه ، چمنزار ، بیدهاى سبز و خرم و خانههاى اشرافى وجود دارد .
از بالاى یکى از تپهها ، یک کشتزار دیگر به همان بزرگى دیده مىشد ، با تیرهاى تلگراف و یک قطار راهآهن که مانند کرم مىخزید و مىگذشت . روزهایى که هوا خوب است ، شهر هم دیده مىشود؛ اکنون در آرامش بهنظر مىآمد که همه طبیعت فرمانبردار و اندیشناک است . ایوان ایوانیچ و بورگین حس مىکردند که عشق این کشتزار به سرشان زده بود و هردو آنها فکر مىکردند که مملکت آنها چقدر بزرگ و زیباست .
بورگین گفت : «دفعه پیش در انبار کدخدا پروکفى مىخواستید حکایتى برایم نقل بکنید .» آرى حکایت برادرم را مىخواستم بگویم . ایوان ایوانیچ آه بزرگى کشید و چپق خود را آتش زد تا حکایتش را شروع بکند؛ ولى درست در همین وقت باران گرفت و پنجدقیقه بعد باران درشت و سنگینى شد؛ بهطورىکه نمىشد پیشبینى کرد که کى بند خواهد آمد .
ایوان ایوانیچ و بورگین اندیشناک ایستادند . سگها که خیس شده بودند ، دمها را بین پاهایشان گرفته با حالت غمناکى به آنها نگاه مىکردند . بورگین گفت : «باید به جایى پناهنده بشویم . برویم پیش آلیوخین ، دور از ما نیست .»
– برویم .
کمرشان را سفت کردند و همینطور از روى مرزهاى دروشده ، راه جلو خودشان را درپیش گرفتند ، تا اینکه از جادهاى سردرآوردند .
دیوار : ژان پلسارتر
جلو قانون : فرانتس کافکا
شغال و عرب : فرانتس کافکا
کلاغ پیر : الکساندر لانژکیلاند
تمشک تیغدار : آنتوان چخوف
مرداب حبشه : گاستون شرو
کور و برادرش : دکتر آرتور شنیتسلر
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب دیوان سومنات ابوتراب خسروی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.