کتاب مجموعه داستان های شکسپیر جواد ثابت نژاد PDF بازنویسی شانزده نمایشنامه از شاهکارهای جاودانه این شاعر بزرگ جهانی است که با نثری ساده ، دل نشین و روان در قالب داستان تقدیم حضورتان میگردد .
ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) شاعر و نمایشنامهنویس و مشهور به شاعر ملی انگلستان بود . او در سال 1564 میلادی در شهر آون واقع در استراتفورد متولد شد و سخنسرای آون لقب گرفت . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
کمتر کسی است که نام شکسپیر را نشنیده یا آثار او را نخوانده باشد . او در دوران حیات پربار خویش 37 اثر نگاشته است و میان آنها نمایشنامههای اتللو، مکبث، هملت و شاه لیر شهرت جهانی دارند و در طول چهار قرن گذشته بارها به روی پرده رفتهاند .
در یکى از دریاها جزیرهاى بود که ساکنین آن تنها دو تن بودند ، پیرمردى به نام پرسپرو که دخترى داشت جوان و بسیار زیبا به نام میراندا . وقتى دختر به این جزیره پا نهاد به قدرى خردسال بود که در ذهنش جز تصویر پدر ، تصویر دیگرى مرتسم نبود .
پدر و دختر در سردابهاى از سنگ مىزیستند . این سردابه داراى چند اتاق مجزا بود که یکى از آنها را پرسپرو اتاق مطالعه خود مىنامید. در آن روزگار سحر و جادو، مورد توجه فراوان مردم بود و پرسپرو کتابهاى خود را که اکثرا درباره سحر و جادو بود ، در این اتاق نگاهدارى مىکرد. معرفت او در این رشته برایش بسیار سودمند گردیده بود ، واقعه شگفتانگیزى پرسپرو را به این جزیره افکند .
این جزیره به وسیله جادوگرى به نام سیکوراکس . که مدت کمى پیش از ورود پرسپرو در این جزیره مرده بود، طلسم شده بود . پرسپرو در پرتو معرفت خود، بسیارى از پریان پاکخویى را که به علت عدم پذیرش فرامین شیطانى سیکوراکس در تنه درختان زندانى شده بودند آزاد کرد . در رأس این پریان اریل قرار داشت .
اریل پسرکى بود مبرّا از شرارت و ناپاکى، تنها به شکنجه غول زشترویى که کالىبان نام داشت شوق بسیار نشان مىداد . کالىبان فرزند سیکوراکس بود و از همین روى اریل به او کینه مىورزید . کالىبان را پرسپرو در جنگلى یافت . موجودى شگفت و غیرطبیعى بود و از نظر شکل به بوزینه بیشتر شباهت داشت تا به انسان . پرسپرو او را به غار خود آورد و به او سخنورى آموخت ، ولى سرشت ناپاکى که از سیکوراکس به ارث برده بود مانع از آن بود که مطالب سودبخش و نیکو بیاموزد : از این روى چون بردهاى به کار گرفته شد و حمل هیزم و دشوارترین کارها به او محول گردید، و اریل مأمور بود که او را به این کارها وادارد .
هنگامى که کالىبان تنبلى مىکرد و به کار خود توجه نمىنمود ، اریل (که هیچکس جز پرسپرو او را نمىدید) آهسته نزدیک مىشد و او را نیشگون مىگرفت ، و گاهى او را به درون لجنزارى واژگون مىکرد، و سپس با قیافه بوزینهاى در برابر او آشکار مىگردید و به او دهن کجى مىنمود . بعد با شتاب به شکل خارپشتى در مىآمد و در رهگذر کالىبان واژگون مىنشست . کالىبان مىترسید که خارهاى خارپشت در پاهاى عریانش فرو رود .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب ماندم تا روایت کنم نادره میر محمد علی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.