کتاب چشم های سیمونه گراتزیا دلددا PDF چشمهای سیمونه ، اثر گراتسیا دلدا داستان دختر اربابی است به نام ماریانا سیرکا که وارث ثروت عموی خود شده است و پس از ملاقات با خدمتکار قدیمی خود – سیمونه سوله – دلباخته او می شود .
اما سیمونه راهزنی است که تحت پیگرد قانونی است و به همین جهت امکان ازدواج آنها وجود ندارد . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
آشنایان ماریانا , هنگامی که از تصمیم جدی او برای ازدواج با سیمونه آگاه می شوند در صدد منصرف کردن او بر می آیند .
به همین جهت نیروهای پلیس را برای دستگیری سیمونه راهزن در جریان قرار می دهند و به همین علت خانه اربابی ماریانا زیر نظر نیروهای امنیت قرار می گیرد .
سیمونه ناپدید می شود و هنگامی که پیغام یک کلمه ای ماریانا را می شنود برآشفته باز می گردد .
این بازگشت اتفاقاتی را رقم می زند که داستان را به سمت و سوی تراژدی های معمول دلدا سوق می دهد .
برشی از کتاب چشم های سیمونه :
تمام روز بعد را نیز راه پیمایی کردند . طرف های غروب به نزدیکی دریا دسیدند . در زیر رشته ای از کوه های خلوت و سیاهرنگ در زمینه سرخ فام آسمان ، همانند انبوهی از زغال خاموش شده ، دهکده ای به چشم می خورد .
خانه های خاکستری رنگ ، گویی از گودال هایی تیره رنگ سر بیرون آورده اند ، سوراخ هایی همانند غارهای متروک سنگی .
خیابان های پر از گردوخاک زردرنگ حالت غم انگیز دهکده را دو چندان کرده بود . کمی آنطرف تر ، همه چیز در نیمه تاریکی غروب ، می درخشید .
ماریانا اطاعت کرده است ، تمام عمر اطاعت کرده است . به توصیه و اجبار این و آن اطاعت کرده است تا ثروتی بیپایان در پیرامونش گسترده شود .
ثروتی که برای او چیزی نداشته است جز تنهایی و حصاری ناگریز . ماریانا با ایجاد حصاری خودخواسته ، حصاری که به دور قلب و خلوتش میکشد ، به ستیز با حصار پیرامونش میپردازد و در عمق وجودش به انتظار مینشیند .
دلددا در چشمهای سیمونه تصویرگر تنهاییهای زنی است که رباینده تنها گنجینهای را که مطلق آن است ، انتظار میکشد .
و چه کسی میتواند راز گذر از حصار پیرامون آن گنجینه را دریابد ، جز سیمونه ، چشمهای سیمونه ، چشمهای یک راهزن .
گراتزیا کوزیما دِلِدّا ( Grazia Cosima Deledda ) ( 1871 – 1936 ) نویسندهٔ ایتالیایی اهل جزیرهٔ ساردنی بود . وی در سال 1926 برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد .
گراتزیا در 27 سپتامبر 1871 در شهر نوئورو در جزیرهٔ ساردنی در خانوادهای از طبقهٔ متوسط به دنیا آمد .
زنان در جامعه عقبافتادهای مانند ساردنی قرن نوزدهم وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیت اجتماعی نداشتند برای همین گراتزیا تا سوم ابتدایی بیشتر درس نخواند .
اما از آنجا که در خانهٔ عمهاش کتابخانهٔ بزرگی وجود داشت او توانست در آنجا و تحت تعلیمات خصوصی معلمی در خانهٔ عمهاش معلومات خود را افزایش دهد و ضمن مطالعه آثار ایتالیایی به مطالعه آثار نویسندگان فرانسوی و روس بپردازد .
او به آثار گابریله دانونزیو شاعر و نویسندهٔ معاصر هموطناش علاقه ویژهای داشت . زندگی خانوادگی او در دوران نوجوانی و جوانی روز به روز سختتر میشد .
پدر در حال ورشکستگی بود و یکی از برادرانش ، سانتوس ، به مشروبخواری افراطی رو آورده بود و دیگری ، آندرئا به جرم ضرب سکه تقلبی و جرائم دیگر مدتی در زندان بهسر برد .
با این وجود دلدا شروع به نوشتن کرد و در هفده سالگی اولین داستان کوتاهاش به نام خون کسی از اهالی ساردنی برای یکی از مجلات رم فرستاد که در آن مجله منتشر شد .
دلدا در آخرین سالهای قرن نوزدهم ، 1896 با انتشار نخستین رمانش ، راه خطا به شهرت رسید و در نخستین سال قرن بیستم در بیست و نه سالگی با پالمیرو مادزانی ازدواج کرد و همراه او به رم رفت و تا پایان عمر در آن شهر زندگی کرد و صاحب دو پسر به نامهای ساردوس و فرانتز شد .
او خیلی زود به نویسندهای پرکار تبدیل شد و در فاصله سالهای 1912 تا 1919 تقریباً هر سال یک کتاب منتشر کرد .
تا این که در 1926 برنده جایزه نوبل ادبیات شد و تا کنون هیچ زن ایتالیایی دیگری نتوانستهاست این جایزه را کسب کند .
آخرین کتابی که در زمان حیاتاش منتشر شد ، کلیسای مریم منزوی ، داستان زن جوانی است که سرطان دارد .
گراتزیا دلدا خود نیز در 15 اوت 1936 بر اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت . چند ماه پس از مرگ او پسرش ساردوس نیز مرد و کمی بعد پسر دیگرش فرانتز نیز از دنیا رفت .
اما به هر حال فرزندان فرانتز نامهها و دستنوشتههای او را حفظ کردند و هماکنون نسخههای دستنویس آثار او در موزه شهر نوئورو نگهداری میشود و آثار او در کتابخانهٔ ملی رم موجود است .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.