کتاب یک جفت چشم آبی توماس هاردی صوتی 🎧 داستان با ورود پسر جوانی به نام اسمیت که برای تعمیر سقف کلیسا به محل زندگی آنها آمده ، آغاز میشود و در ادامه بین او و دخترک روستایی علاقهای شکل میگیرد . کشیش که فردی مادی است به دلیل نام بلند آوازه اسمیت اجازه میدهد که ارتباط او و دخترش نزدیکتر شود و شکل صمیمیتری به خود بگیرد اما وقتی متوجه میشود اسمیت روستا زادهایی بیش نیست نظرش تغییر کرده و ورق به کلی بر میگردد با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
توماس هاردی (Thomas Hardy) در کتاب یک جفت چشم آبی (A pair of blue eyes) به صورت زیرکانهای مفهوم صداقت را زیر سوال میبرد و شما را به سمت نسبی بودن مفاهیم اخلاقی سوق میدهد و نشان میدهد که پدیده اخلاقی وجود ندارد و هرچه که هست ، تفسیر اخلاقی پدیدههاست .
توماس هاردی متولد سال 1840 رماننویس و شاعر اهل انگلستان است که در بعضی از اشعار او رگههایی از ادبیات عصر روشنگری و رمانتیسیسم وجود دارد اما اغلب آثارش در گروه جنبش طبیعتگرایی طبقهبندی میشوند .
هاردی در ابتدا حرفه معماری را برگزید اما در دهه پنجم زندگیاش نوشتن و سرودن شعر را آغاز نمود . دهها رمان و شعر از وی باقی مانده است و اشعارش همتراز رمانهایش بسیار مورد توجه دوستداران ادبیات قرار گرفت و تاثیری بر شعر مدرن انگلیسی گذاشت که به سادگی نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. امروزه از او به عنوان یکی از شاعران و نویسندگان مطرح قرن بیستم یاد میشود .
کشیش که برای پافشاری بر سخن خود ، مشت بر لبهی تخت میکوفت ، گفت : «شاید بر اساس دانستههای شما هیچ نسبتی وجود نداشته باشه . اما این را ببینید حضرت آقا. بفرمایید ملاحظه کنید ، استفن فیتس موریس اسمیث ، ساکن لندن ، اما اصالتاً اهل ککس بری .
اینجا توی این کتاب ، شجرهنامهی استفن موریس اسمیثها از ملک اربابی ککس بری دیده میشه . شما شاید فعلاً فقط یه خانوادهی متشکل از آدمهای متخصص و کاربلد باشید – من اصلاً وابداً آدم فضولی نیستم ، اصلاً همچین سوالهایی نمیپرسم ؛ راستش این چیزا تو وجود من نیست – اما عین روز روشن است که اصلونسب شما همین است! و آقای اسمیث ، من بخاطر اصالت خانوادگیتون، نجیبزاده بودنتون ، بهتون تبریک وتهنیت عرض میکنم ، آقا ؛ و تصدیق بفرمایید، اینطوریکه دنیا داره پیش میره ، این رنگ اصیل خون شما خیلی مورد پسند خواهد بود .»
مرد جوان با لحن غمگینی که دور از فروتنی نبود ، گفت : «ای کاش قادر بودید برای ویژگی قابل لمستر ومشهودتری به من تبریک بگید .»
«ای بابا ! اون هم به وقتش . شما جوونید وجویای نام : کُلِ زندگیتون پیشِ روی شماست. خب حالا یه نظر به اینجا بندازید – ببینید که خاندان سوانکورت چقدر در ابهام و پیچیدگی تاریخ ریشه داره .» کتاب را ورق زد تا صفحهی مورد نظرش را پیش چشم بیاورد و ادامه داد : «ببینید ، اینجا جفری دیده میشه ، یکی از نیاکانم ، کسیکه لقب بارونی را ازکف داد ، چون دست از شوخیهای بیجاش برنداشت .
هِی ، ما اینطوری هستیم دیگه ، اما راستش این داستان سردراز داره . افسوس که من مرد بینوایی هستم ، یه جنتلمن فلکزده ، در حقیقت ، اونهایی که من باید باهاشون دوست باشم ، همدم من نمیشن ، از اونهایی هم که مایل به دوستی با من هستن سرترم و اصلاً در حد رفاقت با من نیستن .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری صوتی
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.