کتاب بل آمی گی. دو موپاسان PDF سرگذشت جوان جذاب و جاهطلبی را روایت میکند که به او شغلی در مقام روزنامهنگار پیشنهاد میشود و این شغل سرآغاز مواجههی وی با دنیاییست که در آن عشق فقط وسیلهای برای رسیدن به هدف است . در این رمان کلاسیک ، ما نحوهی کنار آمدن او با این جهان بیرحم را مشاهده میکنیم . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
یک جوان روستایى ساده و بىدستوپا ، برخلاف اطرافیان خود که کارمند دونپایهاى مىشوند و تا آخر عمر حقوق ناچیزى میگیرند ، ناگهان به شغلی خوب دست مییابد و این اتفاق جرقهی تبدیل شدن او به فردی باجگیر و اغواگر میشود . این رمان ماجرای پیشرفت شغلی ژرژ دوروا است، جوانی که دوستانش او را بل آمی (Bel-Ami) مینامند .
گی دو موپاسان (Guy de Maupassant) در این رمان که در عین صراحت و بدبینی سرشار از شور زندگی است ، مىخواهد ثابت کند که اگر بذر بدی در محیطی رشدونمو پیدا کند ، بارور مىشود و دنیایى را به آتش مىکشد ؛ همانطور که متأسفانه از ایندست آدمها در تاریخ بشریت هم کم نبودهاند. در این کتاب بل آمی باید بین زندگی فقیرانه و زندگی اشرافی بهعنوان وکیل و وزیر دست به انتخاب بزند و همین وسوسه باعث میشود او بهسرعت انواع دوز و کلکها و دسیسهچینیها را بیاموزد و پلههای پیشرفت شغلی را یکییکی طی کند .
رمان بل آمی فقط دربارهی جاهطلبیهای یک فرد نیست ، بلکه کتابیست دربارهی جامعهای که ارزشها از آن رخت بربستهاند و فساد و تباهی جای آنها را گرفتهاند . هرچند این کتاب جامعهی فرانسه را توصیف میکند ، اما میتوان این وضعیت را به هر جامعهای که اخلاق در آن رو به افول است تعمیم داد .
از رمان بل آمی از گذشته تا به امروز چندین فیلم و مجموعهی تلویزیونی ساخته شده است که از میان آنها میتوان به فیلمی آلمانی به همین نام ساختهی سال 1939 به کارگردانی ویلی فرست اشاره کرد . علاوه بر این فیلم ، در سال 2012 نیز اقتباسی سینمایی از این اثر به همین نام و با بازی رابرت پتینسون شده و شبکهی تلویزیونی بیبیسی در سال 1971 سریالی پنج قسمتی بر اساس این کتاب ساخته است .
خواندن این کتاب تحسینشده را به همهی دوستداران ادبیات پیشنهاد میکنیم.
نویسندهی فرانسوی کتاب حاضر در سال 1850 به دنیا آمد و در سال 1893 از دنیا رفت . فقط 43 سال زندگى کرد و اواخر عمر گرفتارىهاى روانى فراوانى داشت ، تا آنجا که کارش به جنون کشید ، و از شدت این بیمارى درگذشت. گی دو موپاسان در بیستسالگى در جنگ 1870 میان فرانسه و آلمان شرکت کرد ، در آن موقع دانشجوى حقوق بود ، پس از جنگ به استخدام وزارت دریادارى و بعد آموزش و پرورش درآمد. او در ایام فراغت نویسندگى مىکرد . در این مدت اندک و ناچیز، هشت رمان، هجده مجموعه داستان ، سه سفرنامه ، سه نمایشنامه ، و یک مجموعه شعر نوشت که جزو آثار برجستهى ادبیاتِ نهتنها فرانسه بلکه دنیا شدهاند .
از موپوسان تا به امروز چندین کتاب به فارسی برگردانده شده که از میان آنها میتوان به «تپلی» ، «هورلا» ، «پییروژان» ، «مردهریگ» ، «یک زندگی» و … اشاره کرد .
همیشه طورى راه مىرفت که انگار هنوز اونیفورم سوارنظام را به تن دارد ، با سینهى جلوداده و پاهاى اندکى از هم باز ، انگار تازه از اسب پیاده شده است ؛ آنوقت با خشونت توى کوچههاى شلوغ راه مىافتاد ، به این و آن تنه مىزد ، مردم را از سرراهش دور مىکرد ، تا کسى مزاحم راهرفتنش نشود. کلاه بلند کهنهاش را یکبرى روى سرش مىگذاشت ، و پاشنههایش را محکم به کف پیادهرو مىکوبید .
طورى راه مىرفت که انگار با همهکس سر دعوا دارد : با رهگذرها ، با خانهها ، با تمام شهر ، و با قیافهى سربازِ خوشقیافهاى که حالا به لباس شخصى درآمده است . اگرچه کت و شلوارش شصت فرانک بیشتر نمىارزید ، با این همه به شکلى چشمگیر ، واقعاً خوشپوش و برازنده بود. با قد بلند، اندام متناسب ، موهاى بلوطى روشن که بهطرز مبهمى به حنایى مىزد ،
سبیل سربالا ، چشمهاى آبى روشن ، با مردمکهایى کوچک، موها که فر طبیعى داشت و با فرقى میان سر از هم جدا شده بود ، او را شبیه قهرمانهاى محبوب رمانهاى عامیانه مىکرد . یکى از آن شبهاى تابستان پاریس بود که آدم براى نفسکشیدن هوا کم مىآورد . شهر مانند گلخانهى بزرگى در این شبِ خفهکننده عرق مىریخت .
فاضلاب نفس متعفنش را از دهانههاى سنگىاش بیرون مىدمید و آشپزخانههاى زیرزمینى ، از پنجرههاى کوچک همسطح کوچه ، بوى نامطبوع چرک آبِ حاصل از شستنِ ظرفها و نیز سسهاى مانده را توى کوچه پخش مىکردند . سرایدارها بدون کت روى صندلىهاى حصیرىشان جلو درهاى کالسکهرو نشسته بودند و به پیپشان پک مىزدند رهگذرها هم با قدمهاى خسته ، سربرهنه و کلاه بهدست حرکت مىکردند . وقتى ژرژ دوروا کوچه را طى کرد و به بلوار رسید، باز هم ایستاد. مردد بود کجا برود .
دلش مىخواست برود به شانزهلیزه و بعد به خیابان بوا دو بولونى ، تا زیر درختها کمى هواى خنک به سر و رویش بخورد ، و درهمان حال آرزو مىکرد ماجراى عاشقانهاى برایش پیش بیاید . ولى چه نوع ماجرایى ؟ خودش هم نمىدانست ، از سه ماه پیش ، هر روز و هرشب در انتظار پیشآمدنش بود . البته گهگاه به لطف چهرهى زیبا و هیکل برازندهاش ، اینجا و آن جا عشق زودگذرى نصیبش مىشد ؛ ولى او انتظار چیزى بهتر و بیشتر از اینها را داشت .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب اسکناس یک میلیون پوندی مارک تواین PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.