کتاب بازگشت بومی تامس هاردی PDF «چکیدهٔ پنجاه رمان کلاسیک»، کتابی برای معرفی رمانهای برگزیده است، از «دل تاریکی» اثر کنراد گرفته تا «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی. چکیده رمانها معمولاً در کتابخانهها بهصورت مجموعههای چند جلدی در دسترس هستند؛ در دنیای مجازی نیز نسخههای گیجکنندهای از چکیده رمانها وجود دارد.
افزون بر این، در دانشگاهها و دیگر مؤسسهها مقالاتی به قلم کارشناسان دربارهٔ نقد و بررسی رمانها در قالب راهنمای آموزشی نوشته میشود. اما هیچیک از این منابع نتوانستهاند بهخوبی کتابِ «چکیدهٔ پنجاه رمان کلاسیک»، حق مطلب را دربارهٔ چکیدهنویسیِ رمانها ادا کند. این کتاب کاملاً متفاوت است. خواننده در اینجا، با ارائهای منظم از چکیده رمانهای برگزیده روبهرو میشود.
این چکیدهها بهصورت جامع و با نگارشی متناسب برای همهٔ خوانندگان نوشته شدهاند؛ تعداد واژگانِ چکیدهها از ۱۱۴۰ واژه برای رمان «عمارتهای سبز» تا ۷۰۰۰ واژه برای «جنگ و صلح» متغیر است.
داستان کتاب چکیده رمان بازگشت بومی از این قرار است: وقایع داستان بین سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰ اتفاق افتاده است، زمانی که بندری قدیمی با دریایی درخشان بنام بادماث هنوز پرتویی از شکوه و منزلت قرن هجدهم را حفظ کرده بود و به ساکنین دوستداشتنی زمینهای اطراف جذابیت بیشتری میبخشید.
کاپیتان وای پیرمردی بود و در جاده اِگدن هیث راه میرفت که دیگوری وِن، رنگفروش جوان را در راه دید. مرد جوان سرتاپایش سرخ بود و ارابهٔ سرخرنگی را که در آن زندگی میکرد به همراه دو اسب کوچک میکشید. تامسین یوبرایت، زن جوان پریشانحالی در ارابه بود؛ او از رنگفروش خواسته بود تا سوار ارابه شود. قرار بود صبح همان روز با دامون وایلدایو صاحب مهمانخانه زن آرام، در آنجل بِری دهکدهای در آن نزدیکی، ازدواج کند.
ازدواجشان به دلیل وجود اشکالی در گواهی ازدواج به هم خورده بود و تامسین از اینکه بدون ازدواج همراه دامون به شهر برگردد، بسیار خجالت میکشید، او به طرف خانه زنعمویش حرکت کرد که در راه وِن را دید. او و دیگوری یکدیگر را میشناختند. دیگوری دو سال قبل آرزوی ازدواج با تامسین را داشت تا اینکه روزی تامسین در نامهای به او نوشت که گرچه بسیار مایل است که همچنان با او دوست باشد اما نمیتواند با او ازدواج کند؛ تا اینکه… با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
فصل اول: سه زن
فصل دوم: ورود
فصل سوم: شیفتگی
و …
فصل ششم: فرجام داستان
این کتاب را به دوستداران ادبیاتِ کلاسیک پیشنهاد میکنیم.
«وایلدایو به تامسین اطمینان داد که همه چیز درست میشود و آنها دو روز بعد باهم ازدواج میکنند. همچنان که آنها در حال صحبت بودند، گروهی از افراد محلی برای خوشامدگویی به زوج جوان و گرفتن جشنی کوچک به مناسبت ازدواجشان به آنجا آمدند. تامسین و زنعمویش به محض دیدن آنها از پنجره پشتی فرار کردند تا افراد محلی آنها را نبینند. زمانی که محلیها هم مهمانخانه را ترک کردند، وایلدایو متوجه شد که هردو زن از آنجا رفتهاند، در مهمانخانه را قفل کرد و رفت.
یوستاشیا نوه کاپیتان وای که از زمان مرگ والدینش به اِگدن هیث آمده بود تا با پدربزرگش زندگی کند، او به زندگی در این مکان علاقهای نداشت و به دنبال موقعیتی بود تا از آنجا برود. او عاشق وایلدایو بود، این علاقه تا زمانی که وایلدایو او را به خاطر ازدواج با تامسین ترک کرد، دو طرفه به نظر میرسید.
پدربزرگش درباره دیدار با وِن و دختر درون ارابه و به هم خوردن ازدواج دختر چیزهایی به او گفته بود. آن روز پنجم نوامبر بود، مردم آتشهای بزرگی در سرتاسر تپه برای یادبود چنین روزی در دو قرن پیش که توطئه قتل پادشاه در آن روز آشکار شده بود، روشن کرده بودند.
یوستاشیا با خود اندیشید که شاید دختر درون ارابه تامسین بوده است و مطمئن بود که وایلدایو به این دلیل که هنوز عاشق اوست از ازدواج با تامسین منصرف شده است. به عادت قبل آتشی روشن کرد تا به وایلدایو علامت دهد برای دیدنش به رِین بارو مکانی که همیشه یکدیگر را آنجا ملاقات میکردند و در بالاترین نقطه اِگدن هیث قرار داشت، بیاید. زمانی که وایلدایو از مهمانخانه دور میشد آتش را دید و به آنجا رفت و با دیدن یوستاشیا همه چیز را درباره به هم خوردن ازدواج به او گفت.»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب وحشت از اشک های واقعی اسلاوی ژیژک
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.