کتاب عاشق سیاه جسیکا برد PDF کتاب «جسیکا کجاست؟» رمانی نوشته «لیز کسلر» است که اولین بار در سال 2014 به چاپ رسید. پایه هشتم برای «جسیکا جنکینز» کاملا عادی به نظر می رسد تا این که روزی بهترین دوستش «ایزی» به او می گوید «جسیکا» در طول کلاس جغرافی، شروع به نامرئی شدن کرده است. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
آن ها سخت تلاش می کنند تا دریابند چگونه و چرا این اتفاق عجیب برای «جسیکا» رقم خورده، و در طول این تلاش ها متوجه می شوند احتمالا بچه های دیگری نیز وجود دارند که صاحب ابرقدرت های مختلف هستند.
«جسیکا» و متحدین جدیدش باید هم با تغییراتی که در خودشان در حال شکل گیری است، و هم با تغییراتی که در روابطشان با آدم های پیرامون به وجود خواهد آمد، مواجه شوند. اما شرایط زمانی جدی می شود که «جسیکا» و دوستانش درمی یابند منبع قدرت هایشان اکنون در معرض خطر قرار گرفته است.
اچ رادیوی خود را برداشت و از مرکز تقاضای نیروی کمکی کرد تا هرچه سریع تر به منزل بث رفته و اسلحه ها و پولی که در زیرکتش بود را بردارند درحال رانندگی یک چشمش به جاده و دیگری به آینه جلوی ماشین بود. مظنون با لبخند کوچکی به او نگاه می کرد.
لعنت. او مردی بسیار بزرگ بود بیشتر صندلی عقب را اشغال کرده و سرش را خم کرده بود تا به سقف ماشین نخورد باچ نمی توانست تحمل کند تا او را از ماشین لعنتی پیاده کند کمتر از 5 دقیقه بعد، در پارکینگ پاسگاه، در نزدیک ترین محل ممکن به در پشتی، پارک کرد.پیاده شد و در عقب را
باز کرد. در حالی که بازوی رث را می گرفت گفت ” بیا خوب بازی کنیم. اوکی؟ ” مرد از جایش بلند شد. با او را کشید ولی مظنون به سمت عقب و دور از پاسگاه قدم برداشت. ” مسیرت اشتباهیه پاهایش را در زمین فرو برد و محکم کشید.
ولی مظنون بدون آنکه زحمتی به خود بدهد، عقب تر می رفت و باچ را با خود می کشید. باچ دستش را به سمت اسلحه اش برد و گفت ” فکر می کنی بهت شلیک نمی کنم؟ ” و بعد همه چیز تمام شد. تا به الان ندیده بود که کسی با آن سرعت حرکت کند. یک ثانیه آن مرد دستانش در پشتش بود و در ثانیه بعد،
دستبند بر روی زمین افتاده بود و بعد با چند حرکت ساده سلاح باچ را گرفته و با فشار بر روی گردنش، به سمت سایه ها کشیده شد سیاهی او را فرا گرفت در حالی که تقلا می کرد تا آزاد شود فهمید به سمت کوچه ای تنگ بین پاسگاه و ساختمان کناریش کشیده شده است هیچ چراغی آن جا نبود و هیچ پنجره ای.
وقتی باچ را چرخاند و به دیوار کوبید آنچه که از نفسش باقی مانده بود نیز از ریه هایش به سرعت خارج شد. آن مرد فقط با گرفتن گردنش او را از روی زمین بلند کرد. مرد با صدایی همراه با غرش و عمیق گفت ” نباید دخالت می کردی افسر …
متولد آپریل 1969 در بوستون آمریکا تحصیل کرده در مدرسه قانون آلبانی رمان نویس معروف و پرفروش نیویورک تایمز که از سال 2002 شروع به نویسندگی کرده است. ژانر کتابهای او عاشقانه می باشد که یک بار داستان او به عنوان بهترین داستان عاشقانه معاصر انتخاب شده است.
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.