کتاب خونبهای اسفندیار فواد فاروقی PDF بهمن که بعد از کشته شدن پدرش ، اسفندیار به دست رستم ، طبق وصیت پدر خود تحت سرپرستی او درآمده و با مهر و جوانمردی این پهلوان رشد یافته است ، پس از رسیدن به پادشاهی ایران و ازدواج با کتایون ، دختر شاه کشمیری ، طبق نیرنگ و شایعه ی او به آتش کینه ی فراموش شده ای که در دل نسبت به قاتل پدرش دارد ، دامن می زند و به خون رستم و وابستگانش تشنه می شود . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
سرگذشت بازماندگان جهان پهلوان رستم … من راضي به اين جنگ نبودم ، تو به هيچ وجه به راه نيامدي اسفنديار . با آن كه در صداي رستم ، سرزنش و ملامت به هم آميخته بود ، لبخندي را بر لبان پهلوان جوان آورد ، او راه حل بزرگ ترين مشكلش را يافته بود ، اسفنديار با لباني لرزان به سخن درآمد : رستم ! من پسرم بهمن را به تو مي سپارم …
نمي خواهم پسرم در كنار كساني رشد يابد كه خود را با نيرنگ و ريا مجهز كرده اند . در حين ابراز چنين سخناني ، خون از دهان اسفنديار بيرون زد . صحنه غريبي بود ، پهلواني جوان در حال جان باختن بود و سر بر زانوي دشمن داشت ، با چشماني غرقه در خون و دهاني آغشته به خون ، و با تني رمق از دست داده …
خوبان ، ساده دلند ، و ساده دلی ، اسفندیار را به میدان جنگی کشانده بود که توطئه ابتکار عمل را به دست داشت ؛ جنگی میان خوبان دلاور زمانه ، جنگی میان پاک سرشتان ایران زمین ؛ و جنگی میان پهلوانی سالخورده و دل آزرده ، با جوانی کام از زندگی برنگرفته و به دوران عبرت آموزی و تجربه نرسیده .
میان دو تن از ایرانیان پاکیزه نهاد ، آتش جنگی را فروزان کرده بودند. میان رستمی که گرزش را به سویی نهاده بود و شمشیر استخوان شکنش را به سویی دیگر ؛ میان رستمی که دلاوری هایش را راهی دیار خاطره ها کرده بود با جوانی جویای نام ، با جوانی که درخشش حماسی خود را ، در میدان های نبرد به رخ همگان میکشید ، جنگی میان رستم با مردی که می توانست به خاطره جوانی رشادت آمیز او ، جانی تازه ببخشد ، با جوانی که سر گردنکشان را به خاک می سایید .
با جوانی که با دستان تھی ، ستونهای برافراشته سنگی را درهم می ریخت. دو حریف در دل ایرانیان، جایی از محبت داشتند .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب کارنامه ادبی ایران فواد فاروقی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.