کتاب مانستر ای لی ماتینز PDF جودی در شیفت شب یک فروشگاه فودپلاس محلی مشغول کار است . با اینکه زندگی فوقالعادهای ندارد اما سعی میکند شاد باشد . زمانی که او داخل یخچال یک یتی بزرگ (پاگنده) را مشغول خوردن بستنی میبیند ، زندگیاش به طور خطرناکی با زندگی مانستر (Monster) پیوند میخورد . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
او برای گیر انداختن این موجود با یک آژانس هیولا تماس میگیرد و آنها مردی به نام مانستر را برای این امر به محل کار جودی میفرستند . تخصص مانستر در گرفتن چیزهایی است که شبها بیرون میآیند . چیزهایی مثل اژدهایان و ترولها .
بعد از آشنایی مانستر و جودی با یکدیگر ، با اینکه خیلی با هم خوب نیستند ، اما ناچارند در کنار هم با گربهسانان ، اژدهایان ، سگهای دریایی اینوئیت و یک پیرزن دیوانۀ گربه دوست مواجه شوند تا بتوانند آیندۀ دنیا را نجات دهند .
ای. لی. مارتینز (A. Lee Martinez) در تگزاس متولد شد . او در سن 18 سالگی بدون هیچ دلیل مشخصی شروع به نوشتن رمان کرد . سیزده سال بعد اولین رمانش به چاپ رسید و موفق به کسب جایزۀ بهترین کتاب الکس شد . از سرگرمیهای او میتوان به شعبدهبازی ، انواع بازیها و طرحهای نجومی اشاره کرد .
نوجوانانی که به داستانهای فانتزی و طنز علاقهمند هستند، از این کتاب بسیار لذت خواهند برد.
چستر درست میگفت . این کاری بود که مانستر همیشه میکرد . او فقط با جریان حوادث جلو میرفت و اجازه میداد شرایط او را به اطراف حرکت بدهند . این شیوه زیاد موفقیتآمیز نبود . ولی ، در این مورد ، خلاف غریزهاش عمل کردن احتمالاً به این معنی بود که در تودهی آتش جادویی که جودی و لوتوس را از باقی جهان جدا کرده بود، به خاکستر تبدیل میشد .
دستش را داخل شعله برد . پوست سرخش تیره شد ، ولی نسوخت . او دستش را بیرون کشید و آن را بررسی کرد . هنوز جامد بود . فقط کمی با عرق نمدار شده بود ، ولی به یک تکه گوشت سیاه شده تبدیل نشده بود .
زمزمه کرد : «انسان یا پروتوپلاسم ، کدوم یکی مانستر ؟»
در قلب آتش زانوان جودی لرزید و غرشی از میان کائنات رد و واقعیت بازنویسی شد .
سبیلهایی از صورت مانستر بیرون زد و روی دستش مو رویید . دستش را روی گوشهای نوکتیزش کشید . بعد دولا شد و قبل از اینکه نظرش عوض شود، به درون آتش پرید . با اینکه گرما خفهکننده بود ، به خاکستر تبدیل نشد . چشمانش را روی هدفش نگه داشت . از آنجاییکه پاهایش در خیابان ، که به دریایی از قیر جوشان تبدیل شده بود ، فرو میرفت ، هر قدم از قدم قبلی سخت و سختتر بود . مجبور بود حرکت کند ، وگرنه تا زانو در قیر فرو میرفت .
در نیمهی راه کفشش گیر کرد ، ولی پای در حال آب رفتنش از آن بیرون آمد . لباسهای ناگهان بزرگشدهاش روی زمین افتاد و او به یک گربهی سرخ تبدیل شد . که حالا سبکتر و سریعتر شده بود، از روی قیر چسبان لغزید و رد شد ، در حالیکه ذهنش گیجتر میشد . ولی او مدام به خودش یادآوری میکرد که باید به لوتوس برسد . حتی پس از اینکه تمام افکار انسانی دیگر محو شدند ، او موفق شد این فکر را در ذهنش نگه دارد . درست زمانیکه قیر میخواست مانستر را به زیر بکشد ، او چنگالهایش را دراز کرد و خودش را روی پای لوتوس انداخت .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب اسب رقصان جوجو مویز PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.