کتاب تلخ کام اسماعیل فصیح PDF تلخ کام (Bitter End Desire) از معدود رمانهای ایرانی به شمار میآید که با جزئیاتی ریز و توصیفاتی دقیق همراه خواهد بود. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
این داستان سرگذشت مردی را روایت میکند که در خانوادهای متوسط به دنیا آمده و خود با تلاشهای فراوان به مراتب تحصیلی بالا دست یافته است.
مرد تحصیلات خود را در آمریکا به اتمام رسانده و شغل خوبی دارد. او از کارمندان شرکت نفت است و اکنون میخواهد برای یک ماموریت کاری به انگلیس برود.
اما در لندن با اتفاقاتی مواجه میشود که در ادامه داستان با این حوادث همراه میشوید. این رمان طرفداران بسیاری دارد، زیرا اسماعیل فصیح با قلم پر توانش توانسته داستانی را خلق نماید که با وجود سادگی و روان بودن نگارشش از پیچیدگیهای خاصی برخودار باشد.
اسماعیل فصیح مترجم و رماننویس مشهور در سال 1313 دیده به جهان گشود. او در سالهای نخست جوانی به امریکا مهاجرت کرد تا در رشته شیمی به تحصیل ادامه دهد. فصیح بعد از اتمام تحصیلاتش در این رشته، تحصیلات خود را در رشته ادبیات انگلیسی ادامه داد، اما آن را به اتمام نرساند و رها کرد.
او بعد از بازگشت به ایران در شرکت ملی نفت ایران فعالیتش را آغاز نمود و در سال 1359 در کسوت استادیاری از دانشکده نفت آبادان بازنشسته شد. در نهایت نیز به دلیل سکته مغزی دارفانی را وداع گفت.
فصیح یکی از برجستهترین رماننویسان و مترجمان با تجربه ایرانی بود و جزء یکی از پرفروشترین نویسندگان ایرانی معاصر در دهههای شصت و هفتاد به شمار میآمد. از ارزشمندترین آثار او میتوان به داستان جاوید، ثریا در اغما، شراب خام و درد سیاوش اشاره کرد.
به مجرد این که در اتاق باز مىشود، من صداى رساى مردى را مىشنوم که به زبان فارسى دَرى کلماتى را مثل دعا مىخواند. سِدرِه سفید و بالا بلندى دارد، و با عصائى در دست راه مىرود.
عصایش طلائى رنگ است، با دستهاى انگار عتیقه و کمى برجسته، شبیه گرز گاونشان. کل اتاق تمیز و ساده است، با تختخواب مرتب، یک طرف، و طرف دیگر تاقچهاى با آینه بلند بالا، مقدار زیادى کتاب و خرت و پرتهاى دیگر.
پیرمرد خودش قد بلند و کمى قوزى دارد، با ریش و سبیل سفید، و موهاى سفید و بلند که تا روى شانههایش مىرسد. به دیوارهاى دو طرف اتاق هم قاب عکسهائى قدیمى از فَروَهَر و ایران باستان و افسانهاى آویزان است.
وقتى وارد مىشویم، دکتر مالتنو با لبخند به او یک «بعد از ظهر به خیر، پروفسور فیروزپور، والانشین سِدرِه پوشان» مىگوید، و مرا معرفى مىکند
مهندس آریان از استادان دانشکده نفت، از آبادان خودتان، که به مأموریتى براى خرید وسایل آموزشى به لندن آمدهاند، و از دوستان ایرانیشان شنیدهاند که شما این جا مُقیم هستید و… که این روزها حال خوب و خوشى ندارید، به عنوان یک هموطن براى دیدار چند دقیقهاى و عرض اخلاص و محبت خدمت رسیدهاند…»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب نجواگر الکس نورث PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.