کتاب استخوان مردگان را شخم بزن اولگا توکارچوک PDF شاهکاری تکاندهنده از اولگا توکارچوک، برندهی جایزهی نوبل ادبیات؛ در کتاب بر استخوانهای مردگان مخاطب داستانی رازآلود خواهید بود که حوادث آن حول محور قتلهایی زنجیرهای در جزیرهای کوچک، به وقوع میپیوندد. گفتنیست که این رمان تحسینشده، از سوی نشریهی «تایم» بهترین اثر داستانی سال 2019 لقب گرفته است. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
اولگا توکارچوکِ لهستانی، نه فقط یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات معاصر اروپا، بلکه به جرئت، یکی از غولهای ادبیات داستانی جهان در سالیان اخیر است.
علاقه به کاربرد زبان شاعرانه، توانایی خلق پیرنگهای داستانیِ پیچیده و نامتعارف با پایانبندیهای تکاندهنده، و توجه به دغدغههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ روز، بارزترین خصائص توکارچوک در مقام یک رماننویساند.
خوشبختانه اغلب آثار رواییِ این نویسندهی خلاق و پرآوازه به زبان فارسی ترجمه شده و در دسترسِ شیفتگان ادبیاتِ ناب قرار گرفتهاند.
از میان این آثار میتوان به عناوینی چون بچههای سبز، کمد، و البته، بر استخوانهای مردگان (Drive Your Plow Over the Bones of the Dead) اشاره کرد؛ رمانی درخشان که به زعم اغلب منتقدان، تا به امروز مهمترین دستاورد ادبی در کارنامهی اولگا توکارچوک به شمار میرود.
نسخهی زبان اصلی کتاب بر استخوانهای مردگان نخستین بار در سال 2009 به انتشار رسید. اولگا توکارچوک در این رمان جناییِ پیچیده که تاکنون خوانشهای فلسفی و روانشناختیِ گوناگونی را برانگیخته، به روایتِ سرگذشت کاراکتری به نام «یانینا دوشیکو» پرداخته است.
یانینا زنی میانسال با منشی غریب و رفتاری دافعهبرانگیز است که زندگی خود را در جزیرهای واقع در غرب لهستان سپری میکند.
مطالعهی آثار ادبیات بریتانیا، طالعبینی و سیاحت در طبیعت بکر، اصلیترین علایق این زن نیمهدیوانه را تشکیل میدهند. ماجراهای هولانگیزِ زندگیِ این شخصیت جذاب و مرموز در کتاب پیش رو، هنگامی آغاز میشود که روزی از روزها، با جنازهی یکی از همسایگان خویش، موسوم به «پاگنده» مواجه میشود.
پاگنده هرگز نزد یانینایِ طبیعتدوست فردی محبوب و مورد احترام نبوده؛ چرا که پیش از مرگ، به کارِ شنیعِ شکارِ حیوانات اشتغال داشته! با این همه، مرگ دلخراش و ناگهانی او، بر یانینا تأثیری ناخوشایند میگذارد و اندکی بعد، تئوریای عجیب را به ذهن او متبادر میسازد؛
تئوریای که بر مبنای آن، پاگنده به مرگی عادی از دنیا نرفته، بلکه به واسطهی عمل انتقامجویانهی حیوانات جنگل به قتل رسیده است! ناگفته پیداست که اطرافیان یانینا، در ابتدا وقعی به فرضیهی جنونآمیز و بیمارگونهی وی در باب مرگ پاگنده نمینهند. اما اندکی بعد، به واسطهی حوادثِ خونباری که یکی پس از دیگری به وقوع میپیوندند، ناگزیر از تأمل در تئوری غریب یانینا میگردند.
چنانکه از خلاصهی فوق پیداست، در کتاب بر استخوانهای مردگان با داستانی جنایی از نوعِ مرسوم و متداولِ آن رودررو نیستیم. بلکه با اثری چندبُعدی مواجهیم که آمیزهایست از مؤلفههای ژانرهای گوناگون روایی؛ از جمله سه ژانر فانتزی، کارآگاهی و روانشناختی.
البته ساختار و پیرنگ پیچیده، تنها عامل در جذابیت اثرِ پیش رو به شمار نمیرود؛ در این رمان ضمن همراهی با روایتی پرکشش و تودرتو، با پارهای از پرسشهای اخلاقی و فلسفی نیز مواجه میشویم که جملگی به عمق و غنای این شاهکار بیبدیل، میافزایند.
از رمان بر استخوانهای مردگان سه ترجمهی فارسی قابل قبول در بازار کتاب موجود است. نسخهای که هماینک در دستان شماست، به قلم کاوه میرعباسی ترجمه شده و به همت نشر چشمه به انتشار رسیده است.
آگنیشکا هولاند در سال 2017، با الهام از رمان بر استخوانهای مردگان، فیلم سینمایی درخشانِ «غنایم شکار» را کارگردانی کرد؛ اثر مذکور که در ایران با عنوان «ردّ پا» نیز شناخته میشود، پس از اکران عمومی، جایزهی آلفرد بانوئر را برای سازندهی خود به ارمغان آورد.
– کتاب شایستهی تقدیرِ BookRiot
– نامزد جایزهی بینالمللی ادبیات دوبلین
– بهترین کتاب سال 2019 از نگاهِ نشریهی تایم
– بهترین کتاب سال 2019 از نگاهِ نشریهی Publishers Weekly
– برندهی جایزهی PEN America در بخش بهترین کتابِ ترجمهشده به زبان انگلیسی
و…
علاقهمندان به رمانهای جنایی – معمایی و دنبالکنندگان ادبیات روز دنیا، بیش از همه از مطالعهی کتاب بر استخوانهای مردگان، نوشتهی اولگا توکارچوک، لذت خواهند برد.
اولگا توکارچوک (Olga Tokarczuk) متولد سال 1962 و اهل کشور لهستان است. او در رشتهی روانشناسیِ دانشگاه ورشو تحصیل کرده و نوشتن را از سال 1997 به طور جدی آغاز نموده است. منتقدان ادبی، همصدا با مخاطبین عام، بر آناند که این داستاننویسِ مستعد و دغدغهمند یکی از برترین نویسندگان حال حاضر جهان به شمار میرود.
در کارنامهی ادبی اولگا توکارچوک افتخارات فراوانی به چشم میخورد؛ از جمله توفیقِ دریافتِ شاخصترین جایزهی ادبی لهستان، موسوم به «نیکه»؛ و همچنین، موفقیت در کسب جایزهی معتبر و بینالمللیِ «من بوکر».
اقبال عمومی به آثار اولگا توکارچوک در سالیان اخیر، خصوصاً پس از توفیق وی در کسب جایزهی نوبل ادبیات در سال 2018، به شدت فزونی گرفته است.
با این حال، شایان ذکر است که توکارچوک، پیش از دریافت جایزهی نوبل نیز، به عنوان نویسندهای صاحب سبک و نوآور نزد مخاطبین حرفهای ادبیات از نامی شناختهشده و مطرح برخوردار بود. آنچه در ذیل آمده، اسامی برخی از بهترین کتابهای اولگا توکارچوک است:
«بر استخوانهای مردگان»، «بچههای سبز»، «کمد»، «گریزها»، «خانهی روز، خانهی شب».
به خانه که برگشتم دیگر آفتاب زده بود و هوشوحواسم اصلاً به جا نبود، چون به نظرم رسید دوباره صدای قدمهای «دخترکان» را بر کف دالان میشنوم، نگاه پرسشگرشان را میبینم، چینهای پیشانیشان را، لبخندشان را. تمام وجودم مهیای مراسم خوشامدگویی شد، مشتاقِ مهربانی.
ولی افسوس که خانه کاملاً خالی بود. سرمای سفیدپوش، ملایم و موجموج، از پنجرهها به درون میخزید و پهنهی فراخ و بیکران فلات با سماجتی سرسختانه به داخل دامن میگسترد. سرِ آهو را توی گاراژ قایم کردم، دیدم آنجا سرد است و آتش بخاری هیزمسوز را تیز کردم. با همان لباسهایی که تنم بود به بستر رفتم و فوری خوابم برد.
«خانوم یانینا دوشیکو!» سپس دوباره، و این دفعه کمی بلندتر. «خانوم یانینا!»
صدای مردانهای بم و خجالتی بیدارم کرد. یک نفر در دالان بود و مرا به اسمی که از آن بیزار بودم صدا میزد. غضبم مضاعف بود: نهفقط مانع خوابم میشدند، به اسمی هم صدایم میکردند که ازش خوشم نمیآمد و ابداً آن را نمیپذیرفتم. همینطور اللهبختکی و بدون ذرهای فکر این نام را برایم انتخاب کرده بودند.
وقتی مردم به مفهوم واژهها بیتوجهاند چه برسد به معنای اسمها و آنها را سرسری استفاده میکنند، نتیجه همین میشود. محال است اجازه بدهم کسی مرا «خانوم یانینا» خطاب کند.
برخاستم و دستی به لباسهایم کشیدم چون چروک بودند (جای تعجب هم نداشت!) و نگاهی به بیرون اتاق انداختم. در دالان، وسط چالابی از برف آبشده، دو مرد روستایی ایستاده بودند.
جفتشان بلندقد و چهارشانه و سبیلو بودند. وارد شده بودند زیرا فراموش کرده بودم در را ببندم و، احتمالاً، به همین دلیل احساس تقصیر میکردند، که آن هم موجه بود.
یکیشان با لحنی جدی و گرفته گفت «میخواستیم ازتون خواهش کنیم باهامون بیاین تا اونجا.»
به نشانهی عذرخواهی لبخند زدند و دیدم دندانهایشان لنگهی هماند. چهرههایشان برایم آشنا بود، در کارگاه چوببُری کار میکردند. اغلب آنها را در فروشگاه آبادی میدیدم.
دربارهی نویسنده
سخنی کوتاه از مترجم
یک: حالا توجه کنید!
دو: آئوتیسم تستوسترونی
سه: نور ابدی
چهار: 999 مرگ
پنج: نوری در باران
شش: ناچیز و پیشپاافتاده
هفت: خطابهای برای یک سگ
هشت: اورانوس در برج اسد
نُه: بزرگترین در بطنِ کوچکترین
ده: کوکوجوس هماتود
یازده: نغمهی خفاشها
دوازده: جانور کینهتوز
سیزده: کمانگیر شب
چهارده : هبوط
پانزده: قدیس هوبرت
شانزده: عکس
هفده: ناهید
یادداشت نویسنده
نام نامه
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب دوست ترسناک من مارتین م آنتونی رندی ای مگ کیب PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.