کتاب اتاق قرمز ادو گاوارانپو PDF هر یک از این داستانها با روایت و شخصیتهایی منحصربهفرد ما را به دنیای آشفتهی ذهن نویسنده میبرد و پای مخاطب را به ماجراهایی نامعمول و مرموز باز میکند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید.
شیفتگان ادبیات ژاپنی، به خوبی میدانند که بسیاری از قصههای این سرزمین کهن از دل ماجراهای مرموز و عجایب حیرتآور میگذرد . داستانهای کتاب اتاق قرمز (The Red Room) نوشتهی ادوگاوا رانپو (Edogawa Ranpo) نیز از این قاعده مستثنا نیستند . در هر یک از این ماجراها ما با شخصیتهایی روبهرو هستیم که با وجه تاریک و نیمهترسناک خود دیگران را در دام سردرگمی و وحشت انداختهاند .
رانپو خود استاد چیرهدست ادبیات پلیسی است ، ازین رو افزودن چاشنی و مایههایی کارآگاهی به برخی از این داستانها جذابیت آنها را دوچندان نموده است . همچنین در این مجموعه داستان نیز مانند سایر آثار نویسنده، رنگوبوی ادبیات ژاپن و فضای سنتی آن به چشم میآید و هر کدام از داستانها بهخوبی مخاطب را در سفری منحصربهفرد در اعماق ادبیات شرق آسیا همراهی میکند .
امضای مشخص ادوگاوا رانپو ، یعنی وجه سادیستیک و بیمارگونهی شخصیتهای داستان نیز در این مجموعه بیش از پیش دیده میشود . همچون داستان اول آن یعنی کرم ابریشم ، داستانی از روزگار زنی خسته و آشفته که سالها زندگی در کنار شوهر نیمهجانش او را به ستوه آورده و روانش را بیمار کرده است .
یا داستان صندلی انسانی که زندگی نویسندهی زن معروفی را روایت میکند ، او در میان هدایای طرفداران خود نامههای عجیبی دریافت کرده است نامههایی که از جزئیات زندگی زن خبر دارد و این درحالیست که او نمیداند چهکسی تا به این حد به او نزدیک شده ؟ این رازگونگی در رفتار شخصیتها در داستان چهارم این مجموعه ، یعنی اتاق قرمز به اوج خود میرسد .
در جایی که هفت مرد در اتاقی قرمز از اسرار گذشتهی زندگی خود میگویند ، اما هیچیک از آنها نمیدانند بین آنها یک قاتل وجود دارد ؛ قاتلی که به هیچ یک از قاتلان داستانیای که میشناسید، شباهتی ندارد. با داستانهای مرموز و جذاب کتاب اتاق قرمز همراه باشید .
این مجموعه اولین بار در سال 1998 منتشر شد و نسخه ی فارسی آن به همت نشر چترنگ و با ترجمهی محمود گودرزی در دسترس علاقهمندان فارسیزبان قرار گرفت .
این کتاب به تمامی علاقهمندان دنیای ادبیات بهویژه ادبیات داستانی و داستانهای کوتاه پیشنهاد میشود . کتاب اتاق قرمز (La Chambre Rouge) پیشنهاد ویژهای ست برای عاشقان دنیای ادبیات جنایی، پلیسی ، رازگونه و تا حدودی ترسناک . علاقهمندان به ادبیات شرق ، بهویژه ژاپن نیز دیگر مخاطبان اثر حاضر هستند .
ادوگاوا رانپو (متولد1894) با نام اصلی هیرائی تارو ، داستاننویس معروف ادبیات پلیسی و کارآگاهی در ژاپن است . او نام هنری رانپو را با الهام از ادیب بزرگ و یکهتاز دنیای ادبیات، ادگار آلنپو وام گرفته است . رانپو سالها با علاقهی فراوان خود به آثار جنایی و پلیسی دنیا و ترجمهی این آثار به زبان ژاپنی، آنها را به جامعهی ادبی ژاپن معرفی میکرد .
بهمرور زمان این علاقه ، رانپو را بر آن داشت تا استعداد خود را در نگارش داستانهای جنایی بیازماید . حاصل این تلاش امروزه او را به یکی از محبوبترین نویسندگان ژانر پلیسی و جنایی تبدیل کرده است . از این نویسنده همچنین کتابهای موفقی مثل «شکار و تاریکی» ، «مارمولک سیاه» و «جنایات مرموز دکتر مرا» به فارسی ترجمه شده است .
ادوگاوا رانپو در سال 1965 به جهان دیگر رفت .
یک روز داشتم در دفتر خاطراتش یادداشت آن روز را مینوشتم و به دقت دستخطش را تقلید میکردم . کار عذابآوری بود ، اما میبایست انجام میشد ، زیرا این هم یکی دیگر از عادتهای روزانهاش بود . بعد از نوشتنِ چند خط، قسمتی را که نوشته بودم با قسمتی که او نوشته بود مقایسه کردم و از دیدن اثر انگشتی گوشه یک صفحه جا خوردم ؛ بدیهی بود که اثر انگشت برادرم است .
یک لحظه غافلگیریِ این کشف مبهوتم کرد ، زیرا از این نکته بسیار مهم غفلت کرده بودم . من بدونِ رعایت احتیاط تمامِ این مدت فکر کرده بودم که خال روی رانم تنها تفاوت من و برادرم است و حالا گیج شده بودم . چقدر احمق بودم ! حتی یک بچهمدرسهای هم میداند که هرکس در دنیا اثر انگشتِ خاص خودش را دارد و از بین تمام مردمِ دنیا لااقل من میبایست میدانستم که حتی دوقلوها هم اثر انگشتِ مشابهی ندارند . حالا با دیدن اثر انگشت برادرم در دفتر یادداشتهایش ، وحشت اینکه این مسئله مرا لو دهد بر من چیره شد .
پنهانی ذرهبینی خریدم و آن لکه را ، که معلوم شد اثر انگشت شست است، بررسی کردم . اثر انگشت شست خودم را روی تکهای کاغذ گذاشتم و هر دو را با هم مقایسه کردم . در یک نگاه ساده ، به نظر میرسید که دو اثر بسیار شبیهاند . اما بعد آنها را به دقت بررسی کردم ، خطبهخط ، حلقهبهحلقه و تفاوتهای بسیاری در آنها دیدم . سپس محض احتیاط یواشکی اثر انگشت «همسرم» و خدمتکاران را برداشتم ، اما آنها آنقدر متفاوت بودند که نیازی نبود با اثر انگشتِ روی دفتر مقایسهشان کنم . متأسفانه آن اثر انگشت مالِ برادرم بود . از آنجایی که ما دوقلو بودیم، طبیعی بود که شبیه اثر انگشت من باشد .
با این فکر که اگر اثر انگشت دیگری وجود داشته باشد موضوع اهمیت شایانی پیدا میکند ، جستوجویی همهجانبه برای یافتن موارد دیگر آغاز کردم . تمام دفترها را صفحهبهصفحه وارسی کردم ، خاکِ تمام گوشههای طاقچهها، کمدها، گنجهها را تفتیش کرد ، در حقیقت هرجایی را که ممکن بود اثر انگشتش باقی مانده باشد .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب نجات از هزار تو شناخت الگوها درمان گذشته نیکول لپرا PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.