کتاب اگر فراموشم کنی پابلو نرودا PDF بي آنكه بخواهم بناي ترجمه شعر هاي نـرودا را داشـته باشـم شعر ِ” اگر فراموشم كني ” از پابلو نرودا را خواندم . ميانه ي خواندنِ شعر بودم كه وسوسـه ي برگـردان آن به فارسي به جانم افتاد و همـين مـرا كـشاند تـا آنجـا كـه گشتي در شعرهاي پابلو نرودا زدم و نيز بيـشتر سـر در آور م از آن تا كه كارم درآمد و چون تب شعري كه سراغ آدم ي بيا ، ديـ رها نمي كند ، به ترجمه شعرها پرداختم تا آنكـه آتـش آن در جان من فرو نشست . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
این مجموعه شامل اشعار به زبان انگلیسی همراه ترجمه فارسی می باشد.
پابلو نرودا (12 ژوئیه 1904- 23 سپتامبر 1973) دیپلمات ، سناتور و شاعر شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل بود . نام اصلی او « نفتالی ریکاردو الیسر ریهس باسوآلتو » بود که مثل اسم بقیه اهالی آمریکای جنوبی برای بقیه مردم دنیا زیادی طولانی است ! برای همین «پابلو نرودا» را از روی نام نویسنده چک یان نرودا به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرده بود . بعدها «پابلو نرودا» نام رسمی او شد . او در شهر پارال در 400 کیلومتری جنوب سانتیاگو بدنیا آمد .
نخستین مقاله نرودا وقتی که شانزده سال داشت در یک روزنامه محلی چاپ شد . خیلی زود و قبل از آنکه هجده ساله شود ، به عنوان شاعر شناخته شد . با رفتن به دانشگاه شیلی در سانتیاگو و انتشار مجموعههای شعرش شهرت او بیشتر شد . کمتر کسی را در عرصه شعر معاصر جهان می شود یافت که مانند پابلو نرودا محبوب باشد .
روح ناآرام نرودا حوادث زیادی را برایش رقم زد. او از یک سو به عنوان ادیب و شاعری توانا شهرت جهانی پیدا کرد و درسال 1971 جایزه نوبل ادبیات را کسب کرد و از سوی دیگر عاشقی پرشور و دوستی قابل اعتماد بود . بخش مهمی از زندگی اش هم به فعالیت های سیاسی پیوند خورد و باعث شد او یاور و حامی بزرگی برای سالوادور آلنده باشد .
در 1970 نام او به عنوان نامزد ریاست جمهوری مطرح بود اما از سالوادور آلنده حمایت کرد ، پس از انتخاب او به ریاست جمهوری ، نرودا به مقام سفیر شیلی در پاریس منصوب شد ، او همچنین در سال1950 جایزه بین المللی صلح و در سال 1953 جایزه صلح لنین را دریافت کرد نرودا همه جا سفیر صلح بود . مرگ او در اثر سرطان پروستات و چند روز پس از کودتای ژنرال پینوشه و کشته شدن آلنده رخ داد .
میخواهم چیزی را بدانی ؛
تو میدانی چه حسی دارد وقتی از پنجرهی [اتاق] ام به ماه بلورین [و] شاخه قرمز پاییز آرام مینگرم ؛
[یا] خاکستر بیعیب و نقص یا چروکهای روی یک کنده درخت را لمس کنم .
همه چیز مرا به سوی تو میآورد .
گویی همهی آنچه هست مثل : بوها ، نور ، فلزات ،
[اینها] قایقهای کوچکی بودند که به سمت آغوش تو میروند ؛
آغوشی که در انتظار من بود .
و اکنون اگر کمکم عشق من در تو کمتر شود ،
من نیز چنان خواهم کرد ؛
اگر ناگهان فراموشام کردی ،
[هرگز] به دنبالام نگرد که من از مدتها پیش تو را فراموش کردهام .
اگر به اهتزاز درآمدن پرچم [انقلاب] به نظرت احمقانه و مسخره است ،
و اگر تو تصمیم بگیری مرا در ساحل قلبی که ریشههایم در آن است ، رها کنی ،
به خاطر داشته باش در آن روز [و] در آن ساعت دست به کار میشوم
و ریشههایام را به جستجوی سرزمین دیگری میبرم .
اما اگر تو با آن شیرینی خاصات روزی احساس کردی به من تعلق داری ،
اگر هر روز گلی تا لبهای تو بالا بیاید برای خواستن من ،
ای محبوبام !
ای که از آن منی !
آن آتش [عشق] همچنان در من شعلهور است ؛
در درونام هیچ چیزی خاموش نشده است ؛
چیزی فراموش نشده است .
[چون] عشق من از عشق تو نیرو میگیرد [و] دوست داشته میشود
و تا وقتی زنده هستی
عشق من در دستان تو خواهد ماند بدون آنکه ترکام کنی .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب تیمبوکتو پل استر PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.