کتاب تخته سیاه سمیرا مخملباف PDF ، کتاب تخته سیاه اثر سمیرا مخملباف است ، که این فیلمنامه در سال 1379 تولید شده .
همچنین این اثر اولین نمایش بین المللی جشنواره کن سال 2000 است . سمیرا مخملباف سینماگر ، متولد 26 بهمن 1358 در تهران است که از 17 سالگی فیلم ساخت نام اوین اثر او سیب است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
مردانی که لباس کُردی به تن دارند و تختههای سیاهی را بر دوش میکشند از پیچ جاده کوهستانی پیدا میشوند . از آن میان یکی که از این پس او را «معلم اول» مینامیم ، با معلم دیگری درد دل میکند . او شاکی است که چرا معلم شد وحالا مجبور است برای همه عمر در جستجوی شاگردانی که حاضر نیستند درس بخوانند آوارگی کند .
از دور صدایی گنگ در کوه میپیچد . معلمها نگران میشوند .
صدا رفته رفته نزدیک تر میشود . معلمها میدوند و خود را زیر تختههای سیاه استتار میکنند تا هلیکوپترهایی که از بالای سر آنها میگذرند آنها را نبینند . صدای هلیکوپترها دور میشود و صدای کلاغ جای آنها را میگیرد . یکی از معلمها که از این پس او را «معلم دوم» مینامیم ، از لای تختهها سر بیرون میکند و به صدای کلاغها چون خود آنها پاسخ میدهد .
کلاغها آرام شده دور میشوند . معلمها برمیخیزند و به قصد استتار تخته های سیاه خود را گِل مالی میکنند و راه میافتند .کمی بعد راه معلم اول و دوم از دیگران جدا میشود و کمی بعدتر معلم اول راهی روستاها میشود و معلم دوم راهی ارتفاعات میشود تا شاید کسانی را در میان چوپانها بیابد که حاضر باشد کلمهای بیاموزد و در ازای آن معلمها را با لقمهای نان سیر کند .
در 8 سالگی در فیلم بایسیکلران ساخته پدرش محسن مخملباف بازی کرد . در سن 17 سالگی فیلم سینمایی سیب را ساخت؛ و در 18 سالگی به عنوان جوانترین کارگردان جهان در بخش رسمی فستیوال کن (1998) حضور یافت .
فیلم سیب سمیرا در ظرف دو سال به بیش از 100 فستیوال بینالمللی دعوت شد و در بیش از 30 کشور جهان اکران شد . سمیرا در سال 1999 ، دومین فیلم سینمایی خود را به نام تختهسیاه ساخت و در سال 2000 دوباره به عنوان جوانترین کارگردان جهان در بخش مسابقه فستیوال کن حضور یافت و جایزه ویژه هیئت داوران را از آن خود ساخت .
سومین ساخته وی به نام پنج عصر در سال 2003 در بخش مسابقه اصلی کن پذیرفته شد و بار دیگر موفق به دریافت جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره کن شد . وی در جشنوارههای مهمی چون کن ، ونیز و برلین به عنوان داور حضور یافتهاست .
جاده خاکی ، روز :
جادهای خاکی در دل کوهستان . صدای گام مردانی رهرو به گوش می رسد . بعد صدای گپ و گفت آنها . آرام آرام گروهی از معلمان روستایی که لباس کُردی پوشیده اند ، هویدا می شوند . هر یک تخته سیاهی را بر دوش دارند یکی از آنها قمقمه آبی را که نوشیده به دیگری می دهد .
مرد : عمو سعید! دستت درد نکنه . این قمقمه آبت .
معلم اول : تو که همه شو خوردی .
مرد : تشنه ام بود . ببخشید .
معلم اول : نوش جانت .
مرد : دیروز کجا بودی؟
معلم اول : دربدر توی روستاها .
مرد : واسه چی؟
معلم اول : دنبال شاگرد بودم . هیچکی ام حاضر نشد یه قرون به من بده تا دو تا کلمه یادش بدم . بابام گفته بود معلم شدن به درد نمیخوره اون وقت به حرفش گوش ندادم .
مرد : سعید خودت چند کلاس سواد داری؟
معلم اول : دو کلاس .
مرد : پس چطور با دو کلاس معلم شدی؟
معلم اول :آخه خیلی زحمت کشیدم …
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب جک جنگلی جان کریستوفر PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.