کتاب گورستان پراگ اومبرتو اکو PDF داستان کاپیتان سیمونه سیمونینی را روایت میکند که در لحظهای بحرانی از فرط اضطراب و نگرانی دچار فراموشی موقت شده و با نوشتن جزئیات خاطراتش سعی دارد تا گذشتهاش و به خصوص واقعهای که موجب پریشانی او شده را به یاد آورد . این کتاب تاریخی جزو آثار پرفروش بینالمللی به شمار میآید و در سال 2012 نامزد جایزه بهترین رمان خارجی شد . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
کتاب گورستان پراگ (The Prague Cemetery) حاوی یک رمان معاصر و ایتالیایی است که 27 فصل دارد . این رمان نخستینبار در سال 2010 میلادی به انتشار رسید . قرن 19 میلادی که این رمان در آن میگذرد ، مملو از اتفاقات اسرارآمیز و ناگوار بود ؛ «ماجرای دریفوس» یکی از آنها است که از آن به رسواکنندهترین پروندهٔ قضایی یاد میشود .
طی این ماجرا «آلفرد دریفوس» که یک افسر یهودی در ارتش فرانسه بود ، به اتهام خیانت در دادگاه محکوم و برای همیشه از ارتش برکنار شد ؛ علاوهبر این دسیسهچینیهای متعددی توسط سازمانهای مخفی کشورهای اروپایی صورت میگرفت . فرقههای ماسونی نیز در آن زمان سر برآوردند و ماجراهایی در آن زمان اتفاق افتاد که اگر بهشکل مستند ضبط نمیشدند ، شاید حالا باورکردنشان بسیار دشوار بود .
کتاب گورستان پراگ درمورد یکی از این وقایع هولناک است و داستان فردی را روایت میکند که جزو تبهکاران است و تمام اسناد رسمی را جعل میکرد و گاهی اوقات هم برای گروههای مخفی خبرچینی میکرد .
اومبرتو اکو این اثر را که ششمین رمان او به شمار میآید ، نوشته است . «سیمونه سیمونینی» ، شخصیت اصلی این کتاب در واقع فردی خیالی است ، اما از شخصیتهای واقعی آن زمان الهام گرفته شده و تنها نامش ساختهٔ ذهن نویسنده است . این شخصیت اصلی در تلاش است تا قبل از اینکه همهچیز را از یاد ببرد ، خاطرات خود را یادداشت کند .
او در کل زندگی خود با انجام کارهای خلاف و جعل به اهدافی که در سر داشت ، دست یافت . سیمونینی در این داستان دچار نوعی توهم توطئه است و مدام در جستوجوی فرصتهایی است که در این رابطه مدرک جمع کند ، اما همیشه پیداکردن این مدارک آسان نیست و او برای راحتی کار آنها را جعل میکند .
این کار او ساختهٔ ذهن نویسنده نیست و در طول تاریخ و در سراسر جهان عدهٔ بسیاری مشغول به این کار هستند . او بهاقتضای شغلش به جاهایی وارد میشود که پر از این توطئهها هستند و تجربههایی که در این راه کسب میکند، به افزایش مهارتش در جعل کمک بسیاری میکند.
اومبرتو اکو متولد 1932 و درگذشته به سال 2016 ، پژوهشگر و کارشناس قرون وسطی ، فیلسوف ، نشانهشناس ، منتقد فرهنگی ، مفسر سیاسی و اجتماعی و داستاننویسی ایتالیایی بود . معروفترین رمان اکو «نام گل سرخ» نام دارد که در ایران با عنوان «آنک نام گل» نیز ترجمه شده است . بر اساس این رمان فیلمی هم به کارگردانی ژان ژاک آنو و با بازیِ شان کانری ساخته شده است .
از دیگر رمانهای اومبرتو اکو میتوان به «شعله مرموز ملکه لوآنا» و «آونگ فوکو» و «گورستان پراگ» اشاره کرد . اکو نویسندهای شیفتۀ کتاب و با دامنۀ مطالعاتی گسترده بود . او داستان کودکان هم مینوشت . «بمب و ژنرال» از جمله قصههایی است که او برای کودکان نوشته است . از جمله آثار غیرداستانی اکو میتوان کتابهای «تاریخ زیبایی» و «تاریخ زشتی» را نام برد .
«سیمونینی دلواپس بود بداند چه کسی وارد خانهٔ اوـ و دالا پیکولاـ شده بود . به یاد سالهای اول دههٔ 1880 افتاد ، زمانی که به محفل ژولیت آدام (که او را ، با عنوان مادام لامسین ، در کتابفروشی خیابان بون دیده بود) میرفت . آنجا با یولیانا دیمیتریونا گلینکا و بهواسطهٔ او با راچکوسکی آشنا شده بود .
اگر کسی وارد آپارتمان او (یا دالا پیکولا) شده بود ، بیشک فرستادهٔ یکی از آن دو نفر بود ، که تا جاییکه در خاطر داشت ، رقیبانی در پی گنجی واحد بودند . اما از آن زمان حدود پانزده سال میگذشت و در این سالها اتفاقات زیادی افتاده بود . روسها چه مدت او را تعقیب کرده بودند ؟
آیا کار فراماسونها بود ؟ حتماً کاری کرده بود که آنها ناراحت شده بودند . شاید دنبال اوراق دردسرساز میگشتند . آن زمان سعی کرده بود با فراماسونها تماس بگیرد تا عثمان بی و پدر برگاماشی را که مرتب موی دماغش میشد ـ چون روم میخواست دست به حملهای همهجانبه علیه فراماسونها (و یهودیان ، که از آنها حمایت میکردند) بزند ـ راضی کند و به مطلب تازه نیاز داشت .
آنها آنقدر در مضیقه بودند که تمدن کاتولیک ، روزنامهٔ یسوعیان ، مجبور شده بود نامهٔ پدربزرگ سیمونینی را به پدر باروئل ، که سه سال پیش در معاصر منتشر شده بود ، دوباره منتشر کند .
به گذشته فکر کرد : در آن زمان مطمئن نبود که پیوستن به لژ فکر خوبی باشد . ناچار میشد از برخی قوانین پیروی کند ، مجبور بود در گردهماییها شرکت کند و نمیتوانست از کمک به فرقه خودداری کند . همهٔ اینها آزادی عمل او را محدود میکرد . مهمتر از آن، نمیتوانست این امکان را نادیده بگیرد که لژ ، پیش از پذیرش او ، دربارهٔ زندگی گذشته و حالش تحقیق خواهد کرد ؛ چیزی که نمیتوانست اجازه بدهد اتفاق بیفتد . شاید بهتر بود از ماسونی حقالسکوت میگرفت و از او بهعنوان خبرچین استفاده میکرد . سردفتری که آنهمه وصیتنامهٔ جعلی درست کرده بود (و برای ارثیههایی با مبالغ گزاف) حتماً باید به یکی دو مقام عالیرتبهٔ ماسونی هم برخورده باشد .
از طرفی ، شاید هم مجبور نبود به تهدید مستقیم یا دادن حقالسکوت متوسل شود . مدتی بود حس میکرد تغییر موقعیتش از خبرچین به جاسوس بینالمللی ، هرچند منفعتزا، بهحدی نیست که جاهطلبیهایش را ارضاء کند . جاسوسی وادارش میکرد تقریباً مخفیانه زندگی کند ، اما بهتدریج که پیرتر میشد ، بهشکلی روزافزون به مزیتهای زندگی اجتماعی محترمانه احساس نیاز میکرد .
او حرفهٔ حقیقی خود را چنین میدید : جاسوس نباشد ، اما همه فکر کنند جاسوس است و سر میزهای مختلف بازی میکند ، درنتیجه هیچکس هرگز مطمئن نباشد که او برای چه کسی اطلاعات جمع میکند و چهقدر اطلاعات ممکن است داشته باشد .
اینکه فکر میکردند جاسوس است به نفعش بود ، چون همه سعی میکردند از طریق او به اسراری که ذیقیمت میپنداشتند دست بیابند و حاضر بودند پول زیادی بابت آنها بپردازند . اما چون نمیخواستند در این باره روراست باشند ، حرفهٔ وکالت او را بهانه میکردند و صورتحسابهای گزاف او را بیآنکه مژه بزنند میپرداختند . در حقیقت، مبلغی گزاف بابت خدمات حقوقی پیشپاافتاده میپرداختند ، بیآنکه اطلاعاتی بگیرند . بهسادگی فکر میکردند که رشوهشان را دادهاند و صبورانه منتظر خبر میماندند .
راوی احساس میکند که سیمونینی از زمان خود پیش بود : در واقعیت ، با گسترش مطبوعات آزاد و راههای جدید تبادل اطلاعات ، با قریبالوقوع بودن رواج تلگراف و رادیو، اطلاعات محرمانه هر روز نایابتر میشد و این ممکن بود برای مأموری مخفی دردسرساز باشد . مثل زندگی با درآمد شخصی یا کسب درآمد از حق ثبت اختراع بود ـ شما از زندگی مرفه برخوردار میشوید و دیگران بابت الهامات شگفتانگیزی که از شما گرفتهاند فخر میفروشند ، شهرت شما بیشتر میشود و بیآنکه انگشتتان را بلند کنید پول به طرفتان سرازیر میشود .
با چه کسی میتوانست تماس بگیرد ؟ چه کسی ممکن بود بیآنکه واقعاً تهدیدی در میان باشد از حقالسکوتدادن بترسد ؟ اولین نامی که به ذهنش رسید تاکسیل بود . بهیاد آورد که تاکسیل را وقتی چند نامه (از چه کسی ؟ به چه کسی ؟) جعل کرده بود دیده بود و تاکسیل با نوعی خودستایی دربارهٔ عضویتش در لژی به نام معبد دوستداران شرافت فرانسه حرف زده بود . آیا تاکسیل آدم مناسبی بود ؟ نمیخواست حرکت غلطی بکند و با ابوترن مشورت کرد . رابط جدیدش ، برخلاف لاگرانژ ، هرگز محل ملاقات را تغییر نمیداد : همیشه او را جایی پشت سالن مرکزی نوتردام میدید .»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب لبخند بی لهجه فیروزه جزایری دوما PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.