کتاب فانوسی میان اقیانوس ها ام. ال. استدمن PDF این داستان روایت ماجرایی است که در یک فانوس دریایی در زمان جنگ جهانی اول رخ میدهد . این داستان به بیش از 40 زبان دنیا ترجمه شده و تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیخته است. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
در دوران جنگ جهانی اول ، زوجی به اسم تام و ایزابل که نگهبان یک فانوس دریاییاند ، در ساحل قایقی پیدا میکنند که جسد مردی همراه نوزادی زنده در آن قرار دارد و این آغاز داستانی میشود که احساسات شما را کاملا به بازی میگیرد .
ایزابل همسر تام که تجربه دو سقط و به دنیا آوردن یک بچه مرده را دارد ، این بچه را هدیهای از جانب خدا میداند اما تام که بسیار مبادی آداب و قانونگرا است میخواهد ماجرا را گزارش کند اما به اصرار ایزابل از این کار منصرف میشود . آنها نام دختر را لوسی میگذارند . زمانی که لوسی دوساله میشود ، ایزابل و تام از ماموریتی که در فانوس دریایی داشتند به شهر برمیگردند و آنجا پی به واقعیتی میبرند … تصمیم آنها درباره بچه زندگی او را به کلی تغییر داده است .
از روی این رمان در سال 2016 فیلمی هم به کارگردانی درک سیانفرس و با بازی مایکل فاسیندر و آلیسیا ویکاندر ساخته شده است .
ام.ال. استدمن نویسنده استرالیایی سالها در لندن زندگی میکرد و وکیل بود او در سال 1997 تصمیم گرفت به کلاسهای نویسندگی خلاق برود و پس از شرکت در چند کلاس نویسندگی توانست چند داستان کوتاه در مجموعههای مختلف بنویسد و پس از آن به نوشتن رمان روی آورد . کتاب فانوسی میان اقیانوسها اولین رمان استدمن است .
لبهای ایزابل رنگپریده و چشمهایش غمگین و رو به پایین بود . هنوز گهگاه دستش را مشتاقانه روی شکمش میگذاشت ، پیش از آنکه تختوصاف بودنِ آن به او یادآور شود که بچهای در کار نیست . و بلوزهایش هنوز پر از لکوپیس شیری بود که در روزهای اول از پستان پروپیمانش میجوشید ؛ شیری که ضیافتی برای مهمان غایب بود . در این حال با دیدن این لکهها دوباره گریه میکرد ، انگار داغش تازه میشد .
ملافهبه دست سرپا ایستاد : خردهکاریهای روزمره پایانی نداشت؛ همچنان که روشنایی فانوس سر بازایستادن نداشت . وقتی رختخواب را مرتب میکرد و لباسخوابش را تاشده زیر بالش میگذاشت ، راه صخره را در پیش میگرفت تا مدتی کنار گورها بنشیند . حواسش بیشتر متوجه گور جدید بود . نمیدانست آن گیاه رزماریِ نورسته خواهد گرفت یا نه . چندتایی علف هرز از دوروبر آن دو صلیب قدیمی کند ، حالا آنها بر اثر گذشت سالیان از بلور نمک پوشیده شده بودند . گیاه رزماری بهرغم تندبادها با سرسختی رشد میکرد .
وقتی همراه باد صدای گریهٔ نوزادی به گوشش رسید ، از روی غریزه به گور جدید نگاه کرد . پیش از آنکه پای منطق به میان بیاید لحظهای ذهنش به او گوشزد کرد که همهٔ اینها توهمی بیش نیستند ــ این بچهٔ آخری سقط نشده بود بلکه زنده بود و نفس میکشید .
این توهم از بین رفت اما صدای گریه همچنان میآمد . سپس فریاد تام از بالکن آمد ، «ساحل رو نگاه کن ! یه قایق اونجاست !» که به ایزابل میگفت این دیگر یک رؤیا نیست . ایزابل تا آنجا که در توان داشت بهسرعت راه افتاد تا خود را به تام برساند که به سوی قایق میرفت .
مردی که در قایق بود مُرده بود . اما تام در جستوجوی بچهای بود که در عرشه یکریز ونگونگ میکرد .
تام بافریاد گفت «آه خدای من ! خدای من ، ایزی این یه …»
«گفتی بچه ؟ آه پروردگارا ! آه تام ! تام ! این یه بچهست … اینجا … بدهش به من !»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب تحلیل رفتار متقابل یان استوارت PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.