کتاب اگر فردا بیاید سیدنی شلدون PDF داستانی جنایی را روایت کرده است : دختر زیبا و باهوشی که زندگی خوب و خوشی دارد ، اما ناگهان همه چیز در زندگی او تغییر میکند و تنها همراهی که برای او به یادگار میماند ، فکر انتقام است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
داستان اثر حاضر در آمریکا میگذرد . تریسی ، دختری باهوش و زیبا و همچنین کارمند موفق بانکی در فیلادلفیا است . علاوه بر این ، او در آیندهای نه چندان دور با مردی ثروتمند ازدواج میکند . همهچیز برای تریسی معمولی و بیتلاطم است ؛ اما چه کسی میتواند اتفاقات آینده را پیشبینی کند ؟
اوج هنرمندی سیدنی شلدون (Sidney Sheldon) در نویسندگی ، هنگامی آشکار میشود که داستان با وقوع اتفاقاتی عجیب ، بهطرزی پیش بینی نشده تحول مییابد : مافیای نئواورلیانز از مادر تریسی کلاهبرداری میکند و این اتفاق ، باعث میشود مادر او خودکشی کند . تریسی با آگاه شدن از این خبر ، با اسلحه سراغ کلاهبردار میرود تا او را وادار به اعتراف کند و از او انتقام بگیرد ؛ اما خود نیز به دام مافیا میافتد .
کتاب اگر فردا بیاید (If Tomorrow Comes) ، نشان میدهد چگونه تریسی به جرمی بیپایه و اساس ، که ادعا شده دزدیدن یک تابلو است ، به دادگاه فراخوانده و اگرچه بیگناه است ، از طرف قاضی به پانزده سال حبس در زندان جزایر جنوبی لوئیزیانا محکوم میشود . وکیل او نیز برای تبرئه شدن کمکی به او نمیکند و تریسی درمییابد که قاضی و وکیل نیز هر دو برای مافیا کار میکنند . در این شرایط ، نامزدش هم او را ترک میکند و زندگی تریسی در زمانی کوتاه ، به تلی از خاکستر مبدل میشود .
تریسی در زندان نیز مدام مورد اذیت و آزار دیگر زندانیان قرار میگیرد ؛ اما در چنین شرایطی، تنها عاملی که او را به ادامهی زندگی امیدوار میکند یک چیز است : فکر به انتقام . او قصد دارد با بیرون آمدن از زندان ، از تمام کسانی که زندگی او را به چنین جایی کشاندند انتقام بگیرد و دیگر هیچچیز برای او مهم نیست . او که تا پیش از این یک زن معمولی و موفق بود ، اکنون به یک زندانی با افکاری جنایتآمیز تبدیل شده است .
با وجود رخ دادن تمام این اتفاقات ، سیدنی شلدون هنوز برگ برندهی نویسندگیاش را رو نکرده است و ما در حالی که غرق رمان شدهایم ، مدام از خود میپرسیم «بعد از این چه اتفاقی میافتد ؟» . آیا تریسی میتواند انتقام بگیرد ؟ یا مافیا دوباره زندگی او را نابود میکند ؟ اگر شما نیز این سوال را از خود پرسیدهاید ، مطالعهی این رمان جذاب و جنایی را از دست ندهید .
شلدون یکی از نویسندههای موفق و پرفروش آمریکایی بود . او علاوه بر رمان ، به نوشتن فیلمنامه و نمایشنامه هم اشتغال داشت و بهواسطهی آنها جوایز متعددی کسب کرد ؛ به عنوان مثال با فیلمنامهی مرد مجرد و دختر جوان به جایزهی اسکار دست یافت . سیدنی شلدون ، همچنین برای نمایشنامهی سرخموی برادوی ، برندهی جایزهی تونی شد .
این نویسندهی مشهور با نوشتن اولین رمان خود ، یعنی صورت عریان ، پا به عرصهی رماننویسی گذاشت و رمانهای معروفی را به نگارش درآورد ؛ به شکلی که از بسیاری آثار او اقتباس سینمایی صورت گرفت . از دیگر آثار او میتوان به «رویاهایت را به من بگو» ، «صبح ، ظهر ، شب» ، «شنهای زمان» و «دنیا به آخر میرسد» اشاره کرد .
در آخرین روز اقامت تریسی در زندان ، یکی از همسلولهای بند قدیمش سراغ او آمد و گفت : «پس بالأخره آزاد شدی .»
«درست است .»
آن زن که بتی فرانسیسکاس نام داشت ، چهلویکی دوساله و هنوز هم جذاب بود و حالتی از غرور و عزت نفس در وجودش احساس میشد .
گفت : «اگر آن بیرون کمک لازم داشتی ، برو سراغ کنراد مورگان . 2 در نیویورک زندگی میکند .» یواشکی تکه کاغذی به تریسی داد . «کارش اصلاح پروندههای جنایی است . دوست دارد به افرادی که زندانی بودهاند ، کمک کند .»
تریسی گفت : «ممنون ، ولی خیال نمیکنم به کمک …»
بتی حرف او را قطع کرد و گفت : «از کجا میدانی ؟ نشانیاش را نگهدار .»
دو ساعت بعد ، تریسی از درِ اصلی زندان بیرون رفت و از کنار دوربینهای تلویزیونی رد شد . با هیچ خبرنگاری حرف نزد ، ولی وقتی ایمی دست مادرش را ول کرد و خودش را در بغل او انداخت ، دوربینها بهکار افتاد . این عکسی بود که در اخبار شب نشان داده میشد .
آزادی تریسی دیگر فقط کلمهای مجرد و انتزاعی نبود . موردی ملموس و عینی بود ؛ حالتی که میشد مزهاش را چشید و از آن لذت برد . آزادی بهمعنای تنفس هوای آزاد و برخورداری از حریم خصوصی بود ، نه ایستادن در صف برای صرف غذا ، نه گوش دادن به صدای زنگ . آزادی بهمعنای حمامی داغ با صابونی خوشبو ، زیرپوشی لطیف ، لباسهای زیبا و کفشهای پاشنهبلند بود .
آزادی به معنای داشتن اسم بهجای شماره بود . آزادی بهمعنای فرار از برتاخرسه و ترس از متجاوزان و روزمرگی یکنواخت و مرگبار زندان بود .
مدتی طول میکشید تا تریسی به آزادی تازه بهدستآمدهاش خو بگیرد . همچنان که در خیابان راه میرفت ، مراقب بود به کسی تنه نزند . در زندان تنه زدن به یک زندانی دیگر ممکن بود جرقهای برای برپایی حریقی عظیم شود . تریسی احساس میکرد بهسختی میتواند خودش را با عدم وجود این تهدید دائمی تطبیق بدهد . اینجا دیگر هیچکس تهدیدش نمیکرد . حالا دیگر آزاد بود تا نقشهاش را پیاده کند .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب فانوسی میان اقیانوس ها ام. ال. استدمن PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.