کتاب چشم در برابر چشم غلامحسین ساعدی PDF چشم در برابر چشم نمایشنامهای تک پردهای از غلامحسین ساعدی ، نویسنده و نمایشنامه نویس معاصر ایرانی است . موضوع اصلی این نمایشنامه اجرایِ وارونه عدالت است و به حال و هوایی کمدی دارد . جوانی برای دزدی به خانه پیرزنی میرودو در تاریکی میلهی دوک نخ ریسی پیرزن به چشم جوا فرو میرود و یکی از چشمهای دزد کور میشود .
دزد برای شکایت سراغ حاکم شهر میرود و میله را مقصر میداند . شخصیتهای نمایش : حاکم ، جلاد ، مرد جوان ، پیرزن ، سقطفروش ، آهنگر ، میرشکار ، نوازنده . این نمایشنامه را هرمز هدایت به روی صحنه برده است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
غلامحسین ساعدی (1314 – 1364 )، معروف به گوهر مراد ، از نویسندگان معاصر ایرانی است . او در نوجوانی به سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامههای «فریاد» ، «صعود» و «جوانان آذربایجان» را بر عهده گرفت .
يك نيمكت بزرگ با پشتي مجلل ، و آن طرف پشتي تختي است ناپيدا ، براي استراحت . پرده كه باز ميشود ، صحنه خالي است .
چند لحظه بعد ، دو پاي بزرگ بالاي پشتي ظاهر ميشود ، و بعد صداي يك دهن دره بلند، و به دنبال ، هيكل خپله و چاق حاكم كه آرام بلند شده ، همه چيز بخود بند كرده ، سپر ، حمايل ، شمشير ، كمان ، و يك طپانچه قديمي .
دوباره يك دهن دره ، چشمان پف كردهاش را ميمالد و چند مشت به سينه ميزند ، با تنبلي ميخزد و خود را روي نيمكت مياندازد ، لوازم و اشيايي را كه به خود بند كرده ، امتحان ميكند ، خاطر جمع ميشود ،
يك مرتبه انگار به خود آمده با سوءظن اطرافش را نگاه ميكند ، به فكر ميرود ، چند لحظه اين چنين ميگذرد ، حاكم خم شده طرف راست را نگاه ميكند و سوت ميزند ، خبري نيست ، خم شده ، طرف چپ را نگاه ميكند و سوت ميزند ، خبري نيست .
با صداي بلند فرياد ميزند : «هي !» خبري نيست ، بلند ميشود و با صداي بلندتر : « هي ، هي !» . چيزي در زير نيمكت ميجنبد ، حاكم زانو ميزند و پرده را بالا ميبرد و با فرياد .
(حاكم 🙂 او هوي خرس گنده ، مرتيكه الاغ ، كثافت بوگندو !
صداي دهن دره از زير نيمكت .
آهاي گامبوي گردن گلفت بيخاصيت ، دِ بيا بيرون !
تخماقي به زير تخت حواله ميكند . چند لحظه بعد جلاد چهار دست و پا را از زير تخت بيرون ميآيد . با قيافه پر خورده و پر خوابيده . همان لباسهاي رنگ وارنگ حاكم را به تن دارد ، منتهي شلختهتر و با ساز و برگ فراوانتر .
يك مشت ساطور و چاقو و قمه و تخماق و خرت و پرت ديگر به خود بسته . تا از زير نيمكت بيرون ميآيد ، چند مشت به سينه ميزند و دهن دره بلندي ميكند . خان فرياد ميزند .
دهي ! مرتيكه بي همه چيز ! بيدار شود !
جلاد به خود ميآيد و سر و وضعش را مرتب ميكند و لبخند ميزند …
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب توفان یا هیولا ژول ورن PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.