کتاب گربه ای که کتاب ها را نجات داد سوسوکه ناتسوکاوا PDF رینتارو ناتسوکی ، دانشآموز دبیرستانی کتابخوان ، در شرف تعطیلی کتابفروشی دست دومی است که از پدربزرگ کتابخوان محبوبش به ارث برده است . سپس، یک گربه سخنگو با یک درخواست غیر معمول ظاهر می شود . گربه از نوجوان کمک می خواهد – یا بهتر بگویم می خواهد – برای ذخیره کتاب به او کمک کند . دنیا پر است از کتاب های تنهایی که خوانده نشده و مورد بی مهری قرار گرفته اند و گربه و رینتارو باید آنها را از دست صاحبان غافل خود آزاد کنند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
رینتارو ناتسوکی پسر نوجوانی است که با پدربزرگش در شهری کوچک زندگی میکند . پسری کاملاً معمولی که در هیچچیزی عالی نیست . پدربزرگ او مردی کمحرف ، خورهی کتاب و صاحب یک کتابفروشی دستدوم است . در یک روز سرد زمستانی پدربزرگ از دنیا میرود . پس از مرگ او ، رینتارو صاحب و گردانندهی فروشگاه میشود . قرار میشود او کتابها را بفروشد و آنجا را ترک کند و به خانهی یکی از عمههایش برود .
زنی که پیشتر هیچوقت با برادرزادهاش ملاقات نکرده بود ، اما حالا که رینتارو تنها شده ، او سرپرستی رینتارو را بر عهده گرفته است . رینتارو دبیرستانش را ترک میکند و کتابها را به حراج میگذارد تا زودتر همهی آنها را بفروشد . یکی از روزها که او تنها ، غمگین و دلشکسته در فروشگاه نشسته و به پدربزرگ و گذشتهها فکر میکند ، صدای کسی او را به خود میآورد .
رینتارو به اطراف نگاه میکند ولی کسی را نمیبیند . دوباره صدایی با او حرف میزند . این بار به پایین نگاه میکند و گربهای حنایی رنگ را میبیند که در برابرش ایستاده ؛ یک گربهی سخنگو . گربه به او میگوید به کمکش احتیاج دارد و از او میخواهد به دنبالش برود . آن دو با هم به انتهای کتاب فروشی میروند و ناگهان وارد هزارتویی عجیبوغریب میشوند …
داستان گربهای که کتابها را نجات داد (The Cat Who Saved Books) نوشتهی سوسوکه ناتسوکاوا (Sosuke Natsukawa)، قصهی دوستی نامتعارف یک گربه و پسربچه است . گربهای که از پسر نوجوانی منزوی و تنها میخواهد در مأموریتی مهم به او کمک کند . رینتارو گرچه شگفتزده میشود و میترسد ولی با گربه همراه میشود .
کتابفروشی پدربزرگ در ظاهر کوچک و متروکه است ، اما وقتی رینتارو به انتهای کتابفروشی میرود ، حس میکند کتابفروشی هرلحظه بزرگتر و بزرگتر میشود . هر چقدر میرود به انتها نمیرسد . آن دو درنهایت ، انگار از تونلی عبور کرده باشند ، وارد یک سرزمین دیگر میشوند . گربه مثل خرگوش آلیس ، رینتارو را به سرزمین عجایب میبرد . سرزمینی که کتابها را زندانی و سلاخی میکنند . مأموریت گربه و رینتارو این است که کتابها ، این موجودات ارزشمند را از نابودی نجات دهند و آزاد کنند .
گربه در فرهنگ و تاریخ ژاپن نقشی پررنگ دارد . ژاپنیها، گربهها را به خاطر آوردن خوششانسی و اتفاقات مثبت ستایش میکنند . فیگور گربهای که پنجههایش را بالا گرفته و کسی را بهسوی خود میخواند ، از شمایل معروف ژاپنیهاست و هرجایی دیده میشود . طبق افسانهها ، زمانی یکی از خدایان در طوفان گرفتار شده بود ، گربهای با پنجههایش او را به سوی خود میخواند ، زمانی که حرکت میکند و به سمت گربه میرود ، صاعقهای به جایی که پیشتر ایستاده بود میخورد .
او خود را مدیون گربه میداند و معتقد است گربه جانش را نجات داده . عنصر گربه به کرات در داستانها و درامهای ژاپنی تکرار شده و قصههای زیادی حول آنها شکل گرفته است . رمان گربهای که کتابها را نجات داد ، از متأخرترین داستانهایی است که یک گربه نقش اصلی آن را بر عهده گرفته دارد . گربهی سوسوکه ناتسوکاوا سخنگو و ماجراجوست . کتابهای زیادی خوانده و با بزرگترین نویسندگان دنیا آشناست .
او دائماً جملاتی را از کتابها نقل میکند . این گربه که رهایی کتابها را وظیفهی خود میداند ، در این سفر شگفتانگیز مجبور است با پسری گوشه گیر همراه شود . رینتارو گرچه در ابتدا با او نمیسازد ، ولی کمکم چیزهای زیادی از این گربه یاد میگیرد و به بلوغ میرسد .
رمان گربهای که کتابها را نجات داد ، داستانی فانتزی و مهیج دارد . این کتاب از جمله آثار پرفروش ژاپن بوده و به چندین زبان ترجمه شده است . ترجمهی فارسی این اثر را مژگان رنجبر انجام داده و انتشارات کتاب کولهپشتی آن را چاپ کرده است .
سوسوکه ناتسوکاوا (متولد 1978) داستاننویس و پزشک ژاپنی است . اولین کتاب او ، «پروندهی پزشکی خدا» ، برندهی جایزهی ادبی شوگاکوکان شد و در جایزهی فروشندگان کتاب ژاپن ، مقام دوم را به دست آورد . از این کتاب چندین میلیون جلد به فروش رسید و از روی آن یک فیلم هم ساخته شد.
پدربزرگ شش صبح بیدار میشد ، تا نیمساعت بعد صبحانهاش را به اتمام میرساند و تا ساعت هفت برای ناهار رینتارو و خودش دو جعبهٔ بنتو آماده میکرد . سپس درها و پنجرهها را باز میکرد تا کتابفروشی را هوا بدهد . بعد به گیاهان بیرون آب میداد . از صبح که نوهاش را برای رفتن به مدرسه بدرقه میکرد ، تا اوایل غروب که رینتارو برمیگشت ، هرگز از اقیانوس کتابهای دستدوم بیرون نمیآمد . برنامهٔ روزانهٔ او منظم بود و تغییرناپذیر ، مثل رودخانهای که پیوسته بهسمت دریا جریان دارد .
شاید تصور کنید که این پیرمرد کوچکاندام کل زندگیاش را در آن کتابفروشی گذرانده بود ، اما چنین چیزی بههیچوجه حقیقت نداشت . پدربزرگ رینتارو دربارهٔ این موضوع زیاد صحبت نمیکرد ، اما زمانی شغل بسیار مهمی در یکی از دانشگاهها داشت . رینتارو از مشتری سنوسالداری شنیده بود که پدربزرگش دچار نوعی درهمریختگی عصبی شده بود .
کسی که این موضوع را با رینتارو در میان گذاشت مرد محترمی بود با ریشی سفید که با کتوشلوار و کراواتِ بسیار باریکی به کتابفروشی میآمد . گهگاه سر میزد تا آثار قطور ادبی بخرد ، یا برخی مواقع کتابهایی به زبانهای خارجی . او به رینتارو گفت که پیشتر همکار پدربزرگش بوده است . یکبار به رینتارو گفت : «پدربزرگت انسان شگفتانگیزیه .» و دستش را پیش آورد و موهای او را به هم ریخت . این قضیه بیشک مربوط به زمانی بود که رینتارو هنوز به مدرسهٔ راهنمایی میرفت .
پدربزرگ برای انجام کاری بیرون رفته و نوهاش را مسئول کارهای کتابفروشی کرده بود . «پدربزرگت یکی از دردسرسازترین مشکلات دنیا رو انتخاب کرده بود و هر کاری از دستش برمیاومد انجام میداد تا راهحلی براش پیدا کنه . بیاندازه براش تلاش کرد و تموم ظرفیتهای ذهنیش رو به اون کار اختصاص داد . کارش جداً عالی بود .»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب دختران دریاچه وندی وب PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.