کتاب پرنده آبی موریس مترلینک PDF پرنده آبی یکی از مشهورترین آثار موریس مترلینگ، نویسنده و شاعر بلژیکی برنده جایزه نوبل ادبیات، است. این نمایشنامه نمادین و فلسفی، ماجرای دو کودک به نامهای میتیل و تیلتیل را روایت میکند که در جستجوی پرنده آبی خوشبختی هستند. با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
کتاب «پرندهی آبی» نوشته موریس مترلینک و ترجمه عبدالحسین نوشین است که توسط نشر قطره منتشر شده است. این نمایشنامه مشهور که در سال 1908 منتشر شد، در تاریخ 30 سپتامبر 1908 در تئاتر هنر مسکو به کارگردانی کنستانتین استانیسلاوسکی به روی صحنه رفت و در سال 1910 در برادوی نیز اجرا شد.
داستان آن به جستجوی دو کودک، میتیل و تیلتیل، برای یافتن خوشبختی میپردازد که با کمک پرنده آبی از طرف پری خوب بریلون به آنها یاری میشود.
این نمایشنامه به دلیل اقتباسهای متعدد آن برای فیلمها و سریالهای تلویزیونی، شناختهشده است و به سبکی سمبولیک یا نمادین نوشته شده که به خوبی با امکانات تئاتر عروسکی سازگار است.
داستان «پرندهی آبی» درباره دو کودک، میتیل و تیلتیل، است که به دنبال خوشبختی میگردند و با کمک پرنده آبی، نماینده پری خوب بریلون، به جستجو میپردازند.
نمایشنامه به سبک سمبولیک نوشته شده و در صحنههای مختلف، به تأکید بر اهمیت شادی واقعی و ارزشهای درونی میپردازد. در پایان داستان، تیلتیل از آموختههایش درباره شادی بهرهبرداری میکند و تغییرات مثبتی در زندگیاش مشاهده میکند.
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات نمایشی قرن بیستم و بهویژه کسانی که به تئاتر سمبولیک و آثار موریس مترلینک علاقه دارند، توصیه میشود. همچنین، دانشجویان و پژوهشگران تئاتر و ادبیات نمایشی میتوانند از این نمایشنامه به عنوان منبعی مهم و ارزشمند استفاده کنند.
موریس مترلینک (Maurice Maeterlinck)، با نام اصلی موریس پُلیدور ماری برنار مترلینک، در بیستونهم اوت سال 1862 در بلژیک و در خانوادهای مرفه چشم به جهان گشود. او زبانهای آلمانی و فرانسه را در خانه و زبان لاتین و انگلیسی را حین تحصیل آموخت.
موریس مترلینک تحصیلات ابتدایی را در کالج یسوعی سن بارب و تحصیلات عالیه را در دانشگاه گان گذراند.
موریس مترلینک برای تحصیل، رشتهی حقوق را انتخاب کرد تا خواستههای پدرش و انتظاراتی را که موقعیت اجتماعی وی ایجاب میکرد برآورده کند.
اما پس از مدت کوتاهی پرداختن به شغل وکالت، به این نتیجه رسید که این حرفه مناسب او نیست. مرگ پدرش نیز اثر عجیبی بر او گذاشت و موجب شد تا نگاه عمیقتری به فلسفهی زندگی داشته باشد و به فلسفه و ادبیات متمایل شود.
از آن پس بود که موریس مترلینک به نویسندگی و بهویژه، نوشتن نمایشنامه روی آورد. او عازم پاریس شد. در طول اقامتش در پاریس بهسمت ادبیات کشیده شد و با برخی از ادیبان و صاحبان قلم به مراوده پرداخت که تأثیر بسیاری بر وی گذاشت و موجب شد به نهضت نمادگرایی (سمبولیسم) بپیوندد.
اولین اثر منتشرشده از موریس مترلینک مجموعهای از اشعارش به نام «گرمخانهها» بود که موجب شد تا به واسطهی نثر روان و منحصربهفردش، به جهان ادبیات معرفی شود. اشعار موریس مترلینک سراسر انباشته از اندوه و تاریکبینی بود و نشانههای نخستین نمادگرایی بهوضوح در آن قابل مشاهده بود.
این استفان مالارمه بود که در کسوت منتقد فیگارو، نمایشنامهی «شاهزاده خانم مالن»، دیگر اثر موریس مترلینک، را نقد کرد و او را یکشبه به شهرت رساند. تحسین از قلم او تا به آنجا پیش رفت که از مترلینک بهعنوان «شکسپیر بلژیک» یاد شد. در مقاله بهعمد اشارهای به ملیت او نشده بود تا تأثیری بر فرایندهای هنری آتی وی نگذارد.
موریس مترلینک پس از موفقیت شاهزاده خانم مالن، بیوقفه شروع به نوشتن نمایشنامه کرد. «میهمان ناخوانده»، اثر بعدی او، روایت لحظات احتضار زنی در بستر بیماری است. «نابینایان» و «پلئاس و ملیزاند» موریس مترلینک را به اوج شهرت در نمایشنامهنویسی رساندند .
وی را بهعنوان یکی از نمایندگان و پیشگامان بزرگ مکتب نمادگرایی در تئاتر معرفی کردند. موفقیت پلئاس و ملیزاند تا اندازهای بود که کلود دبوسی، آهنگساز معروف، اپرایی از آن ساخت.
موریس مترلینک در سال 1901، «خواهر روحانی بئاتریس» را بازآفرینی کرد که از دلنشینترین افسانههای قرون وسطی به شمار میرود و توسط نویسندگان بسیاری اقتباس شده و آثار هنری متعددی با الهام از آن خلق شده است. مترلینک آن داستان را به نمایشنامهای سهپردهای تبدیل کرد که در بروکسل به نمایش درآمد.
«آریان و مرد ریشآبی» از دیگر نمایشنامههای موریس مترلینک است که در سه پرده به اجرا درآمد و پل دوکا، آهنگساز و موسیقیدان مشهور، موسیقی آن را ساخت.
«پرندهی آبی»، که به گمان بسیاری برجستهترین اثر موریس مترلینک محسوب میشود، از داستانی کهن برگرفته شده و فضای رؤیاگونهی آن از تعدیل بدبینی نویسندهاش گواهی میکند.
این اثر در سال 1908 منتشر شد. کتاب روایت دختری به نام میتیل و برادرش تیلتیل است که با کمک یک پری به جستوجوی پرندهی آبی خوشبختی روانه میشوند.
این داستان نمادی از دنیای حقیقی و انسانهای آن است. پرندهی آبی در سال 1908 به کارگردانی کنستانتین استانیسلاوسکی در مسکو به نمایش درآمد.
موریس مترلینک همچنین به طبیعت علاقهی وافری داشت. از جمله آثار او در این زمینه که بارها به انتشار رسیدهاند میتوان به «زنبور عسل»، «موریانه»، «زندگی مورچگان» و «هوش گلها» اشاره کرد.
مضمون نمایشنامهی «مریم مجدلیه»، همانطور که از عنوانش هویداست، مذهبی و برگرفته از انجیل است. تقابل اِلِمانهای مذهبی و انسانی، تقدیر شوم و محتوم، و ارادهی متزلزل در این اثر برجسته شدهاند.
«مرگ»، دیگر اثر تحسینشدهی موریس مترلینک، به ابراز دیدگاههای فلسفی نویسندهاش، بهویژه در خصوص هدف حیات و مرگاندیشی، اختصاص یافته است.
موریس مترلینک در سال 1895 با جورجیات لیبلانک، هنرپیشهی جوان فرانسوی، آشنا میشود که به شریک نویسندگی و معتمد وی بدل میگردد.
او در بسیاری از نمایشنامههای موریس مترلینک به ایفای نقش پرداخت و نویسنده را آنچنان تحت تأثیر قرار داد تا شخصیتهای زن قوی در نمایشنامههایش خلق کند.
از سال 1886 تا زمان درگذشتش در سال 1949، موریس مترلینک بیش از پنجاه اثر ادبی مشتمل بر نمایشنامه، شعر، مقاله و ترجمه به انتشار رسانید.
مترلینک به واسطهی فعالیتهای ادبیاش جوایز بسیاری دریافت کرد: او توانست دو بار جایزهی ادبیات نمایشی فرهنگستان زبان و ادبیات فرانسه را از آن خود کند. در سال 1911 نیز شایستهی دریافت جایزهی نوبل ادبیات شناخته شد و در سال 1932 لقب کنت از طرف پادشاه بلژیک به وی اعطا شد.
موریس مترلینک در سالهای پایانی زندگیاش از اختلال حواس رنج میبرد. او در ششم مهی سال 1949 در اثر سکتهی قلبی درگذشت.
1.کتاب میهمان ناخوانده (The Unknown Guest): موریس مترلینک در میهمان ناخوانده از مرگ مینویسد. زنی بیمار در بستر در حال احتضار است و اعضای خانواده همگی در اتاقی دیگر گرد هم نشستهاند تا با صحبت کردن با یکدیگر، غم و اندوه را از هم دور کنند.
در آن میان، تنها پدر نابینا و سالخوردهی خانواده است که صدای نزدیک شدن پای مرگ به بیمار را میشنود.
2.کتاب هوش گلها (The Intelligence of Flowers): هوش گلها دومین مقاله از چهار مقالهی مشهور موریس مترلینک دربارهی طبیعت است.
او در این اثر تلاش دارد تا با زبان شیوا و ویژهی خود، دانش علمی را به مخاطبانش انتقال دهد. موریس مترلینک گلها را دارای قدرت تفکر اما فاقد دانش میداند و این امر را ظرفیتی از هوش برمیشمارد. هوش گلها اثری است خلاقانه که ادبیات و علم را بههم پیوند میزند.
3.کتاب پرندهی آبی (The Blue Bird): پرندهی آبی نمایشنامهای از موریس مترلینک است که در شش پرده و دوازده صحنه، برای اولین بار در سال 1908 در مسکو و سپس در سال 1911 در فرانسه به نمایش درآمد.
مترلینک در پرندهی آبی داستان دو کودک هیزمشکن فقیر را روایت میکند که در شب سال نو، هیچ شادی و دلخوشیای ندارند، جز آنکه به چراغهای روشن قصری که در نزدیکی آنهاست خیره شوند. در همین حال است که به خواب میروند. در خواب پری آنها را میبرد تا پرندهی آبی خوشبختی را بیابند.
4.کتاب گنجینهی ناچیز (The Treasure of the Humble): گنجینهی ناچیز که در سال 1907 برای اولین بار به چاپ رسیده، موریس مترلینک را نه بهعنوان نمایشنامهنویس بلکه این بار بهعنوان فیلسوف و زیباییشناس معرفی میکند. او در این اثر، افکار و نظریات خود را از زندگی گردآوری کرده و مشتاقانه با مخاطب به اشتراک میگذارد.
فقدان کنشگرایی، تقدیرگرایی، عرفان و حضور مداوم مرگ از ویژگیهای آثار موریس مترلینک هستند. مترلینک با خلق شخصیتهایی منفعل و ایستا، موقعیتهای روزمرهی تراژدیگونه و قهرمانانی که پیوند غریبی با مرگ دارند، به تئاتر روح تازهای بخشید.
قهرمانان نمایشنامههای مترلینک میان دو عالم رؤیا و واقعیت، ناتوان از تشخیص، رها شدهاند. او مفهوم نمادها در آثارش را چنین توصیف میکند: «ناخودآگاه، بدون قصد و ارادهی قبلی راوی و اغلب، بر خلاف تمایل او و تقریباً همیشه فراتر از اندیشهاش: این است نماد بشریت.»
موریس مترلینک در آثارش، بسیار به موضوع فلسفهی هستی پرداخته و بر این باور است که پذیرش مرگ به درک کامل هستی میانجامد.
مرگ و مرگاندیشی محور غالب بسیاری از آثار او هستند و مترلینک درک و بازتاب این پدیده را در زندگی انسانها تحلیل و بررسی میکند. از نگاه موریس مترلینک، مرگ بخشی از زندگی و کاملکننده و خاتمهدهندهی نهایی آن است.
«آتش: من هیچ از مُرده نمیترسم. یکی از کارهای من این است که آنها را بسوزانم… در زمان قدیم من همهٔ مُردهها را میسوزاندم. آنوقتها کاروبارم بهتر از حالا بود.
تیلتیل: تیلو، تو چرا اینطور میلرزی؟ آیا تو هم میترسی؟
سگ: (از ترس میلرزد و دندانهایش به هم میخورد.) من! هرگز! من کی میلرزم؟ من هیچوقت نمیترسم… اما اگه آنجا نریم بهتر نیست؟…
تیلتیل: گربه چرا هیچی نمیگه؟
گربه: (اسرارآمیز) من میدونم آنجا چه خبره.
تیلتیل: (به روشنایی) تو هم با ما میآیی؟
روشنایی: نه، بهتره که من با موجودات و حیوانات دم در منتظر تو باشیم، برای اینکه عدهای از اینها میترسند و ازطرف دیگه، میترسم بعضی دیگه که نمیترسند با مُردهها خوشرفتاری نکنند؛ مخصوصاً آتش که خیلی میل داره آنها را مثل زمان قدیم بسوزانه و این دیگه معمول نیست… تو و میتیل تنها به قبرستان خواهید رفت.
تیلتیل: تیلو هم نمیتونه با ما بیاد؟
سگ: چرا، چرا، من با شما میآم. من میخوام همیشه با صاحب کوچولوم باشم.
روشنایی: غیرممکنه… پری اکیداً غدغن کرده که باید تنها برید… ترسی نداره.
سگ: خیلی خوب، خیلی خوب، نمیریم… صاحب کوچولوی من، نگاه کن اگه دیدی میخوان اذیتت کنند، اینطور کن (دو انگشت خود را توی دهن میگذارد و سوت میکشد.) دیگه کارت نباشه. مثل جنگل خواهیم کرد. عو! عو! عو!
روشنایی: خوب، خدا نگهدار بچههای عزیزم… من همین جاها هستم. خیلی دور نمیرم. (بچهها را میبوسد.) کسانی که مرا دوست دارند و من آنها را دوست دارم همیشه مرا پیدا میکنند (به موجودات و حیوانات) شما هم ازاینطرف با من بیایید.
همه خارج میشوند. بچهها تنها میمانند.
پرده به روی تابلوی هفتم باز میشود.»
فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب زبان فارسی و هویت ایرانیان محمد جلالی چیمه PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.