کتاب حتی وقتی می خندیم فریبا وفی PDF نویسندهی معاصر ایرانی و برندهی جوایز متعدد ادبی را در بر دارد . فریبا وفی در این کتاب ، روزمرگیها ، دغدغهها ، نگرانیها و دنیای زنانِ طبقات مختلف اقتصادی و اجتماعی را به تصویر کشیده است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
کتاب حتی وقتی می خندیم شامل 22 داستان کوتاه است . فریبا وفی در این کتاب تلاش دارد متفاوت با مجموعه داستان اولش ظاهر شود و به مضامین شخصیتر توجه بیشتری دارد . او با زبانی ساده شخصیتهای افراد را واکاوی میکند و احساسات درونشان را نشان میدهد . این کتاب پر از لحظههای شادی و غم و ترس شخصیتهاست .
فریبا وفی متولد اول بهمن سال 1341 در شهر تبریز است . رمانهای پرنده من و رؤیای تبت از مشهورترین آثار او است که برندهٔ چند جایزه معتبر ادبی در ایران شده است . درونمایه مشترک آثار وفی پرداختن به زنان و زندگی زنان است . داستانهایی از فریبا وَفی به زبانهای روسی ، سوئدی ، عربی ، ترکی ، ژاپنی ، انگلیسی و آلمانی ترجمه شده است .
او اولین داستان جدی خود را با نام «راحت شدی پدر» در سال 1367 در مجله آدینه چاپ کرد . نخستین رمان او «پرنده من» در سال 1381 منتشر شد که مورد استقبال منتقدان قرار گرفت . از رمانهای او میتوان به کتابهای رازی در کوچهها ، ماه کامل میشود ، بعد از پایان و روز دیگر شورا اشاره کرد .
«او دوست دارد علت لبخندم را بداند . اصلا میخواهد علت هر چیزی را بداند . من لحن اقناعکننده خاصی را کشف کردهام . یک جمله سرراست و کامل او را راضی میکند. حواسم هست که جوابم دوپهلو و مبهم نباشد .
او درون ندارد . آدم بیشیله پیلهای است برای همین صراحت و صداقت او را راضی میکند و حتی به وجد میآورد . من لذت راز داشتن را بعد از ده سال زندگی مشترک پیدا کردهام . وقتی همه چیز مشترک میشود اختصاصی بودن یک چیز لذت خاصی به آدم میدهد .
با او سوار اتوبوس میشویم . اتوبوس شلوغ است . رو در روی هم ایستادهایم . هیچ چیز بین ما دو نفر نیست غیر از میله وسط اتوبوس و رازی که من با نگاهم آن را زیباترش میکنم . او میله را میبیند ولی نمیتواند رازم را ببیند ، یا آسیبی به آن برساند . نمیتواند آن را از من بگیرد ، یا تحقیرش کند . من آن را به خودم میفشارم و از میان جمعیت عبور میکنم . از اتوبوس پیاده میشویم و پا به پای هم راه میرویم .
او عاشق پیادهروی است . برای این که مرا به این کار راغب کند هر روز از شکم بزرگ و بیریختم میگوید و یک روز برایم یک جفت کتانی سفید میخرد . کفشها را میپوشم و کنارش راه میروم . او حرف میزند . من گوش میکنم . دستم را در دستش میگیرد و با محبت آن را فشار میدهد . مثل زوجهای جوان و بیخیال در خیابانها پرسه میزنیم و به خانه برمیگردیم .
او بعد از دو روز میرود . من با رازم تنها میمانم . خوب نگاهش میکنم . رازم صدای بمی دارد و ترس را از آدم دور میکند .
نمیدانم چه اتفاقی میافتد ولی تمام شوقم را برای تنها بودن با رازم از دست میدهم . رو در رو شدن با او هیچ لطفی برایم ندارد . از او میخواهم از من فاصله بگیرد. لازمش ندارم . به نظرم میرسد زنهای سادهای که چشمانشان هیچگاه به درونشان خیره نمیشود متانت بیشتری دارند .»
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب سفرنامۀ جیمز موریه سفردوم از راه ایران ارمنستان و آسیای کوچک ابوالقاسم سری PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.