کتاب مردی با لباس قهوه ای آگاتا کریستی PDF اولین انتشار ان در بیست و چهارم اوت سال 1924 بود و سپس در همان سال در کشور آمریکا توسط انتشارات Dodd, Mead and Company به نشر رسید . کتاب ماجراجوییهای آنه بدینگفیلد را دنبال میکند که درگیر دزدان الماس جهانی شده و در جریان داستان توطئههای سیاسی در آفریقای جنوبی در حال شکل گیری است . این اولین حضور سرهنگ رایس در رمانهای اگاتا کریستی است . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
آنه بدینگفلد پس از فوت پدرش که مردمشناس معروفی بوده با مشکلات زیادی مواجه میشود . آنه تصمیم دارد دور دنیا را بگردد و زندگیاش را صرف ماجراجویی کند . وقتی آنه عازم ایستگاه مترو است مردی را ملاقات میکند که ناگهان روی ریلها میافتد و دچار برقگرفتگی میشود . مردی با کت و شلواری قهوهای راهش را از میان جمعیت باز میکند و خودش را بالای سر قربانی میرساند و اعلام میکند که آن مرد فوت کرده و باعجله دور میشود و تکه کاغذی از خود به جای میگذارد که روی آن نوشته : «قلعه کیلموردن ، 122–17» …
آگاتا کریستی در تاریخ 15 سپتامبر 1890 در تورکی ، دوون به دنیا آمد . او نویسندۀ مشهور انگلیسی و خالق داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود . او نخستین نویسندهای است که کتابهایش بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته و پس از او ، ژول ورن و سپس شکسپیر در این روند قرار دارند ؛ کریستی همچنین طولانیترین نمایشنامۀ جهان را به نام «The Mousetrap» نوشته است .
این نمایشنامه از سال 1925 تا 2020 در West End اجرا شد . این نمایش در مارس 2020 بهدلیل همهگیری ویروس کرونا بسته شد . این نویسندۀ انگلیسی ، ترجمهشدهترین نویسنده است . کریستی 6 رمان نیز با نام مستعار Mary Westmacott نوشته است .
آگاتا کریستی طی هر 2 جنگ جهانی ، در بیمارستانها خدمت کرد و دانشی درمورد سمهایی را که در بسیاری از رمانها ، داستانهای کوتاه و نمایشنامههای او وجود داشت ، به دست آورد ؛ او همچنین در دورهای از زندگیاش ، چندینماه را در حفاریهایی در خاورمیانه میگذراند و بدینترتیب از این دانش نیز در نگارش کتابهایش سود میجست.
کریستی از خانوادهای ثروتمند و طبقۀ متوسط بود که عمدتاً در خانه تحصیل میکرد . او در سال 1920 «ماجرای مرموز در استایلز» را با حضور کارآگاه «هرکول پوآرو» نوشت و با این اثر بود که به نخستین پلههای موفقیت پا گذاشت .
آگاتا کریستی جوایز ویژه و مختلفی را در طول عمر هنریاش دریافت کرده است . بیشتر کتابها و داستانهای کوتاه او (و بعضیها از آنها چندینبار) بهصورت فیلم درآمدهاند . از آن میان میتوان فیلمهای قتل در قطار سریعالسیر شرق ، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت 4:50 پدینگتون را نام برد ؛ همچنین بسیاری از نوشتههای کریستی بارها برای تهیۀ برنامههای رادیویی و تلویزیونی مورداستفاده و اقتباس قرار گرفتهاند. علی دهباشی، سردبیر مجلهٔ بخارا ، در «شب آگاتا کریستی» گفت که این نویسندۀ انگلیسی ، بهخاطر علایق باستانشناسی همسرش ، بارها به ایران سفر کرده بود. در سال 1345 بود که محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی گفتوگویی انجام داد .
شیطان به قتل می رسد ، ماجرای اسرارآمیز در استایلز ، قتل در زمین گلف ، قتل راجر آکروید ، چهار (قدرت) بزرگ ، راز قطار آبی ، خطر در خانه آخر ، لرد اجور میمیرد ، قتل در قطار سریعالسیر شرق ، تراژدی در سه پرده ، مرگ در میان ابرها ، قتل به ترتیب الفبا ، قتل در بینالنهرین ، ورقهای روی میز ، شاهد خاموش ، مرگ بر روی نیل ، کریسمس هرکول پوآرو ، ملاقات با مرگ ، جنایتهای میهن پرستانه و … .
تحقیقات پوآرو ، قتل در مجتمع مسکونی ، راز رگاتا، کارهای هرکول ، شاهدی برای پیگرد قانونی ، سه موش کور ، ماجرای پودینگ کریسمس ، گناه مضاعف ، نخستین پروندههای پوآرو ، گرفتاری در خلیج پولنسا ، مجموعه چای هارلوین ، روشنایی ماندگار .
قتل در خانه کشیش ، جسدی در کتابخانه ، انگشت متحرک ، اعلام یک قتل، آنها این کار را با آیینه انجام میدهند ، جیب پر از چاودار و… .
آگاتا کریستی در تاریخ 12 ژانویه 1976 درگذشت .
«همه از چپ و راست به من فشار میآوردند و از من میخواستند که این داستان را بنویسم . از بالاترین مقامات در بین آنها (مثل لُرد نَزبی) گرفته تا ، پایینترینشان مثل خانم اِمیلی معروف به همه فن حریف (که آخرین بار که او را در لندن دیدم) چنین تقاضایی از من داشتند .
قبول میکنم که بعضی شرایط را برای انجام چنین کاری دارم ، چون ازهمان اول درگیر این ماجرا بودم . بیشتر کارهای مهم آن توسط خود من انجام گرفته و بالاخره تا آخر ایستادگی کردم و آن را به پایان رساندم . خوشبختانه قسمتهایی را که خودم اطلاعات زیادی راجع به آنها نداشتم ، توانستم از دفتر خاطرات سِر اُستاس پدلِر که در نهایت لطف چنین اجازهای به من دادند، استفاده و کم وکسریهایش را جبران کنم .
من همیشه دنبال دردسر و ماجرا بودم ، از طرفی زندگی بسیار یکنواختی را میگذراندم . پدرم پروفسور بدینگفِلد یکی از بزرگترین شخصیتهای زنده در انگلیس بود که درباره انسانهای اولیه تحقیق میکرد . او واقعاً یک نابغه بود و همه این موضوع را قبول داشتند .
آنچه موجب ناراحتیاش شده بود ، این بود که مغزش در دوران پارینهسنگی زندگی میکرد و جسمش در عصر حاضر و دنیای متمدن کنونی . او توجهی به انسان عصر حاضر نداشت ، حتی انسانهای عصر حجر را به عنوان پیشروان و طلایهداران بشر امروزی خوار میشمرد . بشر امروز مورد علاقهاش نبود ، تا اینکه به دوران موستریان (که احتمالا به دوره انسان نئاندرتال برمیگردد) رسید .
متأسفانه انسان نمیتواند با عصر جدید و مدرن کنونی رابطه نداشته باشد ، چون ما مجبوریم به نحوی با قصاب ، نانوا ، شیرفروش و سبزیفروش رابطه داشته باشیم . از این رو ، وقتی دیدم پدرم بیشتر غرق در گذشتههاست ــ مادر هم نداشتم ، چون وقتی بچه بودم مرده بود ــ به فکرم رسید که عملا خودم رشته امور زندگی را به دست بگیرم . درواقع ، من از انسان عصر حجر و این جور چیزها خوشم نمیآید و دوست هم ندارم که متعلق به دوران پارینهسنگی ، نئاندرتال و یا نظیر اینها باشم .
گرچه بیشتر نوشتههای پدرم را که راجع به انسان نئاندرتال و اعقابشان بود ، تایپ و تصحیح میکردم ، این کار را دوست نداشتم و حتی فکر کردن به انسان نئاندرتال هم برایم ناخوشایند بود و اغلب به خودم میگفتم : «چه خوب شد بالاخره شرایطی پیش آمد که نسل این موجودات در همان گذشتههای خیلی دور منقرض شد » .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب تن پهلوان و روان خردمند شاهرخ مسکوب PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.