کتاب باغ مخفی فرانسس هاجسن برنت PDF داستان کودکی خشن و بداخلاق را به تصویر میکشد که تنها رویارویی او با اتفاقی حیرتانگیز میتواند تغییری در اخلاقش ایجاد کند .
داستان کتاب باغ مخفی (The Secret Garden) زندگی دختری انگلیسی را روایت میکند که از هند به وطن خود بازگشته و بسیار تحت تاثیر فوت پدر و مادرش به دلیل بیماری وبا قرار دارد . با این وجود او خاطرات خوشی از پدر و مادرش ندارد . آنها خودخواه ، بیتوجه به دخترشان و همچنین خوش گذران بودهاند . دخترک پیش عمویش که تا به حال او را ملاقات هم نکرده فرستاده میشود . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
عموی دخترک در خانهای بزرگ و بیروح زندگی میکند و به محض ورودش به خانه، دخترک به شدت بدخلق و بداخلاق میشود . اما کمکم زمانیکه از سرگذشت واقعی عمویش که مردی سختگیر و مقرراتی است آگاه میشود ، رفتارش را تغییر میدهد .
این کتاب علاوه بر اینکه به فیلم و سریال تبدیل شده است ، به همهی زبانهای زنده دنیا نیز ترجمه و منتشر گردیده است . میلیونها کودک و حتی بزرگسال، مخاطب این کتاب بودهاند که همین نشان دهندهی محبوبیت و ارزش این کتاب میباشد .
فرنسس هاجسون برنت (Frances Hodgson Burnett) در سال 1849 در منچستر انگلستان دیده به جهان گشود . او از سنین نوجوانی و در سن 16 سالگی نوشتن داستان برای بزرگسالان و کودکان را آغاز کرد . دو داستان اول او با نامهای «لرد فانترلوی کوچک» و «پرنسس کوچولو» توجه اکثر مردم را به خود جلب کرد و محبوبیتی جهانی به دست آورد .
هر دوی این داستانها در مورد کودکانی خوشاخلاق است که فرزندانتان با خواندن آنها درسهای فراوانی میگیرند . اما کتاب باغ مخفی بر خلاف دو داستان قبلی ، داستان کودکی بداخلاق را روایت میکند .
مری هیچچیز از باغبانی نمیدانست ؛ اما علفهای روی خاک خیلی ضخیم بودند . او با خودش فکر کرد که گلهای کوچک نمیتوانند از زیر این علفها بیرون بیایند ؛ برای همین به اطرافش نگاه کرد و گشت تا توانست تکهای چوب نسبتاً تیز پیدا کند . بعد با کمک چوب شروع به کندن زمین و بیرون کشیدن علفهای هرز کرد . مری آنقدر کار کرد تا بالاخره آن تکه از باغچه برای رشد جوانههای بهاری کاملاً تمیز شد .
بعد با خستگی و شادی به اطرافش نگاه کرد و گفت : امروز بعدازظهر دوباره برمیگردم .
آنوقت خیلی آرام از روی چمنهای خشک رد شد و پنهانی از در باغ بیرون رفت .
موقع ناهار ، صورت مری حسابی گل انداخته بود و چشمهایش برق میزد . او آنقدر با اشتها غذا خورد که مارتا واقعاً خوشحال شد .
مری پرسید : دیکون چیزی از گلها و گیاهها و اینکه چطور رشد میکنن، میدونه ؟
مارتا خیلی مطمئن جواب داد : دیکون ما میتواند کاری کنه که حتی از بین آجرهای دیوار هم گل دربیاد .
مری گفت : کاش الآن فصل بهار بود و میتونستم همهی چیزهایی رو که توی انگلستان رشد میکنه ، ببینم . ایکاش برای خودم یه بیلچهی باغبونی داشتم .
مارتا با خنده پرسید : بیلچه برای چهکاری لازم دارین ؟
مری گفت : اگه بیلچه داشتم ، میتوانستم از بن مقداری بذر بگیرم و برای خودم یه باغچهی کوچیک درست کنم .
صورت مارتا از شادی برق زد و گفت : مادرم هم دقیقاً همین حرف رو زد . اون گفت که شما حتماً از اینکه چیزهایی برای خودتون بکارید ، خوشتون میاد و تماشای بزرگ شدن گلها و گیاهان واستون خیلی خوبه .
مری گفت : مادر تو خیلی چیزها میدونه .
بعد فکر کرد و ادامه داد : قیمت بیلچهی باغبونی چقدره ؟
مارتا گفت: یه مغازه توی دهکده هست که بیلچه و شنکش و چنگک باغبانی رو به قیمت دو شیلینگ میفروشه .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب زنان فرمانروا در دولت های اسلامی محمدتقی امامی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.