کتاب دیوانه بازی کریستین بوبن PDF داستان از دوسالگی دخترک که همراه خانوادهاش در سیرک زندگی میکند آغاز میشود . رفتار دختر از همان کودکی متفاوت است ، او با یک گرگ رفیق است و پدرو مادرش تلاش میکنند تا او را از گرگ جدا کنند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
ما در طول زندگی دختر همراهش هستیم . او بزرگ میشود ، در هفده سالگی عاشق میشود ، سه سال عاشق میماند و در 27 سالگی به دنیای سینما پا میگذارد . در نهایت با خریدن یک ماشین شروع به سفر و کشف حقایق دنیا میکند .
در این اثرِ بوبن همچون آثار دیگرش دو عنصر زن و طبیعت برجستهاند . قهرمان این داستان هم دختری است که از حس آزادی و عشق و رهایی پر است و نمیخواهد که هیچچیز و هیچکس این خوشحالی را از او بگیرد . او نمیخواهد در قیدوبند چیزی باشد؛ پس پیوسته در حال حرکت است و دنیاهایی متفاوت و پرهیجان را تجربه میکند .
اگر به دنبال داستانی با قلم و زبانی زیبا و فضایی جذاب و پرکشش هستید تا برای شما از عشق ، زیباییها و گوشههای دنج و کمتر درک شدهی زندگی بگوید ، اگر نیاز دارید تا کسی برای شما از احساساتی بگوید که شاید بارها تجربه کردیدهاید اما تابهحال توان توصیف آن را نداشتهاید ، نه تنها «دیوانهبازی» بوبن بلکه تمام آثار او را بخوانید .
وقتی روشنایی ، روشنایی حقیقی ، همان که نقاشان نومیدانه تلاش میکنند روی تابلوهایشان نشان دهند ، هر روز صبح از درزهای کرکره به درون میتابد ، دیوار بالا سر تختخوابم را راهراه میکند .
به من میگوید باز کن ، زود باش باز کن ، چیز نامنتظری در انتظارت است . چین نامنتظر روز است ، متفاوت با همهی روزهای دیگر . در مورد جزئیات و نکات ، چشم تیزی دارم ، میتوانم شگفتیهای کوچک را ببینم ، حتا میتوانم بگویم جز اینها چیز دیگری را نمیتوانم ببینم .
بهطور مثال این گل ها را: امروز چیزی ننوشتهام ، رفتهام در جنگل گردش کردهام و این گلهای سرخ را آنجا یافتهام . آنها را چیدهام ، چون رنگشان مرا به یاد نوار سرخی انداخته است که بندباز هنگام اجرای برنامه به مومهایش میبست .
اتاقی را که در آن گلهای تازه وجود نداشته باشد ، برای مدت زیادی نمیتوانم تحمل کنم . گیاهان چیز دیگری هستند . یک گیاه در اتاق حضوری زیادی مطمئن را میپراکند ، مثل حضور یک زن و شوهر ، برای ذوق و سلیقهی من کمی سنگین است .
واقعهی این گلها ، برای تمام روز کافی است . شاید جملهای مثل این بهنظرتان غمانگیز بیاید ، خوب ، اگر اینطور باشد از شما گلهمندم . چون این گلها حرف میزنند ، آواز میخوانند .
به همان اندازهی باخ اتاقم را از شادمانی لبریزی میکنند . تازه زیاد هم ناراحت نیستند: خیکی در این لحظه دارد نفسنفس میزند . باید باتریهای پخش صوتم را عوض کنم . عجلهای نیست .
من همیشه نسبت به چیزهایی که از کار میافتند سهلانگار بودهام . امکان دارد هفتهها طول بکشد تا طبقهای را که افتاده سر جایش نصب کنم ، لامپی را که سوخته عوض کنم ، یا نامهای برای قطع رابطه بنویسم .
خیکی منتظر میماند . کمبود گفتوشنودش را چندان احساس نمیکنم ، گلها جای آن را پُر کردهاند: مثل دختران کولی جوانی هستند با پیراهنهای قرمز که با پاهای برهنه توی آب وراجی میکنند .
با مرکّب چیزی نمینویسم . با سبکبالیام مینویسم . نمیدانم منظورم را خوب میفهمانم: مرکّب را میخرم ، برای خریدن سبکبالیآم ، مغازهای وجود ندارد . یا به سراغم میآید یا نمیآید ، بستگی دارد .
وقتی هم که نمیآید باز اینجا حضور دارد . میفهمید ؟ سبکبالی همهجا هست ، در طراوت گستاخانهی باران تابستانی ، روی بالهای کتابی که پایین بستری رها شده ، در همههی ناقوسهای صومعهای به هنگام نماز ، همهمهای کودکانه و پرطنین ، در اسم کوچکی که هزاران هزار بار زیر لب زمزمه شده ، مثل جویدن برگ علفی ، در افسونِ نوری سرپیج جادهی مارپیچی در ژورا 42 ، در تهیدستی سوناتهای پرپر زن شوبرت ، در مراسم بستن کرکرهها به روی شب ، در لکهی ظریف آبی ، آبی پریده ، آبی تیره روی پلکهای یک نوزاد ، در شیرینی باز کردن نامهای از مدتها پیش در انتظارش بودن و لحظهای خواندنش را به تعویق انداختن ، در صدای ترکیدن بلوطها روی زمین ، و در سُر خوردن ناشیانهی سگی روی برکهای یخبسته ، توصیف سبکبالی را به همینجا خاتمه میدهم ، میبینید ، همهجا هست .
و اگر درعینحال کمیاب است ، به شکلی باورنکردنی کمیاب ، به علت نداشتن هنر دریافتن آن است ، خیلی ساده ، پی بردن به آنچه همهجا در اختیارمان گذاشته شده است .
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.