کتاب سایه سردار سیاوش بشیری PDF نسل پهلوی ، نسلی که با سازندگی های ایران و تغییرات تاریخی در گیتی بزرگ شد و برای بزرگی ایران تلاش کرد . اما هنگامی که به دنبال امانت خستگی ها می رفت، تحت ستم قرار گرفت و آثار زحماتش تخریب شدند . با سایت پروژه وی آی پی همراه باشید .
حالا دیگر حتی پیرترینمان از نسل پهلوی ها برآمده است . نسلی که شاهد رویدادهای سترگ در همه زمینه ها بوده است .
نسلی که در سپیده دم تولدی دیگر برای ایران به دنیا امده گام به گام با سازندگیهای ایران و دگرگونیهای تاریخساز گیتی بزرگ شد برای بزرگی ایران بجان و دل کوشید و درست هنگامی که می رفت تا کوله بار خستگی ها را بزمین امن بگذارد ستم توفانی بر او تاخت که همه ساخته های بخون دل پرداخته اش را ویران و نابود ساخت و بار دیگر خاکستر نشینی را نصیبش کرد .
حکایت نسل پهلوی حکایت صداقت انسانهای بپاخاسته از یک سو و مظلمه سازان بی مروت دنیا از سوی دیگر است .
انگونه که در قصه ها جای پاهای بسیاری از ان دیده ایم . جای پاهایی که اگر نبود انسان می توانست به ادمیتش ببالد و از انسانیتش شرمسار نگردد . نسل پهلوی ها در راه خدمت به نیاخاک فرصت و رخصتی داشت که کمتر نصیب ملتها می شود . اسان بدست امده ها را همیشه نمی توان اسان بدست اورد .
روزی که سردار چهره سوخته مازندرانی از دیار شاهنامه امد تا ایران را برانگیزاند خاکمان و خانه مان در تسخیر دیوهای سپید تاریخ بود . مرزهامان به سلیقه گروهبانهای اجنبی بالا و پایین می رفت .
شبهامان از دوده چراغ نفتی تیره بود و روزهامان از اتش فقر و مسکنت می سوخت و فنا می شد و تا گور دامن می کشید . تمامی سواد دارهای ممالک محرومه از نفوس تحصیلکرده های یک روستای معمولی در این سالهای پایانی افزونتر نبود .
و این با هر معیاری که براورده شود ظلم مضافی بود بر خاکی که حافظ و سعدی ها پرورده بود و فردوسی و خیام بر تارک هفت افلاک اندیشه می شناند .
مردان عرصه سیاستمان سالوس ورزان نوکر بیگانه بودند و پادشاه مشروطه بخشمان در حرکت تند قطار زیر عبای سید بحرینی می رفت تا ذات مبارک از بلا بیاساید .
بر سر در خانه ها پرچم از ما بهتران به شنانه حمایت برافراشته می شد و دشتهایی که روزی مقدم نادرشاه ها و اریو برزن ها را گرامی می داشت زیر سم یاغیان و گردنکشان توحش زمان سنگواره ها را تکرار می کرد .
فقر و بیعدالتی در بلافصل ترین دایره موازی با ستم و قدرت گردش عثصاری داشت و جان از نان هم بی بهاتر بود . سردار چهره سوخته مازندرانی وقتی که امد و از جبه های جنگ هم تامد از ایران تنها نامی باقی مانده بود . نامی و دیگر هیچ .
قجرها از ایران ابرقدرت خاورمیانه ویرانه ای ساخته بودند که سرنوشتش را سرجوخه های هندی ارتش کمپانی هند شرقی تعیین می کردند و مقدراتش در کف سالداتهای روسی بود .
عثمانی ها که تا همدان می توانستند بیایند . اگر نظری به غرب نداشتند شاید سهمی از قرارداد 1907 نیز نصیب انها می شد .
مگر بی کس و کار بودن جز همین هاست ؟
مگر وقتی که یک سوم از خاک عزیز ما را به توبره کشاندند و بردند .
پادشاهان قجری جز فرستادن مدال و نشان برای عملان تجزیه شکر دیگری شربت کردند و نوشیدند ؟
مگر وقتی دور از چشم پایتخت ممالک محرومه یا قرارداد تسهیم ایران بسته می شد و یا زد و بند با یاغیان و گردنکسان از سوی اتابالا سرها بعمل می امد . ککی بجان ایران مداران می افتاد ؟
و اینها همه در روزگارانی بود که همه ازادیخواهان بعدی در صحنه سیاست حضور داشتند و دو دستی بخ جبه امیرتومانی و خلغت دوله و سلطنگی چسبیده بودند و بالترین افتخارشان پس افتادن از پشت فلانی درباری یا بطن صیقه ای از حرمسرای قجری بود همین …
💚 فایل های پیشنهادی پروژه وی آی پی 📗
دانلود کتاب غارت جهان سوم جعفر جاویدفر PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.